موضع گيري پنج عالم بزرگ در قم، در برابر طاغوت

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

1ـ ميرزاي قمي"ره" در برابر فتحعلي شاه
حوزه علميه قم به همين منوال، قرن به قرن، منشأ آثار مختلف سياسي بوده، تا عصر قاجاريه فرا رسيد، در اين عصر، در زمان سلطنت فتحعلي شاه قاجار، چنان كه قبلاً گفتيم، مرجع عظيم الشأن حضرت آيت الله العظمي ميرزا ابوالقاسم قمي(1)(معروف به ميرزاي قمي) در قم سكونت داشت، اين مرجع عالي مقام در رتق و فتق امور، و در سياست دخالت مي كرد، و با نصايح قاطع خود، فتحعلي شاه و حكام ديگر را از ظلم و ستم باز مي داشت، و در اين باره داستان ها ذكر كرده اند كه به عنوان نمونه به سه داستان زير كه بيانگر دخالت ميرزاي قمي"ره" در امور سياسي، و قاطعيت او در برابر سلطان عصرش است، توجه كنيد:
1ـ فتحعلي شاه گاهي به ديدار ميرزاي قمي مي آمد در يكي از ملاقات ها، ميرزا به فتحعلي شاه گفت:"اي پادشاه! عدالت را رعايت كن، از آن ترس دارم كه بر اثر رابطه اي كه با تو دارم مشمول عذاب و خشم خدا گردم، چرا كه خداوند در قرآن مي فرمايد:
"وَلا تَرْكَنْوا اِلَي الَذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَكُمُ النارُ؛
و تكيه بر ظالمان نكنيد كه موجب مي شود آتش دوزخ شما را فراگيرد."(2)
2ـ درملاقات ديگر، ميرزاي قمي؛ دست بر ريش بلند فتحعلي شاه كشيد و فرمود:"اي پادشاه! مبادا كاري كني كه اين ريش در روز قيامت بسوزد."(3)
3ـ و در يكي از ملاقات ها، فتحعلي شاه به ميرزاي قمي عرض كرد: اجازه بده دخترم را همسر پسرت كنم و به اين وسيله بين ما و شما رابطه خانوادگي برقرار گردد.
در آن ملاقات، در اين مورد نتيجه اي گرفته نشد، ميرزا از اين پيش نهاد نگران بود(چرا كه چنين وصلتي موجب تأييد كارهاي شاه مي شد، و ميرزا هرگز نمي خواست، با خاندان شاه نزديك گردد و او را تأييد كرد) ميرزا كه نمي توانست چنين اجازه اي بدهد، و از طرفي احتمال آن وجود داشت كه مجبور به اجازه گردد، دست به دعا برداشت و گفت:"خدايا! اگر بنا است دختر شاه، همسر پسرم شود، مرگ جوانم را برسان."
طولي نكشيد كه پسر ميرزا در ميان حوض خانه افتاد و غرق شده و فوت كرد.(4)
نظير اين موضع گيري در مورد ملا محسن يزدي يكي از علماي مشهور ايران در عصر فتحعلي شاه رخ داد، شاه با اصرار مي خواست دخترش"ضياءالسلطنه" را همسر پسر ملا محسن يزدي كند، ولي ملا محسن با كمال قاطعيت مانع چنين وصلتي گرديد.(5)
2ـ آيت الله حائري و رضاخان
قبلاً‌ گفتيم حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري رحمه الله در سال 1340 هجري قمري وارد قم شد، و حوزه علميه را بازسازي و منظم كرد، به طوري كه به عنوان"مؤسس حوزه علميه" لقب گرفت.
دوران زعامت و مرجعيت آيت الله حائري، با سلطنت مشئوم رضاخان، مصادف بود، و رضاخان دشمن سرسخت روحانيت بود، و مأمورين دژخيم او، عمامه ها را از سر طلاب مي گرفتند، و انواع هتاكي ها و آزارها را نسبت به علما و روحانيون روا مي داشتند، دراين عصر خشونت و ديكتاتوري، آيت الله حائري"ره" هرگز تسليم رضاخان نشد و در برابر او ايستادگي كرد، و با تدابير داهيانه و سياست معقول، حوزه را از گزند رضاخان و دژخيمان او محافظت نمود.
توضيح اينكه: آيت الله حائري در برابر رضاخان، بيشتر در صدد حفظ حوزه علميه بود، از اين رو، زياد خود را به عنوان مخالف او آشكار نمي نمود، زيرا در آن عصر، بازسازي حوزه مهم تر از همه چيز بود، در عين حال با سياست هاي رضاخان مخالف بود، رضاخان پوشيدن لباس روحانيت را ممنوع نمود، ولي آيت الله حائري عملاً افراد را به پوشيدن لباس تشويق مي كرد، آيت الله بهبهاني در مورد سياست معقول و تدبير داهيانه آيت الله حائري گفته بود:"اگر آيت الله حائري نبود، اين عمامه به سرها نبودند".
آيت الله حائري در برابر مزاحمت هاي رضاخان، تلگراف اعتراض آميزي به او كرد، و رضاخان جواب تند و تهديد آميزي داد.
آيت الله حائري در ماجراي كشف حجاب، به عنوان اعتراض به رضاخان، درس خود را تعطيل كرد، و نماز جماعت خود را ترك نمود، اين امور نشان مي داد كه آيت الله العظمي حائري"ره" به انحاء مختلف، نارضايتي خود را به اعمال رضاخان نشان مي داد، از اين رو هنگامي كه آيت الله حائري وفات كرد و مجلس ترحيم او را در مسجد امام قم برقرار نمودند، در همان آغاز مجلس، چكمه پوشان رضاخاني، مجلس را به هم زدند، و از برگزاري مجالس ترحيم به مناسبت رحلت آن مرحوم، جلوگيري نمودند، با اينكه قبل از ايشان، به مناسبت وفات آيت الله حاج شيخ ابوالقاسم قمي، و وفات آيت الله حاج ميرزا جواد تبريزي، چهل شبانه روز، مجالس ترحيم برپا بود.(6)
3ـ فرياد آيت الله بافقي بر ضد رضاخان
در سال 1306 شمسي، عصر حكومت ديكتاتوري رضاخان، در قم شايع شد كه چند نفر از زنان خانواده رضاخان(همسر و دو دخترش شمس و اشرف) بدون حجاب وارد قم شده اند، و مي خواهند با همان وضع وارد حرم گردند، در اين ميان خبر به يكي از مدرسين عالي مقام حوزه علميه قم، كه از نزديكان و شاگردان برجسته و مجاهد آيت الله حائري بود، يعني"آيت الله محمد تقي بافقي"ره"" رسيد، اين مجاهد شجاع، نخست به خانواده رضاخان پيام داد كه:"اگر مسلمان هستيد نبايد، با اين وضع در اين مكان مقدس(حضرت حضرت معصومه) حضور يابيد، اگر مسلمان نيستيد، باز هم حق نداريد."(زيرا كافر نبايد وارد حرم شود.)
خانواده رضاخان به پيام آيت الله بافقي، اعتنا نكرد، آن عالم مجاهد شخصاً به حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) آمد، و به خانواده رضاخان به شدت اخطار كرد، و همين برخورد قاطع نزديك بود موجب قيام و شورش مردم قم بر ضد حكومت شاه گردد.
از طرف شهرباني قم به رضاخان اطلاع دادند كه:"خانواده شما(همسر و دو دختر شما) به دستور روحانيون در اتاقي زنداني شده اند و به آنها اخطار شده كه بدون حجاب، حق ورود به حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) را ندارند."
رضاخان شخصاً با يك واحد نظامي به قم آمد و خانواده‌ خود را نجات داد،‌و با چيكه وارد صحن مطهر شد، و آيت الله بافقي را مورد ضرب و شتم قرار داد، سپس با اشاره او دژخيمان او، آن عالم رباني را دمر خوابانيدند و شاه با عصاي ضخيم بر پشت او مي زد، سرانجام به دستور رضاخان، مدتي آيت الله بافقي"ره" را زنداني كردند و سپس به شهر ري تبعيد نمودند، و تا آخر عمر تحت نظر اداره آگاهي به عبادت اشتغال داشت و همانجا از دنيا رفت(7)
وي در سال 1332 شمسي در تبعيدگاه خود رحلت كرد، و جنازه او را به قم آوردند، قبر شريفش در مسجد بالاسر جنب مرقد حضرت معصومه (سلام الله عليها) است.
اين حوادث به روشني نشان مي دهد كه حوزه علميه قم در عصر زعامت آيت الله حائري"ره" نيز به امور سياسي توجه داشت و براي حفظ كيان اسلام به طاغوتي مانند رضاخان اعتراض مي كرد، گرچه در اين راه كتك بخورد و تبعيد گردد.(8)
4ـ آيت الله بروجردي در برابر شاه
آيت الله بروجردي"ره" در سال 1324 شمسي وارد قم شد، و زعامت حوزه علميه قم را به دست گرفت، و اين زعامت تا سال 1340 شمسي، سال رحلت آن مرجع عظيم الشأن(يعني 16 سال) ادامه يافت، در اين مدت، حوزه علميه قم كاملاً مستقل بود، و هرگز با حكومت طاغوتي محمدرضا شاه مقبور، سازش نكرد، در اين راستا،‌يكي از علما مي نويسد:
محمدرضا پهلوي پس از بازگشت از سفر هند، براي ديدار آيت الله بروجردي"ره" به شهر قم وارد شد، ولي آقاي بروجردي"ره" ملاقات با او را(در حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها)) نپذيرفت، واسطه ها تلاش و اصرار بسيار داشتند تا اين ملاقات انجام شود، ولي آقاي بروجردي قبول نكرد و فرمود:
"من چگونه ملاقات با كسي را كه به هند رفته و در آنجا همسرش برهنه سوار فيل شده و در شهرهاي كفر گردش كرده و موجب ذلت مسلمين شده، بپذيرم؟!"
شاه مي خواست بعضي از قوانين را به ميل خود تغيير دهد، ولي آيت الله بروجردي"ره" را چون سدي خلل ناپذير، مانع سر راه خود مي ديد، شاه نخست وزير خود را نزد آيت الله بروجردي فرستاد تا او را راضي كند، نخست وزير از زبان شاه به آيت الله بروجردي گفت:"شاه مي گويد اين قوانين در كشورهاي همسايه پياده شده، ما هم مجبوريم آن را اجرا كنيم."
آيت الله بروجردي به نخست وزير گفت:"به شاه بگوييد، در آن كشورهاي همسايه رژيم پادشاهي به جمهوري تبديل شده است."(كنايه از آنكه اگر تو بخواهي به قوانين دست بزني، نخست بايد اعلام جمهوري كني) وزير در مقابل اين سخن آقاي بروجردي نتوانست سخني بگويد، زيرا اين سخن بزرگترين خطر و هشداري بود، كه سلطنت محمدرضا را تهديد مي كرد، لذا تا آقاي بروجردي زنده بود، شاه نتوانست، قوانين دلخواه خود را پياده كند.(9)
و در مورد ديگري آيت الله العظمي بروجردي"ره" اخطار كرد كه از كشور خارج مي شوم، اين خبر به شاه رسيد، شاه ديد خروج آيت الله بروجردي يعني همان انقلاب داخلي، از اين رو از تصميم نامشروع خود مبني بر تساوي حقوق زن و مرد، منصرف شد.(10)
قاطعيت و بي اعتنايي آيت الله بروجردي"ره" به شاه در حدي بود كه شاه در بازگشت از خوزستان همراه همسرش ثريا با قطار به قم آمد، و همسرش را در قطار گذاشت و خود سوار بر لندور شده و از خيابان هاي قم گذشت تا يه صحن رسيد، و وارد حرم شد، و انتظار داشت تا در حرم با آيت الله بروجردي"ره" ملاقات كند، در همان ايام توسط دانشجويان، عكس هايي از همسر شاه براي آقاي بروجردي فرستاده شده بود، كه او در اروپا با زنان و مردان با طرز بسيار زننده اي در استخر شنا كرده است.
شاه به توليت مي گويد:"آيا آقاي بروجردي درحرم است؟"
توليت جواب مي دهد:"نه، آقاي بروجردي همين امروز به خارج از شهر رفته اند."
شاه هم دُمُق شده، بدون اينكه به زيارت برود، يا قرائت زيارت نامه تمام شود، به صورت قهر از در ديگر رفت كه رفت، و از آن پس ديگر ملاقاتي بين شاه و آقاي بروجردي انجام نگرفت.(11)
اين برخوردها نيز نشان مي دهد كه حوزه علميه قم، در عصر زعامت مرجع كل آيت الله العظمي بروجردي"ره" در برابر شاه و دولت طاغوتي او قرار داشت، و هرگز آن را تأييد نكرد، بلكه به عكس در هر فرصتي مخالفت خود را با آن دستگاه ضداسلامي، آشكار مي نمود، و به همين منوال همواره حوزه علميه قم بر اساس همين سياست به حيات خود ادامه مي داد، تا آنگاه كه جهان تشيع و حوزه هاي علميه، به ويژه حوزه علميه قم با رحلت آن مرجع عظيم الشأن به سوگ نشست، و آن بزرگ مردم علم و دين، در فروردين سال 1340 شمسي، چشم از جهان فروبست.
5ـ امام خميني در ميدان سياست
بسياري تصور مي كردند با رحلت مرجع كل آيت الله العظمي بروجردي"ره" حوزه‌ علميه افول نموده، يا بي فروغ خواهد شد و بار ديگر در فترت و سكونت قرار مي گيرد، ولي فقهاي بزرگ و مشتعل داران عظيم علم و دين همچون آيت الله العظمي گلپايگاني و آيت الله العظمي مرعشي نجفي، زمام امور را به دست گرفتند و ضايعات را جبران كردند، و در اين ميان، مرجع عالي قدر حضرت امام خميني(قدس سره) پا به ميدان علم و فقه و سياست گذاشت، و با نهضت عظيم خود، تحولات عظيمي در جهان اسلام به وجود آورد، و همزمان حوزه علميه را به مرحله جديدي وارد ساخت، به گونه اي كه حوزويان هويت خود را يافتند، و در پرتو رهنمودهاي داهيانه آن مرجع شجاع و پرصلابت،‌نهضت را دامه دادند، و آن چنان در ميدان سياست درخشيدند، كه انقلاب به پيروزي رسيد، و رژيم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي، به جمهوري اسلامي تبديل يافت، و همين افتخار عظيم براي حوزه علميه قم بس كه در مهد خود بزرگمردي چون امام خميني"ره" را پروريد، كه بنيانگذار جمهوري اسلامي در ايران شد، و سياست اسلامي را كه در گوشه انزوا در حال نابودي بود، به صحنه آورد، و سياست را عين دين خواند، و بزرگ ترين گام را براي تثبيت سياست اسلامي برداشت، كه اين رشته را سردراز است و شرح آن نياز به كتاب ها دارد، و بخش هايي از آن در كتاب هاي مربوطه نگاشته شده است، تنها در اينجا پايان اين مقال را با سخني از آن بزرگمرد الهي و سياسي، مي آراييم:"...فرض است كه مردم را بيدار كنيد، و به مردم بفهمانيد اين را كه اين نغمه اي(جدايي دين از سياست) كه در همه ممالك اسلامي بلند است كه علما نبايد در سياست دخالت كنند، اين يك نقشه اي است مال ابر قدرت ها... به حرف اين ها گوش ندهيد... اين نغمه، نغمه اي است كه مي خواهند علما را از سياست كنار بزنند، و آن بكنند كه در زمان هاي سابق بر ما گذشته است، بيدار باشيم."(12)
وسعت حوزه علميه بعد از انقلاب اسلامي
حوزه علميه قم بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، از جهات مختلف در ابعاد گوناگون از نظر فرهنگي و سياسي، گسترش عميق يافته، و تحت نظر مديريت و شوراي عالي حوزه، داراي نظم عالي در سطوح مختلف اداره مي شود، برنامه هاي درسي در رشته هاي گوناگون در بيش از ده پايه، با امتحانات شفاهي و كتبي، و برنامه ريزي هاي تخصصي و... دوش به دوش روند انقلاب به پيش مي رود.
در اين راستا مدارس علمي بسيار، با برنامه هاي جديد و منظم، مشغول به كارند، از جمله آنها"مدرسه معصوميه" است كه بعد از پل صفائيه، روبروي راهنمايي قرار گرفته و خودش معرف عظمت خود مي باشد، و اداره بيمه درماني طلاب، قبلاً در اين مدرسه، و اكنون در نزديك امام زاده سيد علي(عليه السلام) واقع شده است.
مدرسه معصوميه در سال 1360 شمسي با بودجه آستانه مقدسه حضرت معصومه(سلام الله عليها) و با طرح و مهندسي معماران آستانه، در وسعت 15000 متر مربع، و زيربناي 2800 متر مربع، احداث و در سال 1368 مورد بهره برداري قرار گرفته است.
اين مدرسه داراي 406 حجره، دوازده مدرس شصت نفره، و قابل سكونت شبانه روزي 1200 نفر بوده، و نيز داراي سالن اجتماعات و مسجد بزرگ است.
مدرسه فيضيه و دارالشفا نيز بعد از انقلاب، در ابعاد مختلف، توسعه بسيار وسيع و عميق با تشكيلات مهم، يافته كه خود نياز به شرح جداگانه اي دارد.
---------------------------------------------------
(1) ـ قبلاً در پاورقي از او سخن به ميان مي آورديم.
(2) ـ هود، آية 113.
(3) ـ گنجينة دانشمندان، ج 1، ص 121 و 122.
(4) ـ اقتباس از قصص العماء، ص 10 و 11.
(5) ـ همان، ص 101.
(6) ـ اقتباس از مجموعة سمينار بررسي مسائل حوزه، ص 138 تا 140.
(7) ـ تاريخ 20 ساله ايران، ج 4،‌ص 28، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 1،‌ص 68 و 69(به طور اقتباس).
(8) ـ شرح بيشتر برخوردهاي رضاخان با آيت الله حائري را در كتاب"خورشيد حوزه هاي علميه آيت الله حائري" نوشته نگارنده بخوانيد.
(9) ـ پندهايي از رفتار علماي اسلام، ص 21 و 22.
(10) ـ همان، ص 22.
(11) ـ اقتباس از زندگي زعيم بزرگ عالم تشيع، آيت الله بروجردي، ص 410 و 411.
(12) ـ صحيفه نور،‌ج 13،‌ص 219.
------------------------------------
محمد محمدي اشتهاردي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page