سخنان شيواى يك زن

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

ابن جوزى ، در كتاب منتظم خويش ، در حالات عمر بن خطّاب مى نويسد: زمانى كه عمر به خلافت رسيد، به او خبر دادند كه مهريه همسران پيامبرصلّى اللّه عليه و آله پانصد درهم ، و مهريه حضرت فاطمه عليهاالسّلام در ازدواج با على عليه السّلام چهارصد درهم بود.

او بر اساس اجتهاد و سليقه خويش ‍ چنين استنباط كرد كه مهريه زنان مسلمان ، نبايد از مهريه دختر والا مقام پيامبر حضرت فاطمه عليهاالسّلام ، بيشتر باشد.
براى همين ، روزى براى سخنرانى بالاى منبر رفته و بعد از حمد و ثناى الهى چنين گفت : ((اى مردم ! مهريه زنان خويش را از چهار صد درهم افزونتر نكنيد، هر كس بيشتر از مقدارى كه معين كرده ام براى همسرش مهريه قرار دهد؛ زيادى آن به بيت المال مسلمين تعلق خواهد داشت و آن مقدار اضافى را از شما اخذ كرده به حساب حكومت واريز خواهم كرد.)) مردم ، از ترس خليفه ، هيچ اعتراضى نكرده و ساكت نشسته بودند.
در اين هنگام ، زنى از وسط جمعيتِ زنان بلند شده و در حاليكه معترضانه با دستش بسوى خليفه اشاره مى كرد؛ فرياد برآورد: ((چطور اين وجه زيادى بر تو حلال خواهد بود، در حاليكه اين مخالفت با قرآن است ، خداوند مى فرمايد: (وَ آتَيْتُمْ اِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَاءْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً)(1):(اگر مال فراوانى بعنوان مهريه به همسرتان پرداخته ايد، چيزى از آن را پس نگيريد.) عمر، بعد از شنيدن استدلال قرآنى آن زن ، شرمگينانه گفت : ((يك زنى حرف صحيح مى گويد و مردى اشتباه مى كند.))(2)
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-نساء / 20.
2-المستطرف 1 / 127.