درس هفتم : نشانه هاي پيامبري

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

محمد تقي صرفي

خوانديم كه نشانه اول پيامبري،معجزه است.
امّا نشانه دوم : آن است كه پيامبر قبلي ،آمدن اورا بشارت داده باشد.(واذ قال عيسي بن مريم يابني اسرائيل انّي رسول اللّه اليكم مصدّقا لما بين يدي من التوراه ومبشّرا برسول يأتي من بعدي اسمه احمد..)
يعني وهنگاميكه عيسي(ع)گفت:اي بني اسرائيل!من رسول خدا بسوي شماهستم وتوراه را تصديق مي كنم وبشارت مي دهم كه پيامبري بعد از من بيايد كه اسمش احمد(ص)است.و…
امّا نشانه سوم : قرائن وشواهدي است كه بطور يقين پيامبري را ثابت مي كند.از قبيل :
1 - بررسي خصوصيات روحي واخلاقي پيامبر كه همه مردم اورا به پاكي وراستگوئي مي ستايند وداراي فضائل اخلاقي است.(ولقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتّم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم)توبه128
يعني همانا رسولي از جنس خودتان براي هدايتتان آمد كه از فرط محبّت به شما،فقر وپريشاني شما برايش سخت است وبر آسايش شما بسيار حريص است ونسبت به مؤمنان رؤف وبا رحمت است.
2 - آئين او با عقل وفطرت منطبق است.(ولكلّ امّه رسول فاذا جاء رسولهم قضي بينهم بالقسط وهم لايظلمون)يونس4
يعني براي هر ملّتي ،پيامبري بود وهر رسولي مي آمد بين آنها با عدل حكم مي كرد وبه ايشان ظلم نمي شد.
3 - در دين ثبات واستقامت دارد وقولش با عملش يكي است.(حضرت نوح(ع)بعد از نبوت بمدت نهصدسال تبليغ كرد وفقط باندازه انگشتان دست به او ايمان آوردند.)
4 - پيروانش نيز داراي فضائل اخلاقي ودشمنانش ستمكاران وگناهكارانند.(اشدّاء علي الكفّاررحماء بينهم)نسبت به دشمن محكم واستوار ونسبت به هم مهربانند.
(التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الامرون بالمعروف والناهون عن المنكر وبشرّ المؤمنين)
يعني توبه كننده،عابد،شاكر،مهاجر الي اللّه،ركوع وسجود كننده وامركننده به نيكي ها ونهي كننده از بديها هستند.وبه مؤمنين بشارت بده.
و….
يک داستان
يك نفر كشيش كه مسلمان شد واسمش را عبدالوهاب گذاشت مي گويد:
من شاگرد پاپ بودم ودرميان شاگردان از همه به او نزديكتر بودم.روزي براي درس رفتم وديدم كه درس تعطيل است وشاگردان مشغول بحث مي باشند.علت را پرسيدم.گفتند استاد مريض است ومن بعيادت او رفتم.پاپ سؤال كرد شاگردان چه مي كنند؟گفتم با هم بحث مي كردند.گفت در چه موردي؟گفتم راجع به اين كه حضرت عيسي(ع)گفت من مي روم وبعد از من فارقليط مي آيد!بعضي مي گفتند مراد اين است كه من مي روم وبعد از من تسليت دهنده مي آيد!پاپ گفت:هيهات كه كسي معناي اين جمله را نمي داند ولي من مي دانم.
من مشتاق شدم واز پاپ خواهش زيادي كردم تا معناي اين جمله رابمن بياموزد.پاپ دستور داد تا كتاب انجيل كهنه اي را از صندوقي در آوردم ونزدش بردم.گفت در حاشيه كلمه فارقليط ببين چه نوشته است؟ديدم نوشته مراد از فارقليط،حضرت محمّد(ص)است!من گفتم اين شخص كيست؟گفت پيامبر مسلمانها!گفتم برحق است؟گفت آري! گفتم پس ما چه مي گوئيم؟شما چرا حقيقت را اعلام نمي كنيد؟گفت از جانم مي ترسم ولي بتو نصيحت مي كنم كه برو ودر اين رابطه تحقيق كن!
منهم خداحافظي كردم وبار سفر بستم وبه سوريه آمدم ودر آنجا بعد از تحقيقاتي مسلمان شدم.