مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى ؛ (1279 - 1367 ه .ق )، عارفِ سالك و مقتداى اهل نظر و صاحب كرامات و مقامات معنوى است . اشخاص متعددى از نفس پاك ايشان ، از گرفتارى ها و امراض صعب العلاج نجات يافته بودند.
ايشان زمانيكه به كسى دوا يا دعا مى دادند مى فرمود: ((ما بهانه اى بيش نيستيم و شفادهنده حقيقى اوست ، زيرا اين عالم محلّ اسباب است و امام صادق عليه السّلام فرموده : (اَبَىَ اللّهُ اَنْ يَجْرى الاشياءَ اِلا بِالاَْسْبابَ)(1): خداوند متعال كارهاى خويش را از مجراى طبيعى و با وسائل و اسباب لازم انجام مى دهد و از اجراى كارها، از راههاى غيرطبيعى خوددارى مى كند.
از اين جهت ، لازم است هنگام مرض به طبيب مراجعه شود. چنانكه ، حضرت موسى عليه السّلام مبتلا به قولنج شد، و هنگامى كه براى مناجات با حضرت ربّ الارباب ، به كوه طور رفت ، عرض كرد: ((خداوندا! مريض شده ام مرا شفا عنايت فرما.)) خطاب رسيد: ((يا موسى به پزشك مراجعه كن .)) عرض كرد: ((خداوندا! پاسخ مردم را چه بگويم ، آنها خواهند گفت : اى موسى ! تو كليم اللّهى مرده را زنده مى كنى ، كور را شفا مى دهى ، و با اين همه كرامت و معجزه براى مرض خود به طبيب مراجعه مى كنى ؟!)) خطاب شد: ((يا موسى ، ما اين گياهان را بيهوده نيافريديم و علم طبّ را عبث به انسان الهام نكرديم ، و حالا كه چون تو موسى هستى ، انتظار دارى اين همه راههاى طبيعى را رها كرده ، و بى سبب مرض ترا شفا دهيم ؟!))
در اينجا براى آشنايى بيشتر خوانندگان گرامى با اين شخصيتِ معنوى ، يكى از داستانهايى او را در رابطه با قرآن و حفظ آن نقل مى كنيم :
كربلائى رضا كرمانى ، مؤ ذّن آستان قدس رضوى ، نقل مى كرد: ((پس از وفات حاج شيخ حسنعلى ؛، هر روز بعد از نماز صبح ، در صحن حرم مطهّر امام رضاعليه السّلام بر سر مزار او مى آمده و فاتحه مى خواندم . يك روز در همانجا خواب بر من چيره شد، در عالم رؤ يا حاج شيخ را ديدم كه به من فرمودند: فلانى چرا سوره ياسين و طه را براى ما نمى خوانى ؟ عرض كردم : آقا من سواد ندارم . فرمودند: بخوان و سه مرتبه اين جمله ها ميان ما ردّ و بدل شد. از خواب بيدار شدم ؛ ديدم كه به بركت آن مرد بزرگ ، حافظ آن دو سوره هستم .)) بعد از آن خواب روحانى ، وى تا روزى كه زنده بود، هر روز آن دو سوره را بر سر قبر آن مرحوم تلاوت مى كرد.(2)
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-بصائر الدرجات ،ص 6، عوالى اللئالى ، ج 3، ص 607.
2-برگرفته از ((نشان از بى نشانها))، ص 50 و 26 با تغييرات لازم .