كمك مالى مى خواهم نه موعظه خالى

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

روزى مردى ، نزد خليفه بغداد آمد و عاجزانه اظهار داشت : ((اى خليفه ! من مردى فقير و غريبم )). خليفه گفت : ((همه مردم فقير و غريبند؛ زيرا خداوند متعال مى فرمايد: (يا اَيُّهَا النّاسُ اَنْتُمْ الْفُقَراءُ اِلَى اللّهِ)(1)اى مردم ! شما همگى نيازمند به خدائيد.


و پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((كُنْ فى الدُّنْيا كَاَنَّكَ غَريبٌ)): در دنيا مانند غريب زندگى كن .
مرد فقير گفت : ((اى خليفه ! مى خواهم حج بروم .)) خليفه گفت : ((انشاءاللّه كه خير است و نيّتى بس نيكو دارى . تو يكى از واجبات الهى را انجام مى دهى ، چنانكه خداوند متعال مى فرمايد: (وَلِلّه عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ)(2): و براى خدا بر مردم واجب است كه آهنگ خانه خدا كنند. راه باز است و امنيت برقرار، برو بسلامت !))
عرب گفت : ((زاد و توشه و توانائى مالى ندارم .)) خليفه گفت : ((پس حج از تو ساقط شد و بر تو واجب نيست ، چونكه خداوند متعال مى فرمايد: (مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلاً)(3): حجِّ خانه خدا، بر كسانى كه توانائى رفتن بسوى آن را دارند واجب است .
پس خاطر آسوده دار كه از رنج سفر و مشقت راه راحت شدى .)) مرد فقير از موعظه خشك و خالى خليفه به تنگ آمده ، و گفت : ((اى امير! من پيش تو آمده ام ، چيزى بخواهم ، و در خواست كمك دارم ، نه اينكه آمده ام ، از شما فتوى و موعظه و اندرز بجويم .))
خليفه از اين سخن خنديد و هزار درهم او را عطا كرد.
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-فاطر / 16.
2-آل عمران / 97.
3-آل عمران / 97.