ممكن است به نظر بيايد كه محل نزاع بين پيامبران الهى و مشركان ، وجود خداوند بوده است . به عبارت ديگر: نعوذ بالله مشركان مى گفتند: خدا نيست ولى پيامبران مى گفتند: خدا هست . دقت در آيات قرآن مجيد نشان مى دهد كه مشركان به وجود خداوند به عنوان خالق عالم ، عقيده داشتند. و وجود خدا را انكار نمى كردند و درباره پرستش بتها مى گفتند:((((...ما نعبدهم الا ليقربونا الى الله زلفى)))) (1) .
يعنى :((ما اينها را عبادت مى كنيم مگر براى آنكه ما را به خدا نزديك كنند)).
و نيز مى گفتند:((((هولاء شفعاؤ نا عند الله)))) (2) .
يعنى :((اينان واسطه هاى ما نزد خداوند هستند)).
و چون عقيده به معاد نداشتند، منظورشان شفاعت و نزديك به خدا كردن در كارهاى دنيا بود. قرآن مجيد در موارد متعدد با اختلاف عبارات مى فرمايد:((((و لئن سئلتهم من خلق السموات و الارض و سخر الشمس و القمر ليقولن الله)))) (3) .
يعنى :((اگر از آنها بپرسيم آسمانها و زمين را چه كسى آفريد و آفتاب و ماه را رام كرد؟ حتما خواهند گفت : خدا)).
اين سخن در سوره عنكبوت ، آيه 61، سوره زخرف ، آيه 9، سوره زمر، آيه 38 و سوره لقمان ، آيه 25 آمده است .
و نيز مى فرمايد:((((و لئن سئلتهم من خلقهم ، ليقولن الله فانى يوفكون)))) (4) .
يعنى :((اگر از آنها بپرسى كه آنها را چه كسى آفريد، حتما خواهند گفت : خدا)).
و نيز مى فرمايد:((((و لئن سئلتهم من نزل من السماء ماء فاحيا به الارض من بعد موتها ليقولن الله)))) (5) .
يعنى :((اگر از مشركان بپرسى چه كسى از آسمان آبى نازل كرد و با آن ، زمين را بعد از مردن ، زنده كرد؟ حتما مى گويند: خدا)).
وانگهى : دعوت پيامبران با((خدا هست))شروع نشده است ، بلكه با اين كلمه شروع شده كه :((خدايى جز خداى واحد نيست))خدا را عبادت كنيد كه جز او معبودى نيست . رسول خدا - صلى الله عليه و آله - دعوت خود را با كلمه مقدس :((((قولوا لا اله الا الله تفلحوا))))آغاز فرمود. در سوره مباركه اعراف ، در آيات 59، 65، 73، 85 در شرح حال : حضرت نوح ، هود، صالح و شعيب - عليهم السلام - آمده است كه همه اينها دعوت خويش را با اين كلمه شروع فرموده اند كه :((((يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره)))).
اين مطلب در سوره هاى ديگر نيز آمده است . بنابراين ، دعوت پيامبران با توحيد آغاز شده و آنها مردم را به عبادت و پرستش خدا و به توحيد ذات ، توحيد صفات ، توحيد افعال و توحيد عبادت دعوت كرده اند.
به عبارت ديگر: مشركان ، خدا را به عنوان خالق قبول داشتند ولى در مقام عبادت ، به بتها و اجسام بى جان ، عبادت كرده و آنها را در جلب منافع و دفع مضرات ، موثر مى دانستند. و از خدا، روى برگردانده و به بتهاى((((لايضر و لاينفع))))روى آورده و روى بشريت را سياه كرده بودند.
انبياء - عليهم السلام - فرمودند: آفريننده و اداره كننده جهان((خداوند))است و همه چيز از اوست :((((الا له الخلق و الامر))))و او حى و قيوم و پروردگار جهانيان است . و بايد او را پرستيد و از قوانين او پيروى كرد. راه حقيقى همين است :((و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم)).
و نيز انبياء، بشر را در راه توحيد، تربيت كردند. شناساندن جهان و جهان آفرين و هدايت به طرف او، هدف انبياء - عليهم السلام - بود. و براى آن قيام كردند((و سلام على المرسلين و الحمد لله رب العالمين)).
آخرين مطلب
مشركان ، خدا را قبول داشتند، ولى نبوت و معاد را انكار مى كردند. و از عبادت خداوند برگشته بودند و مى گفتند:((((و قالوا ان هى الا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين)))) (6) .
((((ان هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيى و ما نحن بمبعوثين)))) (7) .
((((و قالوا ما هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيى و ما يهلكنا الا الدهر...)))) (8) .
و در مقام انكار نبوت مى گفتند: نبوت وجود ندارد و خداوند كسى را مبعوث نكرده و شما دروغگويانيد! و مى گفتند:((((ما انتم الا بشر مثلنا و ما انزل الرحمن من شى ء ان انتم الا تكذبون)))) (9) .
-----------------------------------------
1- سوره زمر، آيه 3.
2- سوره يونس ، آيه 18.
3- سوره عنكبوت ، آيه 61.
4- سوره زخرف ، آيه 87.
5- سوره عنكبوت ، آيه 63.
6- سوره انعام ، آيه 29.
7- سوره مومنون ، آيه 37.
8- سوره جاثيه ، آيه 24.
9- سوره يس ، آيه 15.
---------------------------------------
حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد على اكبر قرشى