شعر : اي حضور هشتمين

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

اي ستون‌هاي زمين، گلدسته‌هاي سربلند
اي رواق زرنگار، آيينه‌هاي بند بند
اي مقرنس‌هاي چوبى، گنبد زرين کلاه
بر سرآن آستان پرشکوه بي‌گزند
بر سر هفت آسمان آن مهربان افراشته
چتري از بال کبوتر، از حرير و از پرند
دست او اينک پناه آهوان خسته است
بال بگشاييد از شوق، آهوان در کمند!
کفتران آسماني هم اسير دام او
مي‌کشاند هر دلي را در رهايي‌ها به بند
ياد او در عمق دل‌ها مي‌شکوفد همچو نور
نام او در کام جان‌ها مي‌تراود همچو قند
اي حضور هشتمى! افتادگان غربتيم
دست ما را هم بگير از لطف، اي بالا بلند!

يدالله گودرزى
اشارات :: آبان 1388 - شماره 126