«شعر : هاله‏ى نور حضرت خديجه عليها السلام‏»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

مُحمّد  را نكو همسر خديجه
عزيز قلب پيغمبر خديجه‏
يقين باشد، پس از زهرا و زينب
بود از هر زنى برتر، خديجه‏


پناه امتى بود و، نبى  را
به روز بى كسى، ياور، خديجه‏
گهى غمخوار، او هنگام سختى‏
صفا بخش دل شوهر، خديجه‏
گهى با خنده‏ى نوش آفرينش‏
سرور قلب آن سرور، خديجه‏
ميان دلبران، همتاى او كيست؟
دل «لولاك» را دلبر، خديجه‏
زنى چون حوريان، مجذوب شوهر
همه آسايش همسر، خديجه‏
وجود «رحمة للعالمين» را
پرستار و نوازشگر، خديجه‏
گرفته با ادب، چون هاله‏ى نور
چراغ وحى را در بر، خديجه‏
به طوفان بلا، چون كوه، محكم‏
به كشتى امان، لنگر خديجه‏
مبارز محرمى، همراز و نستوه‏
شكوه غم، ز پا تا سر، خديجه‏
توان بخش صفوف مؤمنان بود
به تنهايى چو يك لشكر، خديجه‏
چو مى‏شد سنگباران خانه‏ى او
به پيش مصطفى  سنگر، خديجه‏
به شام تار خورشيد نبوّت‏
بود مهتاب روشنگر، خديجه‏
وفا و عشق و عفّت، زينت اوست‏
ندارد غير ازين زيور، خديجه‏
چه خوش «اللَّه اكبر» گفت و بگذشت‏
ز جان و مال و سيم و زر، خديجه‏
همين وارستگى، شايسته‏ى اوست‏
چو زهرا  را بود مادر، خديجه‏
كشد بار عطاى آسمانى‏
چو باشد مادر كوثر، خديجه‏
چه كوثر، آنكه يكتا همچو طاهاست‏
صدف شد بر چنين گوهر، خديجه‏
ز نامش مادران برخود ببالند
كه دارد يك چنين دختر، خديجه‏
چه خوش باشد غلام خود بخواند
«حسان» را در صف محشر، خديجه‏

« حسان-»  حبيب چايچيان
منبع : سایت حضرت خدیجه