ازدواج, خانواده و زندگى

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

ازدواج, خانواده و زندگى
سن ازدواج
بلوغ, يك پديده طبيعى است كه زمان آن در همه كس و همه جا يكسان نيست. از مطالعه حالات انسانها در نقاط مختلف جهان, اين حقيقت به دست مىآيد كه معمولا دختران و پسرانى كه در نقاط گرمسير زندگى مى كنند و با شرايط رشد و نمو آن مناطق پرورش مى يابند, زودتر از جوانانى كه در نقاط سردسير زندگى مى كنند به حد بلوغ مى رسند.
مطالعه تاريخ زندگى اعراب در عربستان كه يك منطقه گرم و سوزان مى باشد مى تواند شاهدى بر اين واقعيت باشد.
البته براى استقلال در امر ازدواج, تنها رسيدن به سن بلوغ جنسى كافى نيست, بلكه علاوه بر آن, دختر و پسر بايد ((رشيد)) باشند, يعنى بتوانند مصلحت خود را تشخيص دهند تا اراده آنان در امر ازدواج, يك ركن اساسى به شمار آيد.
معناى رشد
انسان همانند ساير موجودات زنده, پيوسته در حال تغيير است و اين تغيير طبيعى و همگانى به صورت افزايش در قد, وزن و پيدايش عادتها و مهارتها و بطور كلى تغيير در رفتار در جنبه هاى اجتماعى, اقتصادى و عاطفى, به تدريج ظاهر مى شود و اين همان چيزى است كه در روانشناسى رشد مورد بحث و گفتگو قرار مى گيرد.
رشد, توانايى و قدرت فكرى فرد در امور اقتصادى و اجتماعى است.
حضرت امام خمينى(ره) ((رشد)) را اينگونه معنا كرده اند:
((رشد عبارت است از دقت و زيركى و مواظبت براى سود بردن در معاملات و حفظ و نگهدارى مال از اتلاف و صرف كردن آن در مواردى كه عقلا به كار مى برند.))(1)
با اين بيان مى توان رشد در دختران را اينگونه معنا كرد:
((توان در اداره زندگى و تربيت فرزند و قبول مسووليت مادرى و حسن روابط اجتماعى.))
بنابر اين ممكن است كودكى به سن بلوغ رسيده باشد و نسبت به تكاليف عبادى مثل نماز و روزه, مسوول باشد, ولى توان انجام فعاليتهاى اقتصادى و اجتماعى را نداشته باشد. در اين صورت چنين فردى ((بالغ)) هست ولى رشيد نيست.
سن آماده شدن يك دختر براى ازدواج, بستگى به درك عقلى و بلوغ روانى او دارد; امكان دارد دخترى در سن چهارده سالگى و حتى كمتر قوه درك و مسووليت پذيرى خانوادگى را داشته باشد و بتواند خانواده اى را اداره كند و فرزندان خوبى تربيت كند اما, يك زن سى ساله از اداره خانه و درك مسووليت بازماند. پس آنچه كه در ازدواج مطرح است, آمادگى دختر و پسر است, خواه به سن قانونى!! رسيده باشند يا نرسيده باشند.
در قانون مدنى سابق, سن ازدواج براى دختر را 15 سال و براى پسر 18 سال تعيين كرده بودند و ازدواج پسران و دختران, قبل از اين سن ـ مگر در موارد استثنايى ـ ممنوع بود.
عدم توجه به اوضاع جغرافيايى و منطقه اى, عادات و عرفيات و تحول وضع جوانان در دنياى امروز, مشكلاتى را در عمل به وجود خواهد آورد. در عصرى كه روابط دختر و پسر آسانتر شده و با تغذيه بهتر و آموزش جديد و استفاده بيشتر و گسترده تر از وسايل ارتباط جمعى, نوجوانان زودتر از گذشته به رشد فكرى و بلوغ جنسى مى رسند, بالا بردن سن ازدواج, به دشوارى قابل توجيه است.
((زمانى كه در بريتانيا حداقل سن ازدواج پسر را بيست و يك سال و حداقل سن نامزد احراز نخست وزيرى را هيجده سال تصويب كرده بودند, مردم آن كشور اعتراض كردند كه آيا مردى كه مى تواند در سن هيجده سالگى نخست وزير شود و مملكتى را اداره كند, براى ازدواج كردن بايد سه سال صبر كند؟ قانونگذاران پاسخى داده بودند كه بيشتر به شوخى شباهت دارد; آنها گفته بودند: ((گاهى اداره يك زن از اداره يك كشور مشكل تر است.))!(2)
از طرف ديگر بالا بردن سن ازدواج و محدود كردن دختران و پسران جوان كه گرفتار غريزه سركش نياز جنسى خود هستند, عاملى براى آلوده شدن آنها و شيوع فساد و فحشا در جامعه است. پسرى كه قبل از هيجده يا بيست سالگى از ديدگاه قانون مجاز به تشكيل خانواده نباشد و دخترى كه تحت فشار روحى و احساسى قرار گرفته و نتواند آزادانه ازدواج مشروع كند, بايد منتظر پيامدهاى منفى و نامطلوب جنسى, روانى و اجتماعى آن بود.
خلاصه اينكه سن مناسب ازدواج, بلوغ جسمى و رشد فكرى است كه اسلام حد بلوغ جسمى را بيان كرده ولى حد رشد فكرى را معين نكرده بلكه تشخيص آن را در اختيار خود دختر و پسر و اولياى آنها قرار داده است.
طرفداران بالا بردن سن ازدواج مى گويند:
1 ـ پسران و دختران قبل از هيجده و پانزده سالگى صلاحيت تشكيل خانواده را نداشته و قدرت تحمل مشقات و مسووليتهاى سنگين خانوادگى را ندارند.
2 ـ ازدواجهاى زودرس عامل مهم وقوع جرم است.
3 ـ زنانى كه از خانه شوهر فرار كرده و از آن متنفر مى شوند, اكثرا زنانى هستند كه در سن كمتر از سن قانونى به خانه شوهر رفته اند.
در پاسخ بايد گفت: درست است كه ازدواجهاى بى موقع و زودرس, يعنى ازدواجهايى كه توام با رشد كافى جسمى و فكرى نبوده و با آمادگى كامل براى زناشويى صورت نگرفته باشد, چه بسا موجب خيانت, بى مهرى, اختلافات خانوادگى و انواع جرمها شود; ولى دختر و پسرى كه رشد و آمادگى كافى پيدا كرده و از نظر جسمى و روحى آمادگى كامل براى زناشويى دارند, هيچ دليلى نمى تواند مجوز بالا بردن سن ازدواج آنها باشد.
همين مساله نادرست بودن ازدواج زودرس و بروز بى مهرى و بى علاقگى در كلامى از امام(ع) مورد توجه و عنايت قرار گرفته است. مردى به امام صادق(ع) يا امام موسى كاظم(ع) عرض كرد: ((ما فرزندان خود را در خردسالى همسر مى دهيم.)) حضرت فرمود: ((اگر در خردسالى ازدواج كنند به آسانى الفت نمى گيرند.))(3)
سن مناسب ازدواج دختران در تعبير رسول خدا(ص)
رسول خدا(ص) مى فرمايد:
دختران باكره مانند ميوه هاى روى درختانند اگر بموقع چيده نشوند, اشعه آفتاب آنها را فاسد مى كند و وزش باد آنها را پراكنده مى سازد; همچنين دختران وقتى به حد بلوغ رسيدند و مانند زنان, در خويشتن تمايل جنسى احساس كردند, دارويى جز ازدواج ندارند و اگر همسر نگيرند, از فساد ايمن نيستند, چرا كه بشرند و بشر از خطا و لغزش مصون نيست.))(4)
در اين حديث, حضرت(ص) تشبيه بسيار لطيف و دقيقى فرموده است. همانطور كه ميوه نه در زمانى كه كال و نارس است, بايد چيده شود و نه زمانى كه بپوسد و فاسد شود, دخترى كه نتواند شوهر را درك كند و از وظايف همسردارى عاجز باشد و نتواند قبول مسووليت كند, ميوه كال و نارسى است كه هنوز بايد روى درخت (خانه پدر) بماند تا گذشت زمان او را رسيده و شيرين كند و باز اگر دخترى نشاط و طراوت جوانى را از دست بدهد و ازدواج نكند, در حقيقت همان ميوه روى درخت مانده اى است كه هر چه بيشتر بماند بر افسردگى و پژمردگيش افزوده مى شود.
خانم ... از اهواز براى ما مى نويسد:
((هفده ساله بودم. كاردانى, هنرمندى و مديريت من زبانزد همه بود. پس از برگشتن از مدرسه و انجام تكاليف خود به كمك مادرم مى شتافتم ... نزديك به پايان دوره متوسطه بودم كه خواستگارانى به منزل ما رفت و آمد مى كردند, اما همه آنها با يك پاسخ روبرو مى شدند: ((نه, دختر ما هنوز كم سن است, ما آمادگى نداريم و ...)) چند سالى همينطور گذشت تا اينكه برادرم شهيد شد, شهادت او آنچنان پدر و مادرم را داغدار كرد كه از آينده من غافل شدند. سن من بالا رفته و اضطراب و افسردگيهايم افزايش يافته است, آينده ام نامعلوم است; اكنون كه 27 سال دارم, كمتر كسى به خواستگاريم مىآيد, احساس مى كنم كه نياز به پشتوانه روحى و همسرى دارم كه به او محبت كنم و از او محبت ببينم ... از شما مى خواهم به پدران و مادران سفارش كنيد تا نيازهاى روحى ـ روانى فرزندانشان را دريابند و از سختگيريها و پندارهاى نادرست پرهيز كنند.))
تفاوتهاى سنى دختر و پسر در ازدواج
آيا بين تفاوت سنى زن و شوهر و موفقيت آنها در امور زندگى و زناشويى ارتباطى وجود دارد؟
از آنجا كه زمان بلوغ دختر و پسر متفاوت است, رسيدن به سن آمادگى براى ازدواج نيز در آنها همزمان نخواهد بود. به علاوه چون پايان تمايل جنسى زن زودتر از مرد فرا مى رسد, به نظر مى رسد كه با تفاوت سنى 5 تا 6 سال بين زن و مرد, مى توان مطمئن بود كه سن يائسگى زن تا حدودى با فروكش كردن تمايلات جنسى مرد مصادف مى شود و ضريب موفقيت اين زن و شوهر در امر همسردارى و حاكم كردن روح فداكارى و صفا بيشتر خواهد بود.
اگر تفاوت سنى زن و مرد زياد باشد و سن مرد خيلى بيشتر از سن زن باشد, ممكن است با همسر خود همچون دخترش رفتار كند و همسر جوان هم چه بسا شوهرش را به جاى پدر خود بگيرد و در نتيجه رابطه بين آنها دوستانه و مودتآميز نباشد. نقطه مقابل اينكه اگر سن زن خيلى بيشتر از مرد باشد, شايد در برخورد با همسر جوانتر از خودش, بيشتر نقش مادر يا پرستار را ايفا كند نه نقش يك همسر را و در هر دو صورت ناآشنايى و عدم پختگى يكى از آنها ممكن است ديگرى را بى حوصله كند و بى تفاوتى يكى مى تواند خشم و دلزدگى ديگرى را برانگيزد; زيرا بين اين زن و شوهر, توازن و تعادل روحى و جنسى ضعيف است و قادر به درك نيازهاى يكديگر نيستند.
ادامه دارد
________________________________________
پى‏نوشت‏ها:
1 ـ تحريرالوسيله.
2 ـ بهشت خانواده, سيد جواد مصطفوى, ج2 ص66.
3 ـ كافى, ج5, ص398.
4 ـ همان مدرك, ص337 ـ وسايل الشيعه, ج14 ص39.
ماهنامه پيام زن ـ شماره 32 ـ أبان 73