محمد تقي صرفي
آيات زيادي در قرآن كريم بر اين مطلب دلالت دارد كه خداوند،انسانهايي را به عنوان پيغمبر ورسول برگزيده وآنهارا براي هدايت انس وجنّ فرستاد.(وان من امّه الاّ خلا فيها نذير)فاطر25
يعني در هر امّتي نصيحت كننده اي بوده است.
هدف از بعثت پيامبران را ميتوان بشرح زير نام برد:
1 - تربيت وتعليم (هوالّذي بعث في الامييّن رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكّيهم ويعلّمهم الكتاب والحكمه وان كانوا من قبل لفي ضلال مبين)جمعه2
يعني خداوند در ميان بيسوادان رسولي برگزيد كه آيات الهي را برمردم بخواند وآنها را تربيت وتعليم كند اگرچه قبلا در گمراهي آشكار بودند.
2 - دستور به عبادت خداوند ومبارزه با طاغوتها(ولقد بعثنا في كلّ امّه رسولا ان اعبدوااللّه واجتنبوا الطاغوت)نحل39
يعني ما در هر ملتي ،پيامبري مبعوث كرديم كه خدا را عبادت كنيد واز طاغوت دوري نمائيد.
3 - تأمين عدالت وآزادي:لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات وانزلنا معهم الكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط)حديد21
يعني ما پيامبران را با نشانه ها فرستاديم وبا آنها كتاب الهي وميزان نازل كرديم تا مردم گرايش به عدل پيدا كنند.
راه شناخت پيامبران
پيامبران براي اثبات پيامبري خود نشانه هايي داشته اند.از جمله:
معجزه :
معجزه كار خارق العاده اي است كه مدعّي پيامبري آنرا براي اثبات حقّانيت خود انجام مي دهدوهمه را دعوت مي كند كه اگر ميتوانيد مانند اين را بياوريد!ونمي توانند
پس معجزه داراي سه ويژگي است : كاري است كه از توانائي نوع بشر حتّي نوابغ خارج است،آورنده معجزه ادعاي پيامبري مي كند،جهانيان از مقابله ومعارضه با اين معجزه،عاجزند.
فرق معجزه با كارهاي عجيب مرتاضان وساحران وتردستان
1 - كار مرتاضان وامثال آنها از روي تمرين است واستاد مخصوص به خود دارند وكارشان محدود به همان اموري است كه آموزش ديده اند وقادر به انجام هركار نيستند.ولي پيامبران معلّم واستادي در رابطه با آموزش معجزه!نداشته اند وقادر به انجام هركاري بودند.مثلا قوم ثمود،ازصالح خواستند كه شتري مادّه از دل كوه بيرون بياورد. واو اين كار را بلا درنگ انجام داد.يا كودك مريم،براي مردم صحبت كرد وگفت:من بنده خدا هستم كه خدا بمن كتاب داده ومرا پيامبر قرار داده است …مريم32
2 - كار مرتاضان ومانند آنها محدود به زمان ومكان وشرائط خاصي است ولي معجزه پيامبران اينگونه نمي باشد.
3 - كار مرتاضان وامثال آن با اهداف مادّي مثل شهرت،پول وغيره است ولي هدف پيامبران توجه انسانها به خداوند قدرتمند بوده است.
4 - كار مرتاضان وغيرهم را ميتوانند ديگران هم انجام دهند ولي كار پيامبران قابل تقليد نيست.
يک داستان
يكي از دستهاي هشام بن عدي در جنگ صفين قطع شد.او دست بريده اش را نزد علي(ع)آورد.حضرت آن دست را بجاي خود گذاشت وجملاتي را زير لب زمزمه كرد.سپس مقداري از عباي خود را بريد وبر رويدست بريده پيچيد ناگاه دست سالم شد.
بعد از مدتي هشام نزد حضرت آمد وگفت:ياعلي!آن روز چه كلماتي بر دستم خواندي كه فورا سالم شد؟فرمود:سوره مباركه حمد را قرائت كردم.هشام با حالتي توهين آميز گفت:سوره حمد را خواندي؟تا اين جمله را گفت،ناگاه دست او جدا شد !علي(ع)اورا رها كرد ورفت وهشام تا آخر عمرش با يك دست زندگي كرد