معاويه و شيعيان على (عليه السلام)

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

سياست اموى كه معاويه آن را پايه گذارى كرد و پس از او ديگر زمامداران اموى آن را تعقيب كردند ، عبارت از اين بود كه در نظر مردم از خود ، سرورانى بسازند كه تمامى خصال ستوده منحصرا از آن ايشان است و حلم و درايت و شجاعت و فصاحت ، فقط بخشى از موهبت هاى خدا دادى است كه در انحصار ايشان قرار گرفته و ديگران را از آن نصيبى نيست !
آنان براى پا بر جا ساختن اين سياست ، تاريخ بى اساسى درست كردند كه سراپاى آن را يكسلسله احاديث جعلى و داستانهاى ساختگى و دروغهاى رنگارنگ و ادعاهاى پوچ تشكيل ميداد و وعاظ مزدور و معلمان مدارس ساير شهرهاى كشور اسلامى را مأمور ساختند كه مطالب ديكته شده ى آنان را كه مشتمل بر ستايشهاى بيجا و بدگوئيهاى خلاف واقع بود ، مورد بحث و مذاكره قرار دهند و تا آنجا كه ميتوانستند ، فعاليت هاى خود را در راه جلب محبت كودكان نورس و بر انگيختن حس ايمان كامل اين نونهالان به درايت و كاردانى ايشان ، بسيج كردند در نتيجه ، نسل جديد پس از زمانى كوتاه به سپاهى عظيم تبديل مى شد كه خون پاك خود را باسانى براى هدفهاى پليد ( امويگرى) نثار مى كرد و سيل خون ، زمين را رنگين مى ساخت تا نوكران و خدمتگزاران و كاركنان هيئت حاكمه ى فاتح بتوانند به اربابان اموى خود خدمت كنند !
يگانه هدفى كه مورد نظر اين طبقه قرار داشت آن بود كه آقاي و حكومت و ثروت و ديگر لذتها و تنعمات بيمقدار دنيوى را در اختيار و انحصار خود در آورند و اين چيزى بود كه دينداران و دينخواهان يعنى افراد خاندان محمد صلى الله عليه و آله و مسلمانان با اخلاص و استوار ، به هيچ قيمت بدان رضا نميدادند كشمكش ها و مخاصمت هاى دائمى ميان اين دو گروه : گروه مسلمانان با اخلاص و حاملان ميراث اسلام و گروه امويان حاكم ، از اينجا مايه مى گرفت .
در تاريخ طبرى ( ص 104ج 7 ) بنقل از ( زيد بن انس) شرح كوتاهى از وضع فشار و اختناق عمومى شيعيان در دوران حكومت معاويه ذكر شده است ، از جمله از زبان يكى از شيعيان خطاب بديگران چنين آورده : ( شماها را بخاطر دوستى با خاندان پيغمبر بقتل مى رسانيدند ، دست و پايتان را مى بريدند ، ديدگانتان را بيرون مىآوردند و بدنتان را بر شاخه هاى نخل مىآويختند و با اينهمه شماها در گوشه ى خانه ها نشسته و دشمنتان را فرمان ميبرديد ) !
اين روايت با وجود اختصار ، صحنه اي شگفت آور و منظره ى هولناك را مجسم مى سازد كه مسعودى - در عبارتى كه قبلا از وى نقل كرديم - جز قسمتى از آن را روايت نكرده است .
اما مدائنى ( متوفى بسال 225 ) و سليم بن قيس ( متوفى بسال 70 ) هر كدام جداگانه اين مناظر دهشتبار و فجايع غم انگيز را بطور كامل ترسيم نموده اند ( سليم بن قيس) كه در زمان معاويه ميزيسته و 10 سال پس از وى وفات يافته ، خود يكى از شهود واقعه و مشمول آن رعب و اختناق عمومى بوده است و كدام شاهد از شاهد عيان بهتر ؟ بنابرين در اينمورد عبارت او داراى ترجيح است ، گو آنكه شايد گفتار ( مدائنى) نيز كمترين اختلافى با نقل او نداشته باشد . مى نويسد :
( معاويه در عهد خلافتش يعنى پس از كشته شدن اميرالمؤمنين و صلح امام حسن به حج رفت ، مردم مدينه از جمله قيس بن سعد - كه بزرگ و بزرگزاده ى انصار بود -باستقبال او رفتند ميان معاويه و قيس سخنانى مبادله شد تا اينكه به موضوع خلافت رسيدند قيس گفت : سوگند ياد مى كنم كه با بودن على و فرزندانش ، هيچيك از انصار و هيچيك از قريش و هيچكس از عرب و عجم را در خلافت حقى نيست معاويه غضبناك شد و به همه ى كارگزارانش به يكزبان نوشت : ( بدانيد ! زنهار و امان از كسى كه در منقبت على و خاندانش حديثى نقل كند ، برداشته شد) خطباء در هر آبادى و هر مكان ، بر سر منبرها زبان به لعن على و خاندانش گشودند و از آنها بيزارى جستند و بس ناروا گفتند و لعنت كردند .
( سپس معاويه بر جمعى از قريش عبور كرد ، چون او را ديدند همه بپا خاستند جز عبدالله بن عباس معاويه گفت : اى پسر عباس ! هيچ چيز مانع از آن نشد كه تو نيز چون رفقايت برخيزى مگر كينه ى جنگ صفين اى پسر عباس ! براستى كه پسر عمويم عثمان مظلوم كشته شد ابن عباس گفت : عمر بن خطاب نيز مظلوم كشته شد ، پس حكومت را به بازماندگان او بده ، اين پسر اوست معاويه گفت : عمر را كافرى كشت ابن عباس گفت : پس عثمان را كه كشت ؟ گفت : مسلمانان گفت :
اين براى باطل ساختن حجت تو بهتر است ، اگر او را مسلمانان كشته و اگر واگذاشته اند ناچار بجا بوده است معاويه گفت : ما به همه ى آفاق نوشته ايم كه هيچكس مناقب على و خاندانش را نگويد ، زبانت را نگاه دار ابن عباس ! ابن عباس گفت : پس ما را از خواندن قرآن نهى ميكنى ؟
گفت : نه گفت : پس از تأويل قرآن باز ميدارى ؟ گفت : آرى گفت : پس قرآن را بخوانيم و سئوال نكنيم كه مقصود خدا چه بوده است ؟ گفت : آرى ! گفت : آيا خواندن قرآن واجبتر است يا عمل كردن به آن ؟ گفت : عمل واجبتر است ابن عباس گفت : تا وقتى مقصود خداوند را از آيات نفهميده ايم چگونه به آن عمل كنيم ؟ معاويه گفت : معناى قرآن را از كسى بپرس كه بروش تو و خاندانت آن را تفسير نكند گفت : قرآن بر خاندان من نازل شده ، ميگواي تفسير آن را از آل ابوسفيان و آل ابومعيط بپرسم ؟ ! معاويه گفت : قرآن را بخوانيد ولى از آنچه خداوند درباره ى شما نازل كرده ، يا رسولخدا در اين باره گفته چيزى روايت مكنيد ، چيزهاى ديگر روايت كنيد !
ابن عباس گفت : خدايتعالى مى فرمايد : ميخواهند نور خدا را بدهان خاموش كنند و خدا نمى پذيرد مگر كه نور خود را كامل گرداند گرچه كافران نپسندند معاويه گفت : اى پسر عباس ! جانت را از انتقام من حفظ كن و زبانت را از من بگردان ! اگر ناچار چيزى خواهى گفت ، نهانى بگو و مگذار كسى بشنود) ! ( سپس به مقر خود بازگشت و بلا و مصيبت در همه جا بر سر شيعيان و پيروان على و خاندانش باريدن گرفت در ميان شهرها از همه جا سخت تر كوفه بود زيرا گروه زيادى از شيعيان در آن شهر سكونت داشتند زياد بن ابيه را كارگزار آنجا ساخت و عراقين - بصره و كوفه - را به او سپرد و او به تعقيب و جستجوى شيعيان مشغول شد و چون خود او از ميان شيعيان همين شهر برخاسته بود همه ى آنان را نيك مى شناخت و از اينرو در هر گوشه اي و زير هر سنگ و سايبانى كه بودند برايشان دست يافت ، گروهى را به قتل رسانيد ، گروهى را آواره و بيخانمان ساخت ، رعب در دلها افكند ، عده اي را دست و پا بريد و بر شاخه هاى نخل آويخت ، گروهى را كور كرد .
( معاويه به قاضيان و استاندارانش در همه جا نوشت كه شهادت شيعيانى كه فضائل على را روايت مى كنند و از برترى او سخن مى گويند بايد قبول نشود ! و باز به كارگزارانش نوشت : به بينيد هر كس از شيعيان و دوستداران عثمان كه در نزد شما هست و فضائل او را نقل مى كند و سخن از برترى او مى گويد ، گرامى اش داريد و بر ديگران مزيتش دهيد و هر كس در اينباره حديثى روايت مى كند با نام و نشان آن راوى براى من بنويسيد و بفرستيد و براى همه ى آنان پاداشها و جايزه ها فرستاد و تيول ها براى عرب و موالى مقرر ساخت ، لذا تعداد اينگونه مردم فزونى گرفت و ميان آنان در منازل و املاك همچشمى ها و رقابتها پديد آمد و جهان برايشان فراخ گشت .
( و باز به كارگزارانش نوشت : حديث درباره ى عثمان بسيار شده ، چون نامه ى من به شما رسد ، مردم را به نقل حديث درباره ى ابوبكر و عمر فرا خوانيد هر قاضى و هر اميرى اين نامه را بر مردم فرو خواند و مردم به نقل احاديث در حالات و در فضائل ايشان روى آوردند آنگاه كتابى فراهم آورد و هر آنچه را كه در مدح و منقبت خلفاء فراهم آمده بود ، در آن گرد آورد و آن كتاب را براى همه ى كارگزاران ولايات فرستاد و دستور داد كه بر منبرها و در همه ى آبادى ها و شهرها و مسجدها آن را قرائت كنند و نوشت كه معلمان مدارس را امر كنند تا اين كتاب را به كودكان بياموزند و بچه ها همچنانكه قرآن را فرا ميگيرند آنرا فرا گيرند و روايت كنند ، و حتى به دختران و كنيزان نيز آن را تعليم دادند آنگاه به همه ى كارگزارانش به يكزبان نوشت : هر كس كه شهادت دادند از دوستان على و خاندان على است ، نامش را از ديوان محو كنيد سپس نامه ى ديگرى نوشت كه : هر كس متهم به دوستى على شد ، هر چند شاهدى بر آن اقامه نشود ، او را بكشيد از آن پس مردم را در همه جا به تهمت و گمان و شبهه كشتند تا آنجا كه گاه كسى بخطا كلمه اى مى گفت و كشته مى شد ! ! روز بروز بلا شدت مى يافت و عدد دشمنان افزون مى گشت ، احاديث دروغ بر ملا روايت مى شد و مردم به همين وضع بار مىآمدند و جز همين دروغها چيزى فرا نمى گرفتند .
( در اين ميان از همه بدتر قاريان رياكار و متظاهر بودند كه بتصنع ، اظهار حزن و خشوع و عبادت ميكردند و بدروغ سخنها مى گفتند تا خود را نزد حكام ، مقرب سازند و از اين راه ، پول و تيول و خانه براى خود فراهم آورند كم كم احاديث آنان بدست كسانى رسيد كه آن را درست مى پنداشتند و آنها اين احاديث را روايت كردند و تعليم دادند و تدريجا بدست ديندارانى افتاد كه دروغ را جايز نمى شمردند و چون گمان درستى و راستى در آن بردند ، آن را پذيرفتند و اگر ميدانستند كه باطل و دروغ است آن را روايت نمى كردند و بدان اعتقاد نمى يافتند و چون حسن بن على عليه السلام وفات يافت ، فتنه و بلا رو بفزونى نهاد و بيش از پيش شدت گرفت) .
مؤلف : ابوالحسن مدائنى نيز - بنابر نقل ابن ابى الحديد ( ج 3 ص 15 16 ) - عينا همين متن را روايت كرده و در آخر چنين آورده :
( كار بر اينمنوال بود تا حسن بن على عليه السلام وفات يافت و در اين هنگام بلا و فتنه فزونى گرفت و هيچكس از اين گروه نماند مگر آنكه يا بر جان خود بيمناك بود و يا آواره و سرگردان گرد جهان مى گشت) .
اين ، وضعيتى است كه پس از بررسى شرائط دو گروه متخاصم ، بنظر امكان پذير مىآيد و با توجه به يكنواختى و تناسب آن با ديگر پديده هاى تاريخى ، صحت آن تأييد مى شود چشم پوشى و تغافل ديگر مورخان نيز موجب ضعف و سستى مطلب نمى شود ، زيرا آنان - كه البته معذورشان بايد داشت - صرفا در جهت منافع قدرتهاى حاكم - و يا لااقل در حدى كه براى اين قدرتها بى زيان باشد - نوشته هاى خود را فراهم مىآورده اند .
قبلا ديديم كه طبرى و مسعودى نيز به همه ى اين مطالب به اختصار اشاره اي كرده بودند بنابرين ، مدارك اين قسمت از گفتار ما عبارت است از نوشته هاى : سليم بن قيس ، مدائنى ، ابن ابى الحديد : طبرى و مسعودى .
در راه خدا چه كسان كه بخون خويش در غلطيدند و چه جمعيت ها كه پراكنده شدند و چه خانه ها كه ويران گشته و ساكنان آن به آوارگى و بيخانمانى در افتادند يا همچون رمه ى گوسفند به قتلگاهها كشانيده شدند ! بيخانمانى در افتادند يا همچون رمه ى گوسفند به قتلگاهها كشانيده شدند ! بعضى زندگى را بدرود گفتند و بعضى در انتظار سرنوشت باقى ماندند و هرگز راه خود را تغيير ندادند .
اين بود تدبيرى كه معاويه براى بچنگ آوردن خلافت براى خود و فرزندانش ، انديشيد .
و اين بود روش مبتكرانه اى كه در وفا به عهد و پيمان خدا پيش گرفت !
بعد از آن سليم بن قيس مى نويسد :
( يكسال پيش از مرگ معاويه ، حسين بن على و عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر به حج رفتند حسين ، بنى هاشم و مردان و زنان و موالى آنان را با هر كس از انصار كه با ايشان به حج آمده بود و حسين عليه السلام او و خاندانش را مى شناخت ، در يكجا گرد آورد ، سپس كسانى را فرستاد و به آنان سپرد كه از اصحاب رسولخدا آنها كه به صلاح و عبادت معروفند و امسال به حج خانه ى خدا آمده اند هر كس را بيابند نزد او حاضر سازند ، بيش از 700 مرد از تابعين و در حدود 200 مرد از صحابه در خيمه هاى حسين در منى مجتمع گشتند .
آن حضرت براى خطبه بپا خاست و پس از حمد و ثناى پروردگار گفت :
( اما بعد ، اين طغيانگر با ما و شيعيان ما رفتارى در پيش گرفته كه همه ى شما ديده و دانسته و فهميده ايد اينك من از شما سئوالى مى كنم ، اگر راست گفتم تصديقم كنيد و اگر دروغ پرداختم تكذيبم نمائيد هان ! سخنم را بشنويد و گفتارم را بنويسيد آنگاه به شهرها و قبيله هاى خود باز گرديد و هر كس از مردم را كه بدو اطمينان داريد ، به حق ما كه خود ميدانيد دعوت كنيد زيرا من از آن بيمناكم كه اين امر بفراموشى سپرده شود و حق از بين برود و مغلوب گردد و خداوند نور خود را كامل كننده است گرچه كافران نپسندند) .
آنگاه هر چه از آيات قرآن كه درباره ى آنان نازل شده بود بر خواند و تفسير كرد و آنچه پيغمبر خدا درباره ى پدر و مادرش و برادرش و درباره ى خودش فرموده بود نقل كرد و در همه ى آنها صحابه مى گفتند : آه ! بلى درست است ، ما خود شنيده ايم و ديده ايم و تابعى ها مى گفتند : آه ! بلى اين حقيقت را صحابى هاي كه مورد وثوق و تصديق ما بودند براى ما نقل كرده اند و آنگاه آنحضرت ميفرمود : پس شما را سوگند ميدهم بخدا ، كه آن را به هر آنكس كه به خودش و دينش اطمينان داريد ، بازگوئيد) .
----------------------------------------------
مولف :امام سيد عبدالحسين شرف الدين
مترجم : حضرت آيت الله سيد على خامنه اى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page