خنديدي و نظام جهان برقرار شد
لبخند با تبسم تو ماندگار شد
دستي در آب بردي و دستي در آينه
در خلقت اين دقيقه آغاز کار شد
در آينه نگاه بليغتو سر کشيد
در خود شکفت آينه... نامش بهار شد
هفت آسمان که تکيه به دستان تو زدند
بر پايههاي چرخ، فلک استوار شد
بر هر مسير سبز که تو پا گذاشتى
آن جاده خالي از خفقان غبار شد
بر هرچه سنگ، سايهات افتاد در زمين
در آسمان ستاره شد و بيشمار شد
تا چنگ زد به گيسوي تو دست بادها
سرتاسر جهان پر از آواز تار شد
دنيا به پشتوانه عشق تو جان گرفت
نامت براي خلق جهان اعتبار شد
اشارات :: تير 1388 - شماره 122
امير اکبرزاده