شعر «هديه روزه داران‏»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

حكمت روزه داشتن بگذار
باز هم گفته و شنيده شود
صبرت آموزد و تسلط نفس
و ز تو شيطان تو رميده شود


هر كه صبرش ستون ايمان بود
پشت‏شيطان از او خميده شود
عارفان سر كشيده گوش به زنگ
كز شب غره ماه ديده شود
آفتاب رياضتى كه ازو
ميوه معرفت رسيده شود
عطش روزه مى بريم آرزو
كو به دندان جگر جويده شود
چه جلايى دهد به جوهر روح
كادمى صافى و چكيده شود
بذل افطارى سفره عدلى است
كه در آفاق گستريده شود
فقر بر چيده‏دار از خوانى
كه به پاى فقير چيده شود
شب قدرش هزار ماه خداست
گوش كن نكته پروريده شود
از يكى ميوه عمل كه درو
كشته شد سى هزار چيده شود
گر تكانى خورى در آن يك شب
نخل عمر از گنه تكيده شود
چه گذارى به راه توبه كزو
پيچ و خمها ميان بريده شود
مفت مفروش كز بهاى شبى
عمرها باز پس خريده شود
روز مهلت گذشت و بر سر كوه
پرتوى مانده تا پريده شود
تا دمى مانده سر بر آر از خواب
ور نه صور خدا دميده شود
در جهنم ندامتى است كزو
دست و لب ها همه گزيده شود
مزه تشنگى و گرسنگى
گر به كام فرو چشيده شود
به خدا تا گرسنه ا‏ي ناليد
تسمه از گرده‏ها كشيده شود

-----------------
شهريار