شعر «علی آن شیر خدا، شاه عرب»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

علی آن شیر خدا، شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سرّ الله است
شب شنفته است مناجات علی
جوشش چشمه فیض ازلی
فجر تا سینه آفاق شکافت
چشم بیدار علی خفته نیافت
روزه داری که به مُهر اسحار
بشکند نان جُوین افطار
ناشناسی که به تاریکی شب
می برد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب بُرقع پوش
می کشد بار گدایان بر دوش
تا نشد پردگی آن سرّ جلی
نشد افشا که علی بود علی
شاهبازی که به بال و پَر راز
می کند در ابدیت پرواز
شهسواری که به برق شمشیر
در دل شب بشکافد دل شیر
عشقبازی که هم آغوش خطر
خفت در جایگه پیغمبر
پیشوایی که ز شوق دیدار
می کند دشمن خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق
سر به محراب عبادت منشق
می زند پس لب او کاسه شیر
می کند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری؟ که همان قاتل اوست
تو خدایی مگر ای دشمن دوست
در جهانی همه شور و همه شرّ
ها علی بشر کیف بشر
شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی

شعر از شهریار