ديدار با بعضى بزرگان عرب

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

65 - شيخ مفيد گويد:
امام از بطن العقبه كه مى گذشت فرود آمد. پيرمردى از بنى عكرمه به نام عمرو بن لوذان با او ديدار كرد و از آن حضرت پرسيد: كجا مى روى ؟ فرمود: كوفه . پيرمرد از حضرت خواست كه برگردد و گفت : به خدا كه جز بر نيزه ها و شمشيرها وارد نمى شوى . اينان كه نامه برايت نوشته اند، اگر آماده دفاع از تو بودند و همه چيز را آماده كرده بودند، رفتن تو نزد آن خوب بود، اما با چنين وضعى من صلاح نمى بينم .
امام فرمود: راى و راه بر من پوشيده نيست . كسى بر فرمان خدا غالب نمى شود. سپس فرمود: به خدا قسم اينان دس از من بر نمى دارند تا آنكه اين دل را از سينه ام بيرون آورند. اگر چنين كنند، خداوند كسى را بر آنان مى گمارد كه خوارشان سازد و از ذليلترين امتها مى شوند. (1)
66 - ابن سعد با سند خود از كسى كه حسين عليه السلام را ديدار كرده ، نقل مى كند:
در صحرا خيمه هايى بر افراشته ديدم . پرسيدم اينها از كيست ؟ گفتند: از حسين . نزد او رفتم .
آن حضرت را ديدم كه قرآن مى خواند و اشك بر چهره اش جارى بود. گفتم : اى پسر پيامبر! پدر و مادرم به فدايت ! چرا در اين دشت فرود آمده اى كه كسى در آن نيست ؟ فرمود: اينها نامه هاى كوفيان براى من است و جز اين نمى بينم كه قاتلان منند. اگر چنين كنند، ديگر هيچ يك از حرمتهاى الهى را محترم نخواهند شمرد.
آنگاه خداوند كسى را بر آنان مى گمارد كه خوارشان سازد تا آنجا كه از مقنعه كنيز هم بى مقدارتر شوند. (2)
--------------------------------------------
1- ارشاد، ص 223.
2- طبقات ، شرح حال امام حسين ، ص 64.
--------------------------------------------
گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم
ترجمه: جواد محدثى