فرار از مرگ

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

در زمان سليمان ابن عبدالملك -هفتمين خليفه اموى - در شهرهاى مسلمين ، مرض طاعون همه جا را فراگرفت و خليفه از ترس سرايت آن ، از مركز خلافت گريخته و به محل امنى دور از مركز پناه برد. اطرافيان دلسوز و نكته سنج ، به او نامه نوشتند؛ آنها ضمن دلدارى ،

او را به شهر دعوت كرده و در آخر نامه اين آيه را نگاشتند: (قُلْ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْفِرارُ اِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ اَوِالْقَتْلِ وَ اِذاً لاتُمَتَّعُونَ اِلاّ قَليلاً)(1) بگو: اگر از مرگ يا كشته شدن فرار كنيد، سودى نخواهد داشت ؛ و در آن هنگام جز بهره كمى از زندگانى نخواهيد گرفت .
سليمان بعد از ردّ دعوت آنان ، در جواب نوشت : ((ما هم بهره كم از زندگانى را مى خواهيم و بخاطر آن فرار كرده ايم .)) خواننده محترم ! چنانكه ملاحظه مى كنيد منطقِ هواپرستان و دنيادوستان ، همين است ، آنان ، براى بهره اندك دنيا، همه چيز را فدا مى كنند. و به قول معروف :
از حادثه لرزند به دل ، كاخ نشينان
ما خانه بدوشان غم سيلاب نداريم
عبدالكريم پاك نيا
-----------------------------
1-احزاب / 16.