شعر : علی مولای مظلومان

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

علي مولاي مظلومان عالم *** بگو از نارفيقان چون بنالم
از آن شامي که سر در چاه کردي *** مرا از درد خويش آگاه کردي
طنين ناله در افلاک افتاد *** تمام آسمان بر خاک افتاد


پر و بال تو زهرا : : را شکستند *** تو را با ريسمان فتنه بستند
کدامين شب از آن شب تيره تر بود *** که زهرا حايل ديوار و در بود
زمان بر سينه خود سنگ مي کوفت *** زمين از داغ زهرا شعله ور بود
تو مي ديدي ولي لب بسته بودي *** که آيين محمد در خطر بود؟
ندانستم که در چشم حقيقت *** کدامين مصلحت مد نطر بود
گلويت استخواني اتشين داشت *** که فريادت فقط در چشم تر بود؟
فداي تيغ عريان تو گردم *** کسي آيا زتو مظلوم تر بود؟
مه خورشيد طلعت کيست؟ زهرا *** چراغ شعله خلقت کيست ؟ زهرا
پس از زهرا علي بي همزبان شد *** اسير امتي نامهربان شد
علي تنهاست در يک قوم گمراه *** زبانش را که مي فهمد به جز چاه
پس از او کيسه نان و رطب کو *** صداي ناله هاي نيمه شب کو
خدايا کاش آن شب بي سحر بود *** که تيغ ابن ملجم شعله ور بود
اذان گفتند و ما در خواب بوديم *** علي تنها به مسجد رهسپر بود
در آن شب تا قمر در عقرب افتاد *** غم عالم به دوش زينب افتاد
فدک شد پايمال نانجيبان *** علي لرزيد و در تاب و تب افتاد
يقين دارم به جرم فتح خيبر *** فدک در دست ال مرحب افتاد
علي جان کوفيان غيرت ندارند *** که فرمان تو را گردن گذارند
علي جان کوفيان با کياست *** جدا کردند دين را از سياست
بنام دين سر دين را شکستند *** دو بال مرغ امين را شکستند

شعر : مرحوم محمدرضا آغاسی