شهر قم و نام افتخارآفرين آن

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

قاضى نوراللَّه شوشترى نقل مى‏كند كه: حموى و ديگران گفته‏اند: قم از مداين مستحدثه اسلامى است و اهالى آن هميشه اماميه بوده‏اند و ابتداى بناى آن در سال 83 هجرى قمرى و در زمان عبدالملك مروان بوده است.
قاضى خود مى‏گويد: بلده قم شهرى عظيم و بلده‏اى كريم است و از جمله بلادى است كه هميشه دارالمومنين بوده و بسيارى از اكابر و افاضل و مجتهدان شيعه اماميه از آنجا برخاسته‏اند و انتساب به چنين بلدى اقوى ادلّه صحت عقيده منسوب‏اليه است. (1)
ظاهراً اسم "قم" نامى است كه عرب بر آن شهر اطلاق كرده‏اند و از روايات استفاده مى‏شود كه اين نام منشأ دينى دارد و با مناسبات ايمانى و عقيدتى بدين نام موسوم شده است. اينك به اين چند روايت توجّه فرماييد:
علّامه مجلسى مى‏فرمايد: در روايات شيعه آمده كه چون رسول خدا صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله‏وسلّم به معراج برده شد، ابليس را ديد كه در اين بقعه و سرزمين جايگزين شده است. رسول خدا به او فرمود: قُمْ يا مَلْعُونْ؛ اى ملعون! برخيز. پس آن سرزمين به قم موسوم گرديد. (2)
2- و در روايت پنجم از رواياتى كه قبلاً ذكر كرديم، از حضرت هادى عليه‏السّلام نقل شد كه فرمودند: قم را قم ناميدند چون كشتى نوح در داستان طوفان تا به آنجا رسيد، ايستاد و متوقف شد.
3- در روايت سيزدهم از روايات سابقه خوانديم كه حضرت صادق عليه‏السّلام به عفّان بصرى فرمودند: مى‏دانى چرا قم، بدين نام موسوم شده است؟ او عرض كرد: خدا و رسول او و شما داناتريد. حضرت فرموده‏اند: زيرا اهل قم با قائم آل محمّد صلوات‏اللَّه‏عليه اجتماع كرده و با او قيام مى‏نمايند و بر اين امر استقامت ورزيده او را يارى مى‏كنند.
اكنون بنابر روايت اول، اسم قم از خطاب رسول خدا به شيطان، كه فرمودند: "قم"، گرفته شده و بنابر روايت دوم از قيام گرفته شده و چون كشتى نوح در اين سرزمين قائم شد و ايستاد، لذا آن را قم گفتند و طبق روايت سوم به تناسب حضور مردم قم با قائم آل محمّد و قيام اهل قم با آن حضرت و استقامت آنان، اين سرزمين را قم ناميده‏اند.
البته اين وجوه و مناسبات، قابل جمع نيز مى‏باشد؛ يعنى مى‏تواند تمام اين وجوه، وجه مناسب نام‏گذارى اين شهر به قم باشد كمااينكه روايت سوم خود متضمن سه وجه مناسبت است كه هريك براى نام‏گذارى كافى بود. يكى حضور مردم قم با حضرت قائم عليه‏السّلام، ديگرى قيام آنان با آن حضرت و سوم استقامت آنان در اين راه.
--------------------------------------------
(1) قاضى نوراللَّه شوشترى، مجالس المؤمنين، ج 1، ص 82.
(2) مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 217، ح 42.
------------------------------
على كريمى جهرمى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page