به تصريح قرآن مجيد، نصارا درباره حضرت عيسى - عليه السلام - به چهار گروه تقسيم شده اند: الف - گروهى حضرت عيسى را خدا مى دانند. ب - گروهى كه او را پسر خدا مى دانند. ج - گروهى او را يكى از سه خدا (سوم سه خدا) پنداشته اند. د - و گروهى نيز تصور كرده اند كه او و مادرش دو معبود مى باشند:
((((لقد كفر الذين قالوا ان الله هو المسيح ابن مريم قل فمن يملك من الله شيئا ان اراد ان يهلك المسيح ابن مريم و امه)))) (1) .
يعنى :((حقا كه كافر شدند كسانى كه گفتند: خدا همان مسيح پسر مريم است . بگو: چه كسى مى تواند جلوى خدا را بگيرد اگر بخواهد مسيح بن مريم و مادرش مريم را بكشد)).
در سوره مائده ، بعد از آيه فوق ، چنين است :((((و قال المسيح يا بنى اسرائيل اعبدوا الله ربى و ربكم)))) (2) . اين سخن حكايت از اتحاد خدا و مسيح دارد. در انجيل يوحنا، باب چهاردهم آمده است كه : فيلپس به وى (عيسى ) گفت : اى آقا! پدر را به ما نشان بده كه ما را كافى است .
عيسى بدو گفت : اى فيليپس ! در اين مدت با شما بوده ام آيا مرا نشناخته اى ؟ كسى كه مرا ديد، پدر را ديده است ... آيا باور نمى كنى كه من در پدر هستم و پدر هستم و پدر در من است ... پدرى كه در من ساكن است او اين اعمال را انجام مى دهد. مرا تصديق كنيد كه من در پدر هستم و پدر در من است !
((((و قالت اليهود عزيز ابن الله النصارى المسيح ابن الله ذلك قولهم بافواهم يضاهون الذين من قبل قاتلهم الله انى يؤ فكون)) (3) .))
يعنى :((يهود گفتند: عزيز پسر خداست و نصارا گفتند: مسيح پسر خداست . در اين عقيده به كفار گذشته (از مصريان و بودائيان ) شباهت دارند خدا آنها را بكشد از راه حق به كجا منحرف مى شوند؟!!)).
عزيز همان است كه تورات او را((عزرا))گفته و او را از اسراى يهود در بابل بود. از كوروش پادشاه اران امكانات گرفت و با يهود به بيت المقدس برگشت و تورات فعلى را در پنج((سفر))جمع آورى نمود. لذا يهود او را پسر خدا خواندند. از اينكه با((المسيح ابن الله))آمده معلوم مى شود كه نظرشان فرزند حقيقى خدا بودن است ؛ زيرا عقيده نصارا در مسيح ، فرزند حقيقى بودن است . و اگر فرزند تشريفى منظور بود؛ مانند:((((قالت اليهود و النصارى نحن ابناء الله و احباته قل فلم بعد بكم بذنوبكم بل انتم بشر ممن خلق)) (4) ))
اين مقدار مورد حمله قرآن كريم واقع نمى شد.
از آيات شريفه((((سبحانه ان يكون له ولد)))) (5) و:((((انى يكون له ولد ولم تكن له صاحبه و خلق كل شى ء)) (6) ))كاملا روشن است در اينكه : منظور آنها فرزند حقيقى بودن بوده است چنانكه عقيده مشركان نيز چنان بود. و آيات ذيل شاهد گوياى آن
((((الا من افكهم يقولون ولد الله و انهم لكاذبون)) (7)
((و يجعلون لله البنات سبحانه و لهم ما يشتهون)) (8)
((و خلفهم و خرقوا له بنين و بنات بغير علم)) (9) ))
گروه سوم : آنهايى هستند كه حضرت عيسى را((سوم سه خدا))دانسته اند. چنانكه خداوند متعال مى فرمايد:((((لقد كفر الدين قالوا ان الله ثالث و ما من اله الا اله واحد و ان لم ينتهوا عما يقولون ليمسن الذين كفروا منهم عذاب اليم)) (10) ))
يعنى :((حقا كه كافر شدند آنهايى كه گفتند: خدا سوم سه تاست و آنكه خدايى نيست جز خداى واحد. و اگر از اين سخن دست برندارند، حتما كافران از آنها را عذاب اليم خواهد گرفت)).
((((... انما المسيح عيسى بن مريم رسول الله و كلمته القاها الى مريم و روح منه فامنوا بالله ورسله ولاتقولوا ثلاثه انتهوا خيرا لكم انما الله اله واحد سبحانه ان يكون له ولد له ما فى السموات و ما فى الارض و كفى بالله وكيلا)) (11) ))
يعنى :((مسيح بن مريم فقط رسول خداست . و اراده و اثر خداست كه به وجود مريم انداخته شده ، و روحى است از جانب خداوند به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و نگوييد: خدا سه تاست . از اين سخن دست برداريد، آن خير است براى شما، الله فقط واحد است منزه است از آنكه فرزندى داشته باشد. آنچه در آسمانها و زمين هست ملك اوست و بس است خداوند در وكيل و كارساز بودن)).
نصارا در اين خرافه ، گفته اند: خداوند سه تجلى دارد: خدا روح القدس و عيسى ، اينها سه تا هستند و در عين حال يكى مى باشند؛ خداى پدر، خداى پسر و روح القدس كه واسطه بين خداى پدر و خداى پسر است ! اكر از آنها بپرسى : اين طور چگونه قابل تصور است ؟ در پاسخ مى گويند: اين از اسرار است و بايد عقيده داشت و چيزى نگفت . دو آيه شريفه فوق در رد اين خرافه مى باشد.
-----------------------------------------
1- سوره مائده ، آيه 17 و 72.
2- سوره مائده ، آيه 72.
3- سوره توبه ، آيه 30.
4- سوره مائده آيه 18
5- سوره نساء آيه 171
6- سوره انعام آيه 101
7- سوره صافات آيه 151 و 152
8- سوره نحل آيه 57
9- سوره انعام آيه 100
10- سوره مائده آيه 73
11- سوره نساء آيه 171
---------------------------------------
حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد على اكبر قرشى