رفتار با اسيران خيبر

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

بطور مثال: پس از پايان جنگ خيبر و پيروزى سپاه اسلام تعدادى از زنان يهودى اسير را به خدمت پيامبر اسلام (ص) آورده و پيامبر كه در آن زمان بسيار مقتدر و رئيس اعلاى دينى و سياسى مسلمين بودند، شخصاً زنهاى اسير را مورد تفقد قرار داده، و در آنها حالتى از نگرانى و تغيير احوال ملاحظه فرمودند، و به همين جهت سئوال كردند كه: چرا متأثر و نگران هستيد؟!


زنان اسير در پاسخ حضرت با چهره‏اى حاكى از غم و اندوه چنين معروض داشتند: اى محمد... اين برده سياه ـ مقصودشان بلال بود ـ ما را از كنار اجساد كشته‏هايمان رد كرد، پيامبر اكرم (ص) كه نمونه رحمت و عطوفت بودند از اين خبر متأثر شده و به بلال فرمودند: آيا خدا رحمت را از قلب تو جدا كرده؟! زنها را بر اجساد كشته‏هايشان رد ميكنى؟!.
در ميان اين زنان اسير، دختر يكى از بزرگان يهود بنام (صفيه) بود، پيامبر اسلام با وجودى كه مى‏توانستند او را به كنيزى در آورند، لكن بعنوان احترام به نواميس و بويژه به انسانى كه چندى پيش عزيز بوده و حالا به اسارت در آمده، صفيه را از بند اسارت آزاد كردند، و چون بدون سرپرست مى‏ماند از او خواستگارى هم فرمودند، صفيه با حالت ناباورى به اينكه فرمانده كل نيروهاى اسلام از او خواستگارى كرده، به اين ازدواج مقدس تن داد و پيامبر زنى را كه ديروز جزو نيروهاى دشمن بود امروز به عنوان (ام‏المؤمنين) او را به خانه فرماندهى آوردند.
در اثر اين ازدواج خجسته يهوديان با علم به اينكه پيامبر اسلام داماد آنان شده، و با يك زن يهودى آنچنان معامله انسانى انجام داده، گروهى به اسلام گرويدند و بقيه هم از اذيت و آزار پيامبر اسلام دست برداشتند، و لذا از آن به بعد يهوديان خيبر هيچ توطئه‏اى بر عليه اسلام نكرده و دست به خرابكارى نزدند.
-------------------------------------------
نويسنده : سيد محمد شيرازي