صدوق در كتاب امالي روايت مي كند كه ام الفضل ، دختر عباس گفت:
در آن بيماري كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به ملكوت اعلا پيوست ، حضرت از حال رفت وپس از مدتي به هوش آمد ، ما گريه مي كرديم ، فرمود : براي چه مي گرييد؟
عرض كرديم :اي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) براي دوري و جدايي از شما ؛كه اين چيز كمي هم نيست ؛ديگر اين كه براي قطع شدن وحي و حال امت بعد از شما مي گرييم.
آن گاه حضرت (صلي الله عليه و آله) فرمود:بدون شك مي كوشند برشما برتري يابند و موقعيتتان را تضعيف كنند .[1]
سليم روايتي را كه عبدالله بن عباس در حضور جابر بن عبدالله برايش نقل كرده ؛ چنين مي آورد:
پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله)بعداز يك خطبه ي طولاني به علي(صلوات الله عليه) فرمود :بدون شك قريش بر شما هجوم مي آورند ، و در ظلم و غلبه بر شما هم صدا مي شوند ؛ پس اگر يار و طرفداري يافتي ، با آنها درگير شو،و اگر ياري نيافتي ، دست بكش و جانت را حفظ كن ؛ اما سرانجام تو به شهادت ختم مي شود ؛ خدا لعنت كند قاتل تو را. بعد ، روي به دخترش (صلوات الله عليها) كرد و فرمود :تو اولين شخص از اهل بيتم هستي كه به من پيوندي ؛ تو بانوي زنان بهشتي ؛بعداز من ظلم و ستم خواهي ديد؛آن قدر تو را مي زنند كه استخوان قفسه ي سينه ات مي شكند؛ خدا لعنت كند قاتلت را ... .[2]
علامه مجلسي روايتي را به خط شيخ محمد بن علي الجبعي جد پدري شيخ بهايي به دست آورده و او به نقل از مصباح شيخ ابي منصور روايت مي كند :
روزي پيغمبر به خانه ي فاطمه (صلوات الله عليها) وارد شد ، فاطمه مقداري خرما و نان و روغن براي حضرت آماده كرد ؛ در اين وقت ، همه براي خوردن غذا در كنار حضرت جمع شدند كه شامل خود حضرت و علي و فاطمه و حسن و حسين (صلوات الله عليهم) بودند ؛ وقتي غذا ميل شد ، پيامبر (صلي الله عليه و آله) به سجده رفت ؛ سجده ي حضرت طولاني شد. آن گاه خنديد ، بعد از آن گريست، سپس نشست. حضرت علي پرسيد :اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ! امروز از شما عملي را ديديم كه قبل از آن نديده بوديم ؟! فرمود : من با شما طعام ميل كردم و به خاطر سلامتي و اجتماع شما شاد شدم ؛پس سجده ي شكر كردم . جبرئيل(عليه السلام) نازل گشت و گفت :آيا به خاطر خانواده ات شادي و سجده مي كني؟ گفتم :آري.
گفت: آيا مي خواهي خبر دهم آنچه بعد از تو به آنها مي گذرد؟ گفتم:آري اي برادرم ! جبرئيل(عليه السلام) گفت : اما دخترت : او اولين فرد از خانواده ات است كه به تو مي پيوندد ؛بعداز اين كه به او ظلم مي شود ؛حقش گرفته مي شود ؛ از ارثش منع مي شود ؛به همسرش ظلم مي شود ؛استخوان قفسه ي سينه اش مي شكند .اما پسر عمويت :به او ظلم مي شود ؛از حقش منع مي شود ؛كشته مي شود. اما حسن :به او ظلم شود از حقش منع شود ؛ با سم به شهادت مي رسد . اما حسين :به او ظلم شود ؛از حقش منع شود ؛خاندانش را بكشند ؛اسبها او را لگد مال كنند ؛اموالش را غارت كنند ؛ زنان و فرزندانش را دشنام دهند ؛ و آغشته به خون خود ، به خاك سپرده شود ؛و غريبانه او را دفن كنند . آن گاه من گريه كردم و گفتم :آيا كسي او را زيارت مي كند ؟ گفت :او را غريبان زيارت مي كنند. گفتم :براي زائر او چه ثوابي است ؟ گفت :ثواب هزار حج و عمره كه باتو انجام دهند . آن گاه خنديد.[3]
درروايتي امير المومنين(صلوات الله عليه) مي فرمايد :
وقتي از اوقات ، من و فاطمه و حسن و حسين (صلوات الله عليهم) نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بوديم كه حضرت به ما توجهي فرمود ؛آن گاه گريست .
عرض كردم :چه چيز شما را گرياند ؟ فرمود :به خاطر آنچه بعد از من بر سر شما مي آورند ،گريه مي كنم . عرض كردم :اي رسول خدا ! چه بر سر ما مي آورند ؟! فرمود :گريه مي كنم براي ضربتي كه بر فرق سرت مي زنند ؛ و لطمه اي كه به گونه ي فاطمه (صلوات الله عليها) مي زنند ؛و زخمي كه به پاي حسن مي زنند و سمي كه به او مي نوشانند ؛و كشتن حسين ...[4]
---------------------------------------------------------
[1] : امالي طوسي 1 : 122 ، مسند احمد 6 : 339 ، الخصائص الكبري 2 : 135 .
[2] : كتاب سُليم بن قيس 2: 907
[3] :بحار 98 :44
[4] : امالي صدوق 118 ، بحار 28: 51 / ح 20 و 44: 149 / ح 17 ، اثبات الهداه 1 : 281 ، مناقب آل ابي طالب 2 : 209 ، عوالم العلوم 11 : 397 .
آنچه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت شده است
- بازدید: 1952