ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه
در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۴۰ هـ .ق. فرق مبارک مولای متقیان امیرمؤمنان حضرت امام علی(علیه السلام) در هنگام نماز صبح در محراب مسجد کوفه با شمشیر آغشته به زهر ابن ملجم مرادی شکافته شد.
گفته اند: گروهی از فراریان جنگ خوارج، در مکه در مذاکره محرمانه خود به این نتیجه رسیدند که برای اصلاح امور مسلمانان، سه تن را باید به قتل برسانند: حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، معاویه و عمروعاص. سه نفر از خوارج خود را برای اجرای این کار آماده ساختند: ابن ملجم داوطلب برای کشتن حضرتامیرالمؤمنین علی(علیه السلام) شد. او بی آنکه نیت خود را برای کسی بگوید وارد کوفه شد و در آن شهر با هم مسلکان خود، محرمانه تماس گرفت.
سرانجام زنی به نام قُطام و دو تن دیگر به نامهای وَردان و شبیب با او همدست شدند و تصمیم گرفتند تا در سحرگاه شب نوزدهم رمضان در مسجد کوفه به حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) حمله ور شوند. قُطام شمشیرهایی را که از قبل زهرآلود کرده بود به دست آنها داد. آنها جریان را به اشعث بن قیس نیز گفته بودند. او نیز با آنها هم رأی شده و برای کمک آنها به مسجد آمده بود.
مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) طبق معمول، سحرگاه به سوی مسجد کوفه آمدند و بالای بام رفتند و هنگام سپیده سحر اذان گفتند. سپس به محراب مسجد رفتند و مشغول نماز نافله صبح شدند. وقتی در رکعت اول سر از سجده برداشتند. شبیب به طرف آن حضرت حمله ور شد، ولی شمشیرش به خطا رفت؛ بلافاصله ابن ملجم مرادی حمله کرد و شمشیر او بر فرق مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرود آمد و فرق ایشان را تا نزدیک پیشانیشان شکافت و محاسن شریفشان را غرقِ خون کرد. در این هنگام حضرت فرمودند: « بسم الله و بالله و علی مله رسول الله فُزتُ و رب الکعبه ؛ به نام خدا و برای خدا و بر دین رسول خدا. به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم!» سپس مقداری از خاک محراب را برداشت و روی زخم سرش پاشیدند و این آیه را تلاوت فرمودند: «مِنها خَلَقناکُُم وَ فیها نُعیدُکُُم وَ مِنها نُخرِجُکُُم تارَهً اُخری؛ ما شما را از خاک آفریدیم و در آن باز می گردانیم و از آن نیز بار دیگر شما را بیرون می آوریم» .
سپس اصحاب، یاران و آن حضرت را به خانه بردند و در بستر شهادت قرار دادند.
گفته اند: هنگامی که ضربت ابن ملجم بر فرق مبارک مولای متقیان امام علی(علیه السلام) فرود آمد، زمین لرزید و دریاها طوفانی و آسمانها متزلزل گشت و درهای مسجد به هم خورد و خروش از ملایکه آسمانها بلند شد و باد سیاهی به سختی وزید که جهان را تاریک ساخت. جبرئیل در میان آسمان و زمین ندا داد، به طوری که مردم هم شنیدند و گفت: «به خدا سوگند که ارکان هدایت در هم شکست و ستارههای علم نبوت خاموش شد؛ نشانههای پرهیزکاری از بین رفت و ریسمان محکم الهی پاره شد؛ پسر عموی حضرت مصطفی و سید اوصیا، علی مرتضی، شهید شد و بدبختترین اشقیا او را شهید کرد».