ساره

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

على دوانى

((ساره )) دختر خاله حضرت ابراهيم خليل بود. از نظر شرايطى كه بايد يك زن داشته باشد نظير نداشت . از اعتدال قامت و زيبائى خيره كننده اى برخوردار بود. به همين جهت نيز همسر او نظر به غيرت مردانگى در سفرهاى خود از بين النهرين به سوريه و از آنجا به فلسطين و سرزمين كنعانيان واز آنجابه مصر، خاطرش از جانب او جمع نبود و تمام سعى خود را مبذول مى داشت تاچشم بيگانه به ساره نيفتد و دردسرى برايش به وجودنيايد.
با همه احتياطى كه به عمل مى آورد، هنگامى كه از فلسطين وارد مصر شد، مرزداران مصرى توانستند ساره را ببينند، زن و مرد را آوردند و به پادشاه مصر تحويل دادند، به اين اميد كه در قبال آن كار جايزه خوبى از پادشاه خود بگيرند.
پادشاه مصر از ابراهيم پرسيد اين زن چه نسبتى با تو دارد؟ ابراهيم گفت : او خواهر من است . به اين نيت كه اولا هر زن با ايمانى خواهر دينى شوهر خود هم هست و ثانيا اگر پادشاه مصر درباره ساره سخن بگويد، براى او كه شوهر ساره بود، مصيبت بار و دردناك نباشد و پادشاه تصور كند درباره خواهر ابراهيم كه بلامانع است سخن مى گويد نه همسر او! با اين وصف ابراهيم ساره را به خدا سپرد و در انتظار عكس العمل خدا نشست .
پادشاه كه هنوز رخسار دلفريب ساره را نديده بود دستور داد او را به حرمسرا ببرند و تحويل زنان دهند تا چنانكه بايد بيارايند و چون از هر جهت آماده شد او را خبر كنند.
همينكه پادشاه مصر خواست به ساره نظر بيفكند برقى چشمش را خيره كرد و از هوش رفت و به دنبال آن به زمين خورد.وقتى به هوش آمد و باردوم خواست به وى نظركندبازچشمش ‍ خيره شدوازهوش رفت .
پس ازآنكه به هوش آمد دستور دادابراهيم رابياورند تا درباره ساره از وى توضيح بيشترى بخواهد.وقتى پرسيد:توضيح بده اين زن چه نسبتى با تو دارد؟ حضرت ابراهيم كه فرصت را مناسب ديد، فرمود: او همسر من است و اينكه گفتم خواهر من است به اين منظور بود كه احتمال مى دادم تو نظر سوئى نسبت به او داشته باشى و براى من كه شوهراو هستم بيش ازحد ناگوارباشد.
ابراهيم در آن وقت مى دانست كه شاه مصر ضربت كوبنده خود را دريافته است و از صدمه اى كه ديده است ، توضيح بيشترى مى خواهد هر چه بود اين پيشامد ممكن بود براى هر تازه واردى به مصر روى دهد. ولى ابراهيم و ساره كه محبوب خدا بودند در اين امتحان و پيشامد، پيروز شدند و از هر اتفاق سوئى بر كنار ماندند.
پادشاه مصر دستور داد ساره را با همان لباس و جواهرات به شوى خود ابراهيم تحويل دهند و گفت اجازه دارد كه آزادانه و با كمال آسايش و آرامش ‍ در كشور او به سر برند.
ابراهيم كه به واسطه قحطسالى از فلسطين به مصر آمده بود، سالها در مصر ماند. پادشاه مصر كه پى به شخصيت ممتاز ابراهيم و همسرش ساره برده بود، به علاوه دخترى كه از خاندان نجيب و محترم مصر بود به رسم آن روز به عنوان مددكار ساره به ابراهيم بخشيد. اين زن همان ((هاجر)) است كه بعدها به پيشنهاد ساره چنانكه گفتيم با حضرت ابراهيم ازدواج كرد و اسماعيل پسر نخستين وى از او متولد گرديد.
ابراهيم پس از چندين سال كه در مصر اقامت داشت ، چون آثار خشكسالى از فلسطين بر طرف شده بود به آنجا بازگشت و بار ديگر در آنجا رحل اقامت افكند و به كار هدايت خلق همت گماشت . گفتيم كه ابراهيم و ساره سالها با هم زندگى كردند ولى صاحب فرزندى نشدند كه روزنه اميدى در شبستان زندگيشان پديد آورد و يادگارى از آنان باشد. يازده سال پس از آنكه ابراهيم از هاجر صاحب پسرى شد، خداوند مهربان ساره را نيز بى نصيب نگذاشت و اجر فداكارى و گذشت او را كه حاضر شده بود براى خود هوو بياورد و همسرش از هووى او صاحب فرزندى شود، به او داد.
ابراهيم 120 سال داشت و ساره نود ساله بود. فرشتگانى كه ماءمور تنبيه قوم لوط بودند و به شهرهاى ((سدوم )) مى رفتند شب هنگام به خانه ابراهيم در آمدند تا به وى مژده دهند كه بر خلاف موازين طبيعى ، ساره در همان سن و سال از وى آبستن خواهد شد و پسرى مى آورد و اين اجر اوست كه حاضر شد نسل پاك پيامبر خدا باقى بماند ولو از زن ديگر غير از خود او باشد! خداوند، خود ماجرا را در سوره هود شرح مى دهد.
((فرستادگان آمدند وبه ابراهيم مژده دادند و گفتند: سلام ! ابراهيم گفت : سلام برشما! به دنبال آن ، چيزى نگذشت كه گوساله اى بريان براى آنان آورد. همينكه ابراهيم ديد دست آنان به طرف غذا دراز نمى شود، از آنان بد گمان شد و ترسى به دل گرفت . فرشتگان گفتند: مترس كه ما فرستادگان خدا به سوى قوم لوط هستيم .
در اين هنگام زن ابراهيم (ساره كه متوجه شد مهمان فرشتگانند) ايستاده بود و فرشتگان را مى نگريست ، خنديد! ما به ساره مژده داديم كه فرزندى به نام ((اسحاق )) خواهد آورد و پس از اسحاق هم يعقوب است . ساره گفت : واى بر من ! من مى زايم و حال آنكه پيرى فرتوت هستم و شوهرم نيز كهنسال است چه خبر شگفت انگيزى ؟! فرشتگان گفتند: آيا از اراده خدا تعجب مى كنى ؟اين موضوع رحمت وبركت خدابر شما خاندان نبوت است ، خدايى كه همه او راسپاس مى گويند و داراى مجد و عظمت است (1))).
بدينگونه خداوند جهان از ساره بانوى پيرى كه هيچ انتظار نمى رفت حامله شود، پسرى به وجود آورد كه نام او را ((اسحاق )) نهادند. اسحاق پدر حضرت يعقوب است . لقب يعقوب ((اسرائيل )) بود، پس يعقوب جد انبياى بنى اسرائيل يعنى موسى و داوود و سليمان و زكريا و عيسى و يحيى و ديگران است .
اين فقط يك معجزه بود وگرنه هيچ علمى نمى تواند بپذيرد كه زنى در سن نود سالگى آبستن مى شود. معجزه يعنى انجام كارى حيرت انگيز با اراده الهى كه قدرت بشرى از انجام آن به عجز آيد.
وقتى ابراهيم ديد در سر پيرى صاحب دو پسر زيبا شده است شكر خدا را به جاى آورد و گفت : ((خدا را سپاس مى گويم كه در سن پيرى اسماعيل و اسحاق را به من موهبت كرد، آرى خداى من ، دعاى بندگان را مى شنود(2))).
--------------------------------------------
1- ( وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا اِبْراهي مَ بِالْبُشْرى قالوُا سَلاما قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ اَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَني ذٍ فَلَمّا رَءَآ اَيْدِيَهُمْ لا تَصِلْ اِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ اَوْجَسَ مِنْهُمْ خي فَةً قالُوا لا تَخَفْ اِنّا اُرْسِلْنا اِلى قَوْمِ لُوطٍ وَامْرَاءَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِاِسْحقَ وَ مِنْ وَراءِ اِسْحقَ يَعْقُوبَ قالَتْ يا وَيْلَتى ءَاءَلِدُ وَ اَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْل ى شَيخا اِنَّ هذالَشَىْءٌ عَجي بٌ قالُوا اءَتَعْجَبي نَ مِنْ اَمْرِاللّهِ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ اِنَّهُ حَمي دٌ مَجي دٌ ) (سوره هود، آيه 69 - 73)
2- ( اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى وَهَبَ لى عَلَى الْكِبَرِ اِسْمعي لَ وَ اِسْحقَ اِنَّ ربّى لَسَمي عُ الدُّعاءِ ) (سوره ابراهيم ، آيه 39)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page