در پانزدهمين شب از ماه مبارك رمضان، خانه رسالت پس از انتظارطولانى به استقبال مولود محبوب خود مىشتافت، درست همان گونه كهگُلى با طراوت و شاداب، پس از مدّتى تشنگى از يك قطره زلال و گواراىشبنم استقبال مىكند.
نوزاد به نياى خويش، يعنى رسول بزرگ اسلام، بسيار شباهتداشت، امّا وى به هنگام تولّد اين نوزاد حضور نداشت تا مژده ولادت رابه آنحضرت برسانند. پيامبرصلى الله عليه وآله به سفرى رفته بود و به زودى به مدينهمراجعت مىكرد.
خانواده با اشتياقى وافر چشم به راه بازگشت پيامبرصلى الله عليه وآله بود و هيچيك از آداب و رسوم تولّد را برگزار نكرده بودند تا آنكه پيامبر اكرم ازمسافرت بازگشت و بنابر عادت هميشگى خويش، نخست به سوى خانهفاطمهزهرا رهسپار شد. چون مژده تولّد كودك را به پيامبر خدا رساندند،سرورى زايدالوصف آنحضرت را فرا گرفت و خواستار ديدن كودك شد. چون كودك را در آغوش گرفت، بوييد و بوسيد و در گوشهايش اقامهواذان گفت و پس از آنكه از پوشاندن جامه زرد به كودك نهى كرد،دستور داد تا خرقهاى سپيد بياورند وكودك را در آن بپيچند.
پيامبر اعظم منتظر بود تا ببيند آيا از آسمان خَبَر تازهاى درباره اينكودك فرود مىآيد يا نه؟ وحى نازل شد و خطاب به آنحضرت گفتهشد : نام فرزند هارون، جانشين موسىعليه السلام، شبّر بود و على نيز نسبت بهتو به منزله هارون است نسبت به موسى، پس اين كودك را "حسن" نامگذارى كن كه حسن در عربى مرادف شبّر است.
نام حسن در مدينه، همچون بوى خوش گلها پيچيد. مژده دهندگان باگرمترين و شايستهترين تبريكات به خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند، زيراحسن نخستين فرزند خانه رسالت بود و چشم پيامبر اكرم و يارانبزرگوارش به وى دوخته شده بود. او تجديد كننده رسالت پيامبر بود و درآينده، مقتدا و الگوى مسلمانان صالح به شمار مىآمد. او پس از پيامبرادامه دهنده راه و رسالت آنحضرت بود.
روز بعد، پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود تا قوچى بياورند و قربانى كرد. چونقربانى را نزد آنحضرت آوردند، وى خود آمد تا بدين مناسبت دعايىبخواند. پس فرمود :
"بسماللَّه الرحمن الرحيم. خدايا! استخوان آن در مقابل استخوان حسنوگوشت آن در مقابل گوشت او و خون آن در برابر خون او و موى آن دربرابر موى او. خدايا! اين را نگاهبان محمّد و آل او قرار بده". سپس دستور داد گوشت قربانى را ميان تنگدستان و مستمندان تقسيم كنندتا اين كار پس از وى در ميان مردم سنّت گردد. وخانوادههاى توانگر درهر مناسبتى گوسفندى قربانى كنند تا بدين وسيله ثروت در ميان مردمتوزيع شود و تنها در ميان توانگران واغنيا نباشد.
روزى پيامبرصلى الله عليه وآله در حضور لبابه، ام الفضل، همسر عبّاس بنعبدالمطلّب، عموى خويش، حسن را در آغوش مىگيرد و مىفرمايد :
- آيا درباره من خوابى ديدهاى؟
- آرى اى رسول خدا.
- آن را بازگوى.
- چنان ديدم كه قطعهاى از تن شما در دامن من افتاده است.
- پس پيامبرصلى الله عليه وآله لبخندى زد و كودك شير خواره را بهدست او سپردوفرمود : آرى اين تأويل رؤياى توست. او پاره تن من است.
بدين ترتيب ام الفضل به عنوان دايه امام حسن برگزيده شد.
كودك در كنف حمايت رسول بزرگوار اسلام و در زير سايه پدرشامام على وحضرت زهرا بزرگ مىشد تا بدينوسيله تمام معانى ومفاهيماسلامِ ناب را از چشمه سار رسالت و تمام ارزشهاى ولايت را در زير سايهولايت و همه فضايل و مكارم را از منبع عصمت و فضليت بياموزد.
پيامبر، على و زهراعليهما السلام در تربيت امام توجّه و اهتمامى بليغ، مبذولمىداشتند تا بدان وسيله، استعدادها و شايستگيهاى وى را شكوفا سازند.
---------------------------------------------
نويسنده : آية الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم : محمد صادق شريعت