اعجاز در هماهنگى قرآن

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

آيت الله العظمى خوئى (ره)
گفتيم كه قرآن از جهات مختلى داراى اعجاز است و اعجاز آن را از نظر معارف عقلى و فلسفى توضيح داديم. اينك به دومين جنبه اعجاز قرآن مى‏پردازيم و آن، هماهنگى كامل و نظم و انسجام حاكم در آيات قرآن است. يعنى كوچك‏ترين اختلاف و تناقضى در ميان آيات و مفاهيم آن وجود ندارد.


توضيح اين كه: هر انسان عاقل، مطلع و باتجربه به خوبى مى‏داند: كسى كه بر پايه دروغ و افترا، تشريع و قانون گذارى كند، يا سخن گويد، قهراً در سخنان و قوانين وى تناقض‏هايى ديده مى‏شود مخصوصاً اگر قانون گذارى و دروغ سازى وى در مسائل و موضوعات مهم اعتقادى و اخلاقى و در اصول دقيق زندگى و در نظامات مختلف اجتماعى گسترش داشته باشد و ساليان درازى نيز به طول انجامد.
آرى! هر انسان دروغگو خواه ناخواه در تناقض گويى و اختلاف در گفتار قرار خواهد گرفت و هيچ گونه راه فرارى از آن نخواهد داشت زيرا اقتضاى طبيعت بشر اين است به طورى كه در مثل آمده است كه: دروغگو كم حافظه است.
ولى قرآن مجيد كه در تمام شئون و امور زندگى انسان‏ها به طور وسيع و دامنه دار وارد شده در اين موارد سخن گفته و تشريع و قانون گذارى نموده است، با اين حال كوچك‏ترين اختلاف و تناقض در آن مشاهده نشده است.
در موضوع خداشناسى بحث كرده، مسئله نبوت را پيش كشيده و درباره سياست و اداره كردن مدن و اجتماعات، در مسائل اخلاقى و تمام شئون زندگى قانون گذارى نموده است و به امور ديگر نيز مانند: كيهان‏ شناسى، تاريخ و قوانين جنگ و صلح وارد شده، موجودات آسمانى و زمينى را از قبيل ملائكه و ستارگان، بادها، درياها، نباتات، حيوانات و انسان توصيف كرده است و مثل‏هاى گوناگون آورده، مناظر هولناك قيامت را بازگو نموده، از هر بابى سخن رانده است ولى با اين وصف كوچك‏ترين تضاد و تناقضى در ميان گفتار، تشريعات و نظريات آن ديده نشده و در سرتاسر اين مباحث از دايره عقل و خرد به دور نرفته است.
قرآن گاهى به يك حادثه در دو مورد و يا در موارد بيش‏تر متعرض گرديده ولى در ميان اين موارد كوچك‏ترين و تناقضى نمى‏توان يافت.
براى نمونه داستان موسى را در قرآن مجيد ملاحظه كنيد كه اين داستان در قرآن تكرار شده و در چندين مورد آمده است ولى در هر مورد، داراى نكات و امتيازات خاصى بوده كه موارد ديگر آن نكات و امتيازها را نداشته‏اند، بدون اين كه در اصل مطلب و ريشه داستان كوچك‏ترين اختلاف و تناقضى ديده شود.
اگر بدين نكته نيز توجه شود كه آيات قرآن يك دفعه نازل نگرديده بلكه در مدت بيست و سه سال تدريجاً با مناسبت‏ هاى مختلف و در حوادث گوناگون نازل شده است اين حقيقت بيشتر روشن خواهد گرديد كه قرآن از ناحيه خداوند بزرگ فرود آمده از قدرت بشر خارج مى‏باشد؛ زيرا اقتضاى طول زمان و فاصله ‏هاى طولانى در نزول آيات قرآن و در عين گستردگى آن اين بود كه وقتى اين آيات در يك جا جمع گرديد، در ميان آنها ناهماهنگى و اختلاف ديده شود. ولى مى‏بينيم كه قرآن در هر دو صورت اعجاز خود را حفظ نموده است: آن روز كه قطعه قطعه نازل مى‏شد در همان متفرق بودنش معجزه بود و زمانى هم كه از حالت قطعه قطعه بودن خارج و در يك جا جمع آورى شد، جنبه ديگرى از اعجاز به خود گرفت.
خود قرآن نيز به اين خصوصى و امتياز اشاره مى‏كند، آن جا كه مى‏گويد:«افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير اللَّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً. (1)
آيا درباره قرآن نمى‏ انديشيد كه اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏يافتد».
اين آيه شريفه انسان را به يك موضوع فطرى و وجدانى رهبرى مى‏كند كه: هر كس در ادعا و گفتار خويش بر كذب و دروغ متكى باشد، در نظرياتش اختلاف و در بيانش تناقض، ظاهر و آشكار خواهد شده ولى اين اختلاف و تناقض در كتاب آسمانى (قرآن) وجود ندارد، پس بنابراين، قرآن ساخته و پرداخته فكر بشر نبوده بر پايه دروغ و افترا بنيان نشده است.
پاك و عارى بودن قرآن از اختلاف و تناقض مطلبى نيست كه به دليل و برهان نيازمند باشد، بلكه حقيقت روشنى است كه حتى عرب آن روز نيز اين حقيقت را كاملاً درك نموده است و فصحا، بلغا و سخن دانان آن زمان هم بر آن اذعان داشتند.
گفتار وليد بن مغيره گواه زنده آن است؛ آن جا كه ابوجهل خواست كه وى نظر خود را درباره قرآن ابراز نمايد، چنين گفت:
من درباره قرآن چه بگويم؟ به خدا سوگند در ميان شما كسى نيست كه به اندازه من با اشعار و قصايد عرب آشنا باشد، در شناخت رموز فصاحت و بلاغت و فنون شعر و رجز كسى به پاى من نمى‏رسد، من به هرگونه شعر، حتى به اشعار جنيان نيز آگاهم، ولى به خدا سوگند! اين كه محمد مى‏ گويد به هيچ يك از اينها كه گفتم شباهت ندارد، آرى به خدا قسم! گفتار محمد داراى حلاوت خاصى است كه هر سخن بليغ و شيرينى را درهم مى‏شكند و بر تمام گفتارها برترى دارد و برتر از آن سخنى متصور نيست.
ابوجهل گفت: به خدا سوگند! اقوام و عشيره تو، از تو راضى نخواهند گرديد مگر بر ضد آن چيزى بگويى.
وليد گفت: پس صبر كن تا در اين باره فكر كنم، پس از فكر و تأمل زياد چنين گفت: قرآن سحرى است كه محمد آن را از ساحران گرفته است. (2)
و بنابر بعضى نقل‏ ها وليد چنين گفت: به خدا سوگند! از محمد سخنى شنيدم كه نه انس را چنين سخنى است و نه جن را. كلام او داراى حلاوت و شيرينى فوق العاده‏ اى است. سخن تازه، ريشه دار، پر ثمر و بى ‏سابقه ‏اى است برجسته ‏ترين سخن است كه برجسته‏ تر از آن سخنى نيست و بشر از گفتن آن عاجز و زبون است.
و ان له لحلاوة و ان عليه الطلاوة و ان اعلاه لمثمر و ان اسفله لمغدق و انه ليعلو و لا يعلى عليه و ما يقول هذا بشر (3)
اگر شما كتب عهدين را كه آسمانى قلمداد مى‏شود، كاملاً بررسى نماييد، اين حقيقت برايتان روشن‏تر خواهد شد و حق و باطل خود را نمايان‏ تر خواهد ساخت. اينك قسمتى از تناقضات‏ انجيل را بررسى مى‏كنيم:
1ـ در انجيل لوقا آمده كه مسيح گفت:
هر كس با من نباشد مخالف من است. (4)
ولى در جاى ديگر از همان انجيل، نقيض آن را مى‏خوانيم كه مسيح گفت:
هر كس مخالف ما نباشد، او با ما است. (5)
2ـ در اناجيل مى‏خوانيم كه وقتى مسيح را معلم صالح خطاب نمودند، گفت:
چرا صالح؟ به جز خدا صالحى وجود ندارد. (6)
ولى در جاى ديگر اناجيل، درست عكس آن را مى‏خوانيم كه مسيح گفت:
«منم نگهبان صالح» و باز گفت: «اما من همان نگهبان صالحم». (7)
3ـ در انجيل متى آمده است:
آن دو نفر دزد كه با مسيح به دار آويخته شدند، هر دو مسيح را سرزنش مى‏ نمودند و نيش زبان مى‏زدند. (8)
و در انجيل ديگر درست ضد آن گفتار آمده است كه:
يكى از آن دو مجرم به مسيح گفت: «تو اگر مسيح هستى، هم خود و هم ما را از چوبه دار برهان.» و مجرم دوم گفت : «تو از خدا و مجازات وى نمى‏ترسى كه مسيح را سرزنش مى‏كنى.» (9)
4ـ در انجيل يوحنا چنين آمده است كه:
اگر من به نفع خودم شهادت دهم، شهادتم درست نخواهد بود. (10)
ولى در همين انجيل آمده است كه
عيسى گفت: اگر من به نفع خودم شهادت دهم شهادتم درست است. (11)
اين‏ها نمونه‏ هاى مختصرى از اختلافات و تناقض‏ هايى است كه در اناجيل با آن حجم كوچكى كه دارد، مشاهده مى‏شود و همين نمونه‏ ها مى‏تواند براى افراد حقيقت ‏جو و دور از تعصب و عناد، يك دليل و راهنماى خوب و روشنگرى باشد.
________________________________________
1 ) نساء، 82.
2 ) تفسير طبرى، 98/29.
3 ) تفسير قرطبى، 72/19.
4 ) متى، فصل 12؛ لوقا، فصل 11.
5 ) مرقس و لوقا، فصل 9.
6 ) متى، فصل 19؛ مرقس، فصل 10؛ لوقا، فصل 18.
7 ) يوحنا، فصل 10.
8 ) متى، فصل 27.
9 ) لوقا، فصل 5.
10 ) يوحنا، فصل 5.
11 ) همان، فصل 8.
ترجمه البيان، ص 89 - 93