جوان و هيجان ________________________________________
رضا مَهكام
هيجان چيست؟
ماهيّت هيجان چيست؟ آيا هيجان به عنوان يك نياز مطرح است؟ آيا هيجان، انواع گوناگونى دارد؟ آيا مىتوان هيجانها را به دستههاى «مناسب» و «نامناسب» تقسيم نمود؟ چه راهبردهايى از سوى روانشناسان براى كنترل هيجانها ارائه شده است؟ آيا سرگرمىهاى هيجانزا براى ما مضر نيست؟
اگر تا به حال چنين سؤالهايى به ذهنتان خطور كرده و مشتاقِ يافتن پاسخ آنها بودهايد، با توجّه به سطرهاى بعدى مىتوانيد اطلاعات مناسبى در اين زمينه دريافت نماييد.
تعريف هيجان
هر فرد از هيجان، برداشت خاصى دارد و با توجّه به اطلاعات و گرايشهاى خود، تعريفى از هيجان ارائه مىدهد. يكى مىگويد: هيجان يعنى عشق، صَفا، بگو و بخند، گردش و تفريح. ديگرى مىگويد: هيجان يعنى خطر كردن، ماجراجويى، زدن تو دل حوادث . و شايد بعضىها كه كمى آگاهى بيشترى دارند بگويند: هيجان، هم به غم گفته مىشود و هم به شادى. امّا تعريفى كه روانشناسى ارائه مىدهد دامنهاى بسيار گستردهترى را دربر مىگيرد. روانشناسى با تكيه بر يافتههاى خود به توضيح اين واژه مىپردازد. البته در روانشناسى نيز تعريفهاى گوناگونى از هيجان، ارائه شده است و ما براى اين كه تعريفى ارائه دهيم كه از سويى مفهوم هيجان را مشخص كند و از سوى ديگر، اين تعريف آنچنان علمى صِرف نباشد (كه فهم آن براى عموم مردم، مستلزم آگاهى از پيشفرضهاى روانشناختى باشد )، سعى بر سادهتر نمودن تعريف داشتهايم.
هيجان در افراد به دنبال محركهاى بيرونى و گاهى درونى ظاهر مىشود. به هيجان، عاطفه نيز گفته مىشود كه عمدتا در قالبهايى مثل: ترس، خشم، اندوه، شادمانى و لذت، عشق، شگفتى، نفرت و شرم، بروز پيدا مىكند. براى مثال، انسان وقتى با يك واقعه خطرناك مواجه مىشود ، بىاختيار، نشانههاى آمادگى براى گريز و فرار از لحاظ جسمى و فيزيولوژيك در او به وجود مىآيد و از لحاظ روانى هم نشانهها و رفتارهايى مبتنى بر ترس در فرد، ظاهر مىشود كه به آن حالت هيجان، «ترس» گفته مىشود. گاهى اوقات اين حالت ترس، تبديل به هيجان «خشم» مىشود و فرد، بدون اين كه خودش اختيارى داشته باشد، حالت پرخاشگرى و تدافعى به خود مىگيرد.(1)
هيجان، يك موهبت الهى است كه به عنوان يك مكانيزم (ساز و كارِ) تنشزُدا عمل مىكند. به اين صورت كه هنگام تحريك فرد از سوى يك محرّك خارجى، بدن سريعا نسبت به آن، واكنش نشان مىدهد و اضطراب در فرد به وجود مىآيد و اين اضطراب، موجب عدم تعادل و بههم ريختگى روانى فرد مىشود و در اين مرحله، اُرگانيزم (بدن) با به راه انداختن تظاهرات هيجانى كه با حالتهاى مختلف چهره، تنفّس شديد و... همراه است، سعى مىكند اين تنش و اضطراب را كاهش دهد و تعادل را دوباره به وجود آورد. اگر اين مكانيزم بدن نمىبود، عملاً فرد در مقابل بسيارى از محركها با درماندگى مواجه شده و با آسيبهاى جسمى و روانى بسيارى رو به رو مىشد. البته هيجانها با شناختهاى ما پيوند خوردهاند و اين تجربههاى شناختى هر فرد است كه بر ميزان تأثير محركها و در نتيجه، شدّت هيجانهاى وى اثر مىگذارد.
به اين مثال توجّه كنيد: هنگام خريد از يك فروشگاه اگر فكر كنيد كه فروشنده، قصد فريب شما را دارد، به احتمال قوى، عصبانى خواهيد شد؛ امّا اگر اين فكر به ذهن شما خطور نكند، عصبانيتى به وجود نخواهد آمد. بنابراين، هيجان با شناخت افراد، رابطه مستقيم دارد. دايره هيجان، بسيار گستردهتر از تفريح و سرگرمى يا ماجراجويى است. يك عصبانيت ساده، يك گريه كودكانه و يك تعجب ابتدايى هم هيجان است. «در نهايت مىتوان گفت هيجان به احساسها، افكار و حالتهاى روانى و بيولوژيكى (زيستى) مختص آن و به دامنهاى از تمايلات شخص براى عمل كردن بر اساس همان تمايلات اطلاق مىشود».(2)
آثار هيجان
از آنجا كه در نظام آفرينش، آنچه از سوى خدا مقرر شده، بدون حكمت نبوده و داراى آثار مثبت و مفيد است، همه پديدههاى وجودى انسان نيز داراى آثار مثبتى خواهد بود، كه هيجانها و عواطف نيز از آن جملهاند. هيجان، يك مكانيزم پاسخ به محركهاى بيرونى و گاه، درونى است. بنا بر اين، اگر هيجانها تعديل و كنترل شوند آثار مثبت و مطلوبى خواهند داشت؛ اما عدم كنترل آنها مىتواند آثار مُخرّبى را به وجود آورد. آثار هيجانى دامنه گستردهاى دارد، اما در اين فرصت اندك مىتوان به مهمترين آنها به طور خلاصه اشاره نمود:
1 . هيجانها، بدن را براى تلاش و كوشش آماده مىكنند؛
2 . هيجانها، به عنوان يك وسيله ارتباطى عمل مىكنند ؛ زيرا جذب و دفع و خشم و مهر و... هيجانهايى هستند كه در روابط با ديگران، بروز پيدا خواهند نمود؛
3 . هيجانها زندگى را شاد، پويا و متنوّع مىكنند؛
4 . فعاليتهاى ذهنى، تحت تأثير عواطف قرار دارند و بروز هيجانها بر اين فعاليتها تأثير بسزايى دارد كه در محدودهاى زير مىتواند ظهور و بروز پيدا كند:
الف . محدوديت در دقت و تمركز: فرد هيجانى، دقت عادى خود را از دست داده و نمىتواند به آسانى، ذهن خويش را به هر مطلب دلخواه، متمركز كند.
ب . ضعف در تداعى: در اين حالت، انسان غالبا از يادآورى ساير اشيا بجز عامل هيجان، عاجز مىماند.
ج . ضعف در استدلال و تفكر: تفكر عادى در اين حالت، بسيار مشكل است و توانايى كامل براى انديشه منطقى از دست مىرود و چه بسا زمينهاى به وجود مىآيد كه فرد، بدون تأمل در مورد عواقب رفتار، دست به هر عملى مىزند. بسيار اتفاق مىافتد كه افراد به هنگام شادى زياد و سرمستى و غرور، سخنانى بر زبان جارى مىكنند كه در حال عادى چنين سخنانى از آنها مشاهده نمىشود، يا تصميمهايى مىگيرند كه بسيار نامعقول است. البته اين حالت در حالت خشم، بيش از اندازه هم روى مىدهد.
اميرالمؤمنين على (ع) در اين مورد مىفرمايد: شدّت غضب، توانايى استدلال صحيح را از بين مىبرد و ادراكات را مغشوش مىسازد.(3)
د . دگرگونى در نگرش: هيجانها مىتوانند نگرش فرد درباره خود و نقش آينده وى در زندگىاش را تحت تأثير قرار دهند. بدين ترتيب، نگرش انسان در مورد آينده و خود و كسب شخصيت سالم تا حدودى مرهون اين عواطف است و همچنين تسلّط انواع اين عواطف، كه كداميك بر او مسلّط خواهند شد: ترس يا خشم، شادى يا غم، غرور يا شرم؟(4)
هيجان مُفيد ـ هيجان مُضر؟
اينك در جواب يكى از سؤالهاى ابتدايى كه مىپرسيد: «آيا مىتوان هيجانها را به دو دسته مناسب و نامناسب تقسيم كرد؟» بايد بگوييم هيجان و عاطفه، جزء جدا ناشدنى وجود انسان است ؛ امّا از آن جا كه منشأ هيجانها بيشتر بيرونى است، بايد گفت كه همه هيجانها به طور طبيعى براى همه افراد رخ مىدهد ؛ امّا آنچه مهم است، تمايلى است كه در فرد، نسبت به يك هيجان بيش از هيجانهاى ديگر، مشاهده مىشود.
بنابر آنچه گذشت، مىتوان گفت اين انسان است كه با كنترل و مهار هيجانها و عواطف خود، آنها را مناسب يا نامناسب تلقى مىكند. هيجانها اگر كنترل شوند، بسيار مفيد و مناسباند؛ امّا اگر مهار نشوند، بسيار نامناسب و حتى خطرناك و مشكلزا خواهند بود.
آنچه اهميتى بيش از ساير موضوعات دارد، هيجانهاى دوره جوانى و نوجوانى است. در دوره نوجوانى به علت گذار از دوران بلوغ، و رشد سريع جسمانى و عاطفى و عدم رشدِ قوه استدلال و تفكر، به موازات هيجانها، كنترل عواطف، بسيار مشكل است و جوانان، در رويارويى با هيجانها، بيشتر، راه افراط را در پيش مىگيرند كه بيشتر بهسوى هيجانهاى از نوع شادىآفرين يا ماجراجويى است.
جوان با آن عواطف توفانى خود از يك سو و تنوعطلبى متناسب با سنّ خود از سوى ديگر، بيشتر بهسوى ماجراجويىها و سرگرمىهاى بىحدّ و حصر، تمايل پيدا مىكند كه همين مسئله مىتواند سرآغاز بسيارى از انحرافات و مشكلات باشد ؛ چرا كه ـ چنانچه قبلاً متذكر شديم ـ يكى از ويژگىهاى هيجان، تضعيف قوه استدلال و تفكر است.
فرد به هنگام لذّتِ بسيار و سرخوشىِ بيش از اندازه، آنچنان از خود، بىخود مىشود كه به بسيارى از پيشنهادهاى غيرمعقول و غيرقانونى يا نامتعارف دوستان خود نيز پاسخ مثبت مىدهد. ميزان قابل توجهى از دوستىهاى خيابانى، اعتيادها، جنايتها، دزدىها و حتى تصادفهاى رانندگى، ريشه در عدم كنترل هيجانها دارد. بنابراين نمىتوان از انواع هيجانها تعدادى را به عنوان مناسب و تعدادى را به عنوان نامناسب تفكيك كرد. بلكه بايد گفت تمامى هيجانها در صورت كنترل، مناسب و مفيد خواهند بود و در صورت عدم كنترل، نامناسب و مُضر.
شايد پرسش بسيارى از اشخاص اين باشد كه معمولاً محرّكهاى بيرونى و تحريكات درونى، آن قدر قوى هستند كه نمىتوان در مقابل آنها مقاومت نمود. در چنين مواردى چه بايد كرد؟
راه كارهاى مقاومسازى خود
در پاسخ بايد گفت: با استفاده از راههاى گوناگونى مىتوان با هيجانات شديد، مقابله كرد، كه ما در اين فرصت كوتاه، تنها به دو موردْ اشاره مىكنيم.
الف . راهكارهاى شناختى: انسان موجودى صاحب فكر و تعقل است و مىتواند ميزان آگاهى خود را در مورد هر موضوعى افزايش دهد. بالا بردن ميزان آگاهى و شناخت نسبت به محركهاى بيرونى و آثار مفيد يا مخرب آنها، ما را در تعديل هيجانها بسيار يارى خواهد نمود. اين فرايند، موجب مىشود كه بسيارى از محركها كه براى ديگران شگفتآور است، براى ما بسيار عادى جلوه كند.
البته در يك موقعيت دقيقتر نيز با فرا گرفتن تكنيكهاى (راهكارهاى) خاصِ برخورد با احساسات و عواطف لحظهاى (تكانشى) مىتوان به هنگام مواجهه با هيجانات، از اين تكنيك، استفاده نمود و اضطراب را كاهش داد. بنابراين، بالا بردن شناخت، چه در مورد محركها و چه در مورد تكنيكهاى مقابله، به ما كمك مىكند تا هيجانها و عواطف را تحت كنترل خود درآوريم.
ب . راهكارهاى عملى (رفتارى): بسيارى از روانشناسان معتقدند كه به هنگام بروز هيجان، نيرويى در بدن به وجود مىآيد تا فرد را براى مقابله با خطرات احتمالى يارى دهد. آنها همچنين معتقدند اگر اين نيرو بهواسطه سركوب شدن هيجان، مورد مصرف قرار نگيرد، در بدن باقى مىماند و موجب آسيبرسانى به بافتهاى مختلف بدن مىشود و همچنين در روان فرد نيز تأثيرات مخرّبى مىگذارد. اين روانشناسان براى مصون ماندن فرد از آسيبها، نظريه تخليه هيجانى را ارائه دادهاند. مبتكرين اين نظريه بر اين باورند كه با راههاى گوناگونى بايد اين نيروى اضافى را تخليه نمود. البته بسيارى از روشهاى پيشنهادى (از جمله نمايش صحنههاى خشونتبار و...) مثمر ثمر بوده است، اما روشهايى نيز در عمل، كاملاً مفيد بودهاند كه ما به دو نمونه از آنها اشاره خواهيم نمود.
1 . فعاليتهاى هنرى: تعدادى از روانشناسان معتقدند كه مىتوان اين نيروى اضافى را در راه هنر به كار برد. هنرمندان در حقيقت با تفسير مسير هيجانهاى خود بهسوى خلاقيتهاى هنرى (از جمله: ادبيات)، موفقيتهاى بسيارى را كسب نمودهاند و آثار بىنظيرى را آفريدهاند. وقتى زيبايى يك گُل يا يك منظره طبيعى يا يك صحنه شورانگيز، فرد را به وجد مىآورد و احساسات او را به شدت تحريك مىكند، او مىتواند به جاى پايكوبى و شادى بى حدّ، با نقاشى كردن آن صحنه يا توصيف آن با شعر و نثر، عواطف خود را نشان دهد و نيروى خود را در راه مفيدِ خلاقيت هنرى به كارگرفته، تخليه نمايد.
بعضى از روانشناسان تا آن جا پيش رفتهاند كه منشأ بسيارى از سوز و گدازهاى شعرا و هنرمندان را در هيجانهاىِ تغيير مسير داده شده، جستجو مىكنند. همچنان كه گفته شد، روانشناسى تمام هيجانها را در حدّ متعادل، مناسب مىداند. البته توضيح اين نكته نيز ضرورى است كه مكتب انسانساز اسلام نيز با افراط و تفريط ، كاملاً مخالف است و با تعادل، موافق بنابراين، هيجان مناسب، همان هيجان متعادل و به دور از افراط و تفريط است.
2 . فعاليتهاى بدنى: فعاليتهاى بدنى به تناسب شدّت و ضعفشان به نيرو و انرژى نياز دارند. به اين معنا كه فعاليت بدنى هرچند فعاليت ناچيز و ضعيفى باشد، باز هم نياز به صَرف انرژى درون بدنى دارد، بنابراين، جوان با روى آوردن به فعاليتهاى بدنى مىتواند نيروهاى اضافىِ انباشته شده در بدن خود را به كار گيرد.
فعاليتهاى بدنى، بيشتر در دو دسته «كار» و «ورزش» بروز و ظهور پيدا مىكنند. امّا در اين ميان آنچه نظر جوان و نوجوان را به خود جلب مىكند، ورزش است. امروزه ورزش با جذابيتهاى زيادى كه دارد بسيارى از جوانان را به خود جذب كرده است. روانشناسان مسلمان با استفاده از تعاليم اسلام (كه به ورزش توجّه ويژهاى دارد)، به اين نتيجه رسيدهاند كه ورزش، به دليل اين كه هم نيروى بدن را صَرف مىكند و هم موجب سر زندگى و شادابى در فرد مىشود، بهترين وسيله تخليه هيجانات است؛ بويژه در زمان حال كه با تنوّع زيادى كه در رشتههاى مختلف ورزشى وجود دارد، عملاً در بسيارى از آنها، جنبه تفريحى و سرگرمى، بيشتر از جنبههاى قدرتى و توان بدنى آن است. بنابراين مىتوان نتيجه گرفت كه بهترين راه تخليه هيجانات و عواطف، همان ورزشى است كه نهتنها هيچ اثر سوئى بر فرد ندارد، بلكه فوايد ديگرى هم در پى مىآورد كه از آن جمله مىتوان به سلامت جسمى، بالا رفتن قدرت بدنى، افزايش قدرت تفكر و شادابى اشاره نمود.
با توجّه به مطالب ذكر شده، به اين نتيجه مىرسيم كه هيجان مخصوصى وجود ندارد كه بتوان آن را «هيجان مناسب» ناميد ؛ تنها به تمامى هيجانها اگر متعادل و كنترل شده باشند، «مناسب» گفته مىشود، و در غير اين صورت، «نامناسب».
1 . ر.ك به: انگيزش و هيجان، محمدكريم خداپناهى، تهران: سمت، 1379، فصل هيجانها.
2 . هوش هيجانى، دانيل گلمن، ترجمه: نسرين پارسا، تهران: رشد، 1380، ص 104 .
3 . بحارالانوار، ج 71، ص 428 .
4 . ر.ك به: روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، تهران: دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، 1374، ج 2، فصل رشد هيجانى .
مجلات >حديث زندگى>شماره 17
جوان و هيجان
- بازدید: 3113