نبوت و فلسفه آن در قرآن

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

خداوند در يك جهان بيني گستردة والا و شكوهمند, اهداف بلند و فوايد متعددي را در ارسال پيام آوران براي شكوفا كردن بنيه علمي و عملي انسان در نظر گرفته است تا او را به « ملاقات خدا » ـ يعني بالاترين مقام ممكن ـ ارتقا بخشد. برخي از اهداف و فوايد نبوّت, عبارت است از :


1. تعليم دست نيافتني ها
قرآن كريم, تعليم و تربيت را از اهداف فرستادن پيامبران دانسته است (كما ارسلنا فيكم رسولاً منكم يتلو عليكم آياتنا و يزكيكم و يعلّمكم الكتاب و الحكمه و يعلّمكم ما لم تكونوا تعلمون ) [1]؛ آن سان كه در ميان شما فرستاده اي از خودتان روانه كرديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شما را پاك كند و به شما كتاب و حكمت آموزد و آنچه را نمي توانستيد بدانيد به شما ياد دهد .
جمله (و يعلّمكم ما لم تکونوا تعلمون) از معارف و حقايقي خبر مي دهد كه فكر و انديشه انسان, باهمه پيشرفت او در علم و صنعت از دسترسي به آن ها ناتوان است و تنها از طريق نبوت و دست آوردهاي وحي مي توان بر آن ها آگاه شد . اگر پيامبران الهي نباشند ,خردهاي اولين و آخرين, از ادراك درياي ژرف توحيد و معاد بي بهره اند.
عقل از كجا بفهمد كه قيامت, پنجاه ايستگاه و موقف دارد و ... . عقل ودانش بشري, هر قدر كه پيشرفت و تكامل يابد؛ حتي عقل پيامبران اولو العزم يا عقل مهتر آنان, حضرت محمد بن عبدالله ـ صلي الله عليه و آله ـ كه عقل كل است. از اين رو ست كه خداي سبحان خطاب به آن حضرت فرمود: ( ... و أ نزل الله عليك الكتاب و الحكمة و علّمك ما لم تكن تعلم و كان فضل الله عليك عظيماً)[2] ؛ خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل فرمود و آنچه را تو, اي محمد ـ صلي الله عليه و‌آله ـ نمي توانستي بفهمي (با صرف نظر از وحي ) به تو آموخت و تفضّل خداوند بر تو همواره بزرگ بود. پس, اگر عنايت پروردگار نبود, پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ توان يادگيري برخي مسايل فرا طبيعي را نداشت .
قرآن درجاي ديگر, خطاب به ايشان مي فرمايد : (و كذالك أ وحينا إليك روحاً من أمرنا ما كنت تدري ما الكتاب و لا الإيمان ولكن جعلناه نوراً نهدي به من نشاء من عبادنا و إنك لتهدي إلي صراط مستقيم)[3] ؛ و به همين گونه, روحي از امر خودمان به سوي تو وحي كرديم . تو نمي توانستي بداني كه كتاب چيست و ايمان كدام است ؛ ولي آن را نوري قرار داديم كه هر يك از بندگان خود را بخواهيم , به وسيله آن راهنمايي مي كنيم, و به راستي, تو به خوبي به راه راست هدايت مي كني .
بديهي است كه فعل ماضي منفي ( ما كنت تدري ), هر گونه توان فهميدن را سلب مي كند. بنا براين, تنها فضل و وحي الهي است كه سبب مي شود تا دريچه هايي از جهان غيب به روي انسان باز شود و معارف ناب و حقايق نامنتهي به بشر روي آورد و خرد او را بارور كند .
وانگهي, اگر عقل برهاني به تنهايي براي فهميدن همه احكام و حِكَم كافي بود, خداوند نمي فرمود : (رسلاً مبشرين و منذرين لئلاّ يكون علي الله حجة بعد الرسول و كان الله عزيزاً حكيما )[4] ؛ پيامبراني را فرستاد كه بشارت گر و بيم دهنده بودند تابراي مردم, پس از فرستادن پيامبران, در مقابل خدا حجتي نباشد و خداوند توانا و حكيم است . اگر عقل و خرد, به تنهايي براي هدايت بشر كافي بود و به نبوت و وحي نيازي نبود, خداوند در قيامت, تبهكاران را به دوزخ مي برد و به آنان مي فرمود: من با دادن عقل, حجت را بر شما تمام كردم ؛ در حالي كه خداوند مي فرمايد : ما براي اتمام حجت پيامبران را فرستاديم تا كسي نتواند در صحنه معاد بر خداوند احتجاج كند .
بنا براين، تعقّل ـ در عين لزوم ـ به تنهايي كافي نيست و در بسيار ي از آموزه ها راه به جايي نمي برد ؛ چنان كه آموزه هاي وحياني نيز بدون به كار گيري تعقّل و آموزه هاي عقلاني نتيجه نمي دهد. از اين رو, ايمان و تعقّل ,دو دست و بازوي توانمند, و دو بال تيز پرواز براي رسيدن به سعادت دنيا و آخرت به حساب مي آيد .
بر پايه اين جهان بيني, هم خردورزان يك سويه نگر و بي مهران به دين ,در گمراهي مي كوشند و هم دين باوران عقل ستيز يا بي مهرا ن به عقلانيت محض و تجزيه كنندگان تعقل و تدين در اشتباه, وقشري نگرند .
قرآن كريم ,آيات فراواني دارد كه اكتفاي به عقل وبي نيازي ازوحي را نفي مي كند : (يا أ هل الكتاب قد جاء كم رسولنا يبين لكم علي فترة من الرسل أن تقولوا ما جاءنا من بشير و لا نذير فقر جاءكم بشير ونذير والله علي كلّ شيءقدير)[5] ؛ اي اهل كتاب ! پيامبر ما به سوي شما آمده است تادر دوران و روزگاراني كه پيامبران نبودند, حقايق را براي شما بيان كند تا مبادا درروز قيامت بگوييد : براي ما بشارت گر و هشدا ردهنده اي نيامد. پس, قطعاً براي شما بشارت گر و هشدار دهنده اي آمده است و خدا برهر چيزي تواناست. پيداست كه اگر عقلانيت و خرد ورزي كافي بود, خداي سبحان مي بايستي مي فرمود : مابه شما عقل داديم و حجت را بر شما تمام كرديم ؛ نه آن كه از ارسال پيامبران سخن بگويد .
در آيه ديگري مي فرمايد كه اساسا‌‌‌‌‌‍‍ً قانون خداوند, چنين است كه كسي را عذاب و مؤاخذه نكند, مگر اين كه قبلاً پيامبري بفرستد :( ... وما كنّا معذّبين حتّي نبعث رسولاً )[6] . بنا براين برا ي رسيدن به هدايت وسعادت, صرف اتّكا به عقل بشري و آراي عمومي و بي نيازي از وحي, پندار ي خام وجاهلانه است : (أ فحكم الجاهليه يبغون و من أ حسن من الله حكماً لقوم يوقنون)[7] ؛ آيا خواستار حكم جاهليت اند ؟ و براي مردمي كه يقين دارند, داوري چه كسي از خدا بهتر است ؟
خداي سبحان, گروهي را كه به دانش و خرد ورز ي هاي بشري بسنده كردند واز آموزه هاي و حياتي رخ برتافتند و جمود بر علم مادّي را بر داده هاي الهي ترجيح دادند و ايستايي طبيعت را بر پويايي فرا طبيعي راجح دانستند, سخت مذمّت مي كند : (فلّما جاء تهم رسلهم بالبينات فرحو ا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما كانو به يستهزءُون)[8] ؛ و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند, به آن مقدار مختصري از دانش كه نزدشان بود,خرسند شدند و سر انجام,آنچه به استهزا و مسخره مي گرفتند, آنان را فرو گرفت .
آري, پيامبران به عنوان بهترين دل مايه و موهبت هاي اللهي, براي رهايي بشر از قلمرو طبيعت فرستاده شدند وكار آنان از مجال و محدوده عقل جزئي, بسي بزرگتر و فراخ تر و گسترده تر است, به ويژه كه دست آوردهاي عقلاني, خطا واشتباه و تغيير و دگرگوني دارد و هماره فرضيه هاي جديد, جاي گزين فرضيه هاي گذشته مي شود. از اين جاست كه« محقق طوسي». يكي از فوايد برانگيخته شدن پيامبران را تأ ييد ادراكات عقلي دانسته است : «كمعاضده العقل فيما يدلّ عليه»[9]. شمارش اشتباهات عقل درهمين عصر و فضا, مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود .
هنوز در هندوستان, بت پرستي وجود دارد وهنوز در آن سرزمين, گاوها مقدّسند و ... .ازاين جا به اين نكته مي رسيم كه بعثت پيامبران, منّت و نعمتي بزرگ است .
2. تكامل عقل
مهم ترين هدف از آموزش و پرورش مردم به دست پيامبران, تكامل عقلاني آن هاست : (لقد منّ الله علي المومنين إذا بعث فيهم رسولاً من أنفسهم يتلو اعليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و إ ن كانو ا من قبل لفي ضلال مبين)[10]؛ به يقين, خدا برمومنان منت نهاد كه پيامبر ي از ميان خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را برا ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد ؛ قطعاً پيش از آن, در آشكارترين گمراهي بودند .
پيامبراسلام نيز درحديثي مي فرمايد : هدف از بعثت, تكميل عقول بشر است : «ولا بعث الله نبياً ورسولا ً حتي يستكملَ العقل ويكون عقله أ فضل من جميع عقول أمّته»[11] خداوند, هيچ پيامبر و رسولي را جز بر تكميل خرد، مبعوث نفرمود, و خرد او بالاتر از عقول امت وي است ؛ زيرا عقل جمعي, انباشته علوم حصولي ومفاهيم ذهني است كه از صيانت از سهو و نسيان و نزاهت از مغالطه لفضي و معنوي برخوردار نيستند, وهرگز مفهوم حصولي ناقص, جاي مشهود حضور كامل نمي نشيند و هيچ گاه دانش ذهني معيب, در جاي بينش شهودي سالم قرار نمي گيرد؛ هرچند عقل جمعي از بركت مشورت متنغّم است و از گزند استبداد مصون, و به واقع بيني نزديك تراز عقل فردي است .
خلاصه آن كه جامعه بشري دربخش انديشه ونظر, محتاج به وحي الهي است ؛زيرا آنچه را بايد بداند, ولي نمي فهمد, به كمك وحي مي فهمد و آنچه را بايد به صورت سالم و كامل فراگيرد, ولي توان آن را ندارد, به مدد وحي تتميم و تكميل مي كند .
3. برپاداري قسط
برپايي عدل و قسط, از اهداف مهم بعثت است : (لقد أرسلنا رسلنا بالبيّنات و أنزلنا معهم الكتاب والميزان ‍َ ليقوم الناس بالقسط ...) [12]؛ ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم به قسط و عدل قيام كنند .
منظور از« بيّنات» و دلايل روشن, ادراكات عقلي و خردورزي هاي صحيح علمي ونيز معجزات و كرامات عملي است . همچنين مراد از «كتاب » برخي از معارف واحكام وعقايد و اخلاق و ساير علوم است . «ميزان» ومعيار صحيح نيز همراه كتاب معصوم است وهيچ ميزاني, دقيق تر از سيره و روش و راه كارهاي معصومانه پيامبر ـ صلي الله عليه وآله ـ و پيشوايان دين نيست .
________________________________________
[1]. بقره/151
[2]. نساء/113
[3]. شوري/52
[4]. نساء/165
[5]. مائده/19
[6]. اسراء/15
[7]. مائده/50
[8]. مومن/83
[9]. كشف المراد, الفصل الرابعه في النبوه,ص 346
[10]. آل عمران/164
[11] . اصول كافي، كتاب العقل والجهل، ح 11.
[12]. حديد/25

آيت الله جوادي آملي ـ وحي و نبوت در قرآن , ص 169