اگر آنچه پدرت مى بيند ببينى گريه نمى كنى

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شخصى بنام حبيب بن عمر گويد: به عيادت حضرت امير عليه السّلام در همان بيمارى كه از دنيا رفت رفتم ، نگاهى به جراحت (سر) حضرت انداختم و گفتم :
يا اميرالمومنين اين زخم شما چيز (مهمى ) نيست ، و بر شما خوفى نيست ، حضرت فرمود: اى حبيب به خدا قسم من همين ساعت از ميان شما مى روم .
ام كلثوم دختر حضرت با شنيدن اين جمله گريان شد، حضرت فرمود: دخترم چرا گريه مى كنى ؟ جواب داد: بابا شما فرمودى همين ساعت از من جدا مى شوى ، حضرت فرمود: دخترم گريه نكن ، به خدا قسم اگر آنچه پدرت مى بيند، ببينى گريه نمى كنى !
حبيب گفت : عرض كردم يا اميرالمؤمنين شما چه مى بينى ؟ حضرت فرمود: ملائكه آسمانى و پيامبران را مى بينم كه كنار يكديگر ايستاده همگى منتظرند مرا در آغوش بگيرند و اينك اين برادرم محمد صلى الله عليه و آله است كه نزد من نشسته و مى فرمايد: (يا على ) بيا كه آنچه در مقابل تو است از حالتى كه تو در آنى بهتر است .
راوى گويد: از منزل خارج شدم تا آنكه حضرت از دنيا رفت .
فردا صبح امام مجتبى عليه السّلام بر منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم شب گذشته قرآن نازل شد (شب بيست و سوم رمضان ) و در اين شب عيسى بن مريم به آسمان برده شد و در همين شب يوشع بن نون كشته شد و در اين شب اميرالمؤمنين عليه السّلام از دنيا رفت .
به خدا قسم هيچ يك از اوصياء (پيامبران گذشته ) و نه كسانى كه بعد از او مى آيند (از امام عليه السّلام ) بر او در وارد شدن به بهشت سبقت نگيرند.
هر گاه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله او را به جنگ مى فرستاد، جبرئيل در طرف راست او و ميكائيل در طرف چپ او يارى را مى دادند.
آنگاه حضرت فرمود: او از مال دنيا طلا و نقره اى (هيچ پولى ) باقى نگذارد، مگر هفتصد درهم كه از سهم او زياد آمده بود و مى خواست براى خانواده اش خدمتكارى بگيرد. (1)
بارالها! معرفت خويش و پيامبر گرامى و خاندان بزرگوار او را نصيب ما بگردان و ما را از دوستان و شيعيان مخلص ايشان قرار بده .
اللّهم احينا حياة محمد و آل محمد و امتنا ممات محمد و آل محمد و الحمدللّه اولا و آخرا.
---------------------------------------
1- مناقب اهل البيت عليه السّلام ، ج 1، ص 146.
----------------------------------
سيد محمد نجفى يزدى