شعر «چهل شبانه بى تو»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

چهل شبانه گذر کرد بر زمین بى تو
چهل شبانه بى عشق، بى یقین، بى تو
پس از تو پیرهن سوگوار تا به ابد
چه گریه ها که ندارد در آستین بى تو


مرا که چله نشینِ خرابه ها شده ام
مرا که با غم هر ثانیه عجین بى تو،
کسى نبرد به مهمانى دعا و درود
که عشق بى کس و کار است این چنین بى تو
به سر سلامتى من چه تلخ آمده اند
ستاره هاى پریشان هر پسین بى تو
چهل شب است که خواب غروب مى بینند
پرندگان غزل مرده زمین بى تو...
سودابه مهیجى
اشارات :: اسفند 1386، شماره 106