درس سوم : دوري از شرك

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

محمد تقي صرفي

نفي شرك نيم اولّ كلمه توحيد(لااله الاّاللّه) است.يعني نيست خداياني مگر اللّه.
انواع شرك
1 - شرك ظاهر:
اين نوع شرك در ميان بت پرستان،مسيحيان معتقد به تثليث،يهوديان معتقد به پسر خدا بودن عُزيز و…وجود دارد.(واذ قال لقمان لابنه وهو يعظه يا بُنيّ لاتشرك باللّه انّ الشرك لظلم عظيم)لقمان13


يعني لقمان پسرش را نصيحت كرد وگفت:شرك نورز كه شرك ،ظلمي بزرگ(بخود)است.
(واذان من اللّه ورسوله الي الناس يوم الحجّ الاكبر انّ اللّه بريء من المشركين ورسوله)توبه3
يعني اعلام از طرف خدا ورسولش به مردم در روز حج عظيم است كه حقيقتا خدا ورسول از مشركين بيزارند.
(واعبدوا اللّه ولاتشركوا به شيئا)نساء36
يعني خدا راعبادت كنيد وچيزي را شريك او نگيريد.
2 - شرك خفي:
اين در افرادي است كه كلمه توحيد برزبان دارند ولي بعضي از اعمالشان شرك آميز است.از جمله اين افراد:الف-بخيل ورياكار كه اعمالشان چون براي هواي نفس است مثل اينكه اعمالش را براي ستايش مردم ويا مال دنياانجام مي دهد ،در حقيقت هواي نفس راپرستيده است وبراي خدا شريك قرار داده است.ب-كسانيكه رفع گرفتاري خود را در مخلوقات مي بينند.(ومايؤمن اكثرهم الاّ وهم مشركون)يوسف23
يعني اكثرشان مؤمن نبوده ومشركند.
شخصي از امام ششم(ع)تفسير آيه فوق را پرسيد.امام فرمود:مراد كساني هستند كه مؤمن هستند ولي مي گويد:اگر فلاني نبوداز بين رفته بودم!ويا اگر فلاني نبود بدبخت شده بودم كه اين شرك خفي است.
راوي پرسيد كه پس اگر كسي مشكل انسان را حل كرد چه بگويد؟فرمود:بگويد كه اگر خدا فلاني را واسطه نمي كرد وبدست فلان شخص كار مرا حل نمي كرد مثلا بدبخت مي شدم!(خوبيها وبديها)
ج - وابستگي به طاغوتها:
كسانيكه طاغوتهارا اعمّ از قدرتهاي استكباري ويا شاهان وحاكمان را عبادت مي كنند يعني مطيع آنها هستند وپيرو انها مي باشند نيز اگر بزبان هم شهادتين بگويند دچار شرك خفي هستند.(والذين كفروا عبدوا الطاغوت)نساء
يعني كفار ،طاغوت را عبادت مي كنند.
د - اطاعت از راهبان وبدعتگزاراني كه حرام الهي را حلال وحلال الهي را حرام مي كنند(اتّخذوا احبارهم ورُهبانهم اربابا من دون اللّه)
يعني راهبهارا عبادت مي كنند. كه امام ششم(ع)فرمود: آنها راهبهارا عبادت نمي كردند حتي اگر خود راهبها از آنها تقاضا مي كردند كه آنها را عبادت نمايند ولي از راهبها در تبديل حرام وحلال الهي اطاعت مي نمودند.
سرانجام مشركين
1 - ازدواج با آنها حرام است(ولا تنكحوا المشركات حتّي يُؤمنّ ولامه مؤمنه خير من مشركه ولو اعجبتكم…)بقره221
يعني با زنهاي مشرك ازدواج نكنيد مگر ايمان بياورند وهرآينه كنيز مؤمني از يك زن آزاد مشرك بهتر است اگر چه آن زن مشرك باعث تعجب شما شود(بخاطر زيبائي يا ثروت)
2 - مشركين انسانهارا به جهنم مي خوانند ولي خدا انسان را به بهشت مي خواند(اولئك يدعون الي النار واللّه يدعوا الي الجنه)بقره221
يعني مشركين شمارا به جهنم دعوت مي كنند ولي خدا شمارا به بهشت دعوت مي نمايد.
3 - همه گناهان قابل بخشايش است مگر شرك(انّ الّه لايغفر ان يشرك به ويغفر مادون ذلك لمن يشاء ومن يشرك باللّه فقد افتري اثما عظيما)نساء48
يعني خدا شرك را نمي آمرزد ولي كمتر از شرك را مي بخشد اگر بخواهد وهركه مشرك باشد گناه بزرگي را نسبت داده است.
يك داستان
شيخ غلامرضا نيشابوري نقل مي كند كه درسال 1329 به مكه مشرف شدم.در هنگام برگشت ،سوار كشتي بودم.جريان جالبي را ديدم كه نشان از احترام فوق العاده بعضي از اهل سنّت به قرآن كريم حكايت مي كرد.يكي از محترمين اهل سنت با عده اي از هم كيشانش در كشتي بودند.خودم مشاهده كردم كه هرزمان آن مرد محترم مي خواست قرآن تلاوت كند،قرآن را در دست مي گرفت وبه مردم دستور مي داد كه به جهت احترام قرآن،هيچ كس بالاتر از آن قرار نگيرد!دراين موقع كساني كه در مكان بالاتري قرار داشتند،پائين مي آمدند وبا خضوع در محلي كه هم سطح ويا پائين تر از قرآن بود مي نشستند وبه تلاوت آن فر د گوش مي دادند.وقتي تلاوت پايان مي يافت همه به جاي خود باز مي گشتند.(سرگذشتهاي تلخ وشيرين قرآن ج4 ص46)