شعر «امام صلح»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

امشب کتاب حسن خدا باز می شود
چشم عزیز فاطمه، تا باز می شود
حسن ازل، تجلی زیباتری کند
تا پرده از جمال خدا باز می شود
آیات قدرت از همه سو جلوه می کند
درهای رحمت از همه جا باز می شود
نخلی ز نخل های امامت کتد قیام
رازی ز رازهای بقا باز می شود
تا دیدگان نور دل و دیده بتول
بر چهره رسول خدا باز می شود
فریاد می زنند زشادی، فرشتگان
کامشب در بهشت وفا باز می شود
امد حسَن که حُسن خدا را نمونه است
این در به آن مقام عُلا باز می شود
ریحانه رسول خدا، کز شمیم آن
گلهای عشق و صبر و رضا باز می شود
زیباترین شکوفه نخل مقاومت
در بوستان مهر و وفا باز می شود
چشم علیّ و فاطمه بیند چو ان جمال
لبهایشان به حمد و ثنا باز میشود
اینست آنکه از اثر حُسن رای او
بس پرده ا ز روی ریا باز می شود
هر عقده از معاویه در کار دین فتد
ار رای او به صلح و صفا باز می شود
از شعله های داغ دل آن امام صلح
راه قیام کرببلا باز می شود
ای یادگار ماه خدا کز فروغ تو
راز کمال ماه خدا باز می شود
تو بهترین کریمی و در عالم وجود
هر عقده ای به دست شما باز می شود
قدر تو ناشناخته ماند ای جمال صبر
وین راز بسته روز جزا باز می شود
امشب اگر عنایت خاصت به ما رسد
درهای فیض بر رخ ما باز می شود
من زنده ام به بوی تو و، از نگاه تو
گل از گل وجود مرا باز می شود
بر صفحه گناه موید قلم بکش
روزی که مهر نامه ما باز می شود
سیّد رضی موید
(موید)