زمين در نهج البلاغه
فرهنگ جهاد ـ شمارۀ13 ، پاییز1377
حمید نگارش
مقدمه :
انسان ، گل سرسبد جهان هستی است ، و در میان موجودات جهان هستی ویژگیهای خاصی را داراست و همین خصلتها و ویژگیهای انسانی سبب شده است تا پروردگار متعال در هنگام خلقت آدمی بفرماید : ( فتبارک الله احسن الخالقین (1)
انسان موجودی است که استعدادهای رسیدن به کمال در او قرار داده شده است و به مدد انبیا و بهرهگیری از عقلـ یعنی حجت باطنیـ و پیروی از حق ، رسیدن به بالاترین مراحل کمال ، برای وی میسّر است . لطف الهی شامل حال انسان شده او را موجودی انتخابگر قرار داده است که با آزادی خدادادی و گزینش راه صحیح ، و در پرتو دیدهبینایی که خداوند به او عنایت فرموده است راه صحیح و خطا را از یکدیگر باز شناسد ، و طریق رسیدن به کمالهای لازم را آگاهانه اختیار کند ، تا به سر منزل سعادت برسد . آیا میتوان گفت که او بدون راهنمایی به سعادت میرسد مسلم است که جواب ، منفی است ؛ زیرا اگر امکان رسیدن به کمالهای شایسته بشری ، از طریق واگذاری امور به خودش بدون ارشاد و راهنمایی الهی امکانپذیر بود بشر امروز ، با این همه مشکلها ، نابرابریها و ستمگریها در ابعاد مختلف آن مواجه نمیشد .
به همین جهت ، انبیا و سفیران الهی و بعد از ایشان نیز امامان معصومـ علیهمالسلامـ ارشاد و هدایتاش را به عهده گرفتند ، و چنین لطفی از طرف خدای منان شامل حال انسان شد و هر زمانی و برای هر امتی ، شخصیتی انسانی از خود آنان به رسالت و امامت برانگیخته شد و زمام رهبری آنان را از جانب حق تعالی به عهده گرفت . با توجه به دلیلهای قرآنی و روایی ، نقش انبیا در به سعادت رساندن بشر ، یقینی و روشن است . پس از انبیای الهی این مهّم بر دوش جانشینان آنان قرار گرفت ؛ موج آفرینانی که با موج هدایت بینظیر خود ، کشتی جامعه انسانی را از طریق پرورش خرد و دعوت آنان به تفحّص و تدبّر در خود و محیط اطراف خود و پیوند و ارتباط با مبدأ اعلا ، به ساحل نجات رهنمون شده تا تمدنی بر اساس مبانی الهی و توحیدی پیریزی کند .
امام علی ـ علیهالسلام ـ
سرسلسلۀ منادیان بر حق ، یعنی امام علیـ علیهالسلامـ دست پروردۀ رسول اکرمـ صلّی الله علیه و آله و سلّمـ و تربیت شدۀ دامن وحی ، نمونه انسان و قرآن ناطق و الگوی انسانیت است ؛ شخصیتی که شناختناش در محدودۀ عقل ناقص ما نمیگنجد .
بنیانگذار انقلاب اسلامی میفرماید :
« آیا علیـ علیهالسلامـ یک بشر ملکی و دنیوی است ، که ملکیان از او سخن بگویند ؟ یا یک موجود ملکوتی است که ملکوتیان او را اندازهگیری کنند ؟ دانشمندان و اهل فضیلت و عارفان و اهل فلسفه ، با همه فضیلتها و با همه دانش ارجمندشان ، آنچه از آن جلوه تامّ حق دریافت کردهاند ، در حجاب وجود خود و در آینۀ محدود نفسانیّت خویش است ؛ ولی غیر از آن است (2)
پس از خاتم رسولانـ صلّی الله علیه و آله و سلّمـ که امام علیـ علیهالسلامـ سکّاندار کشتی هدایت است . وی با تمام وجود به ایفای نقش و رسالت خطیر خود پرداخت ، و در این رهگذر آموزههای کلامی حضرتـ که مقداری از آنها در نهج البلاغه جمع شده استـ به بهترین وجه ، مسیر هدایت را روشن و ترسیم میکند .
نهج البلاغه
کتابی است که به تعبیر امام راحلمان ، نازله روح اوست و برای تعلیم و تربیت ما خفتگان که در بستر منیّت ، و در حجاب خودخواهی خود فرو رفتهایم نوشته شده است . نهج البلاغه ، مجموعهای دارای ابعاد یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی از زمان صدور آن تا هر چه تاریخ به پیش رود است . اسفار حکمتی است که افق جدیدی در کرانههای فکر و اندیشه انسان باز کرد و با تلألو انوار خویش راههای هدایت و تکامل را تبلور بخشید .
کتابی که به تعبیر فیلسوف قرن شهید مطهری ، چندین دنیا دارد ؛ دنیای زهد و تقوا ، دنیای عبادت و عرفان ، دنیای حکمت و فلسفه ، دنیای پند و موعظه ، دنیای سیاست و مسؤولیتهای اجتماعی و ...؛ که احاطه بر همۀ آن دنیاها بر یک فرد ، دور از انتظار است (3)
همانطور که سید رضیـ علیه الرحمهـ ، گردآورندۀ نهج البلاغه ، در خطبۀ خودشان اشاره کردهاند (4)مطالب نهج البلاغه بر سه محور استوار است :
1ـ خطبهها و فرمانها ؛
2ـ نامهها ؛
3ـ حکمتها .
آنچه شایان توجه و سزاوار مطرح شدن است این نکته است که همۀ فرمایشات امام در نهج البلاغه جمع نشده است ، و این کتاب ، تنها شامل قسمتی از دعاها و وصیتها و نامهها و خطبهها و حکمتهای آن حضرت است ؛ مرحوم سید رضی نیز این مهم را نقل کرده است و میگوید :
« ممکن است آنچه من به آن برخورد کردهام کمتر از آنهایی باشد که به آنها برخورد نکردهام (5)
اگر یک نگرش کلّی به مباحث نهج البلاغه داشته باشیم ، در خواهیم یافت که مباحثی چون الهیّات ، حکومت و خلافت ، موعظه و حکمت ، دعا و مناجات ، شکایت و انتقاد از مردم زمان ، اصول اجتماعی ، اسلام و قرآن ، اخلاق و تهذیب نفس ، شخصیتها و یک سلسله بحثهای دیگر در این کتاب شریف وجود دارد .
در میان این مباحث ، بحثهای مربوط به الهیّات که از مهمترین و اعجاب انگیزترین مباحث آن شناخته میشود از تنوع خاصی برخوردار است ، و بالغ بر چهل مرتبه در خطبهها و نامهها و حکمتها در این باره بحث شده است ، که قسمتی از آنها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و قدرت و حکمت الهی است .
ما از مجموع بحثها و محورهایی که در نهج البلاغه موجود است به بیان محور توحیدی و اعتقادی و محور نگرش اخلاقی به زمین میپردازیم ؛ و مهمترین فرعهای این موضوعها را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم .
پیش از ورود به بحث لازم است به بررسی واژه « ارض » و مشتقات آن از جهت کمّی بپردازیم .
واژۀ الارض ، 34 مرتبه در خطبهها ، شش مرتبه در نامهها ، شش مرتبه در حکمتها آمده است که در مجموع چهل و شش مرتبه تکرار شده است (6)
واژۀ ارض ، پنچ مرتبه در خطبهها و دو مرتبه در نامه آمده است (7)واژۀ الارضین ، در هفت خطبه آمده است (8)
واژۀ الارضون ، نیز تنها یک بار در نهج البلاغه آمده است (9)
بعد از کاوش در مورد واژۀ ارض و مشتقّات آن ، به بررسی اصل مطلب میپردازیم زمین ، نگرش توحیدی و اعتقادی به آن الف : پیدایش و گسترش زمین ، نمودی از تدبیر و سلطه الهی
« وکان من اقتدار جبروته و بدیع لطائف صنعته ان جعل من ماء البحر الزاخر المتراکمِ المتقاصفِ یَبسَاً جامدا (10)
« از آثار و نشانههای توانایی و سلطنت خداوند متعال و شگفتیهای آفرینش او ، آن است که از آب دریایی موج زننده زمین و خشکی را پدید آورد .»
« کبس الارض علی مور امواج مستفحلةٍٍ و لجج بحار زاخرة تلتطم او اذیّ امواجها و تصطفق متقاذفاتُ اثباجها و ترفو زبدا کالفحول عند هیاجها فخضعَ جماح الماء المتلاطم لثقل حملها (11)
« خداوند متعال زمین را به موجهای بزرگ خروشنده ، و کوههای دریای جوشنده در پوشاند ؛ موجهایی که در تلاطمی سخت ، هریک ، مانند شتران نر مست ، فریادکنان و کفآورده به دهان ، دیگری را واپس میزد ... .»
در واقع ، در این عبارت حضرت تدبیر و حکمت و قدرت سبحان را در کیفیت ایجاد زمین و مانند آن بیان میدارد .
« هو الظاهر علیها بسلطانه و عظمته (12)
« اوست که به قدرت و توانایی خود ، بر زمین و آنچه در آن است غالب و مسلّط است .»
« فمن فرّغ قلبه و اعمل فکره لیعلم کیف اقمت عرشک و کیف ذرأت خلقک و کیف علقت فی الهواء سماواتک و کیف مددت علی مور الماء ارضک رجع طرفه حسیرا و عقله مبهورا و سمعه و الها و فکره حائراً (13)
« پس هرکسی با قلبی فارغ ، باید اندیشه را به کار گیرد ، تا دریابد که تو چهگونه عرش خویش برپا داشتهای ، و مخلوقاتت را آفریدهای ، و آسمانهایت را در هوا آویختهای ، و چهسان زمین خود را بر امواج آبها گستردهای .»
« و انشاء الارض فامسکها من غیر اشتغال و ارساها علی غیر قرار و اقامها بغیر قوائم و رفعها بغیر دعائم و حصنّها من الأود و الاعوجاج و منعها من التهافت و الانفراج وارسی اوتادها و ضرب اسدادها و استفاض عیونها و ... (14)
« زمین را پدید آورد و مهار کرد بیآن که نگاهبانی زمین او را در گیر کند ؛ بر آب رواناش ثبات بخشید ، بر پایهای بر پایاش داشت ، و بیستوناش بر افراشت ؛ بیهیچ کژی و پیچشی و بدون گسستگی و ریزشی کوههای میخگون به کار گرفت ، کوههایاش را برافراشت ، چشمهساراناش را جوشان کرد و با جریانشان بستر رودها را پدید آورد .»
از نکتههای برجستهای که درباره این عبارتها میتوان مطرح کرد ، توجه امام علیهالسلام به قدرت خداست که میفرماید :
« در واقع ، قدرت خدا سبب شده که زمین از هرگونه انحراف مصون باشد .»
آری ، سخن از حاکمیت خدا بر آسمانها و زمین است همانگونه که آفرینش با خداوند است نگهداری و تدبیر و حفظ آنها نیز با اوست ؛ همه کرات آسمانی در مدار خود در حرکتاند بی آن که کمترین انحراف پیدا کنند . از آن جمله ، کره زمین است که میلیاردها سال بر گرد خورشید در مدار خود با نظمی دقیق میچرخد و سر به فرمان خدا دارد :
( ان الله یمسک السموات و الارض ان تزولا (15)
« خداوند ، آسمانها و زمین را نگاه میدارد ، تا از نظام خود منحرف نشوند .»
آفرینش زمین
همچنین ، درباره این قسمت از سخنان حضرت که میفرماید : « اقامها بغیر قوائم و رفعها بغیر دعائم .»
نسبت به زمین و آفرینش نو پدید آن که بدون ستون صورت گرفته است ، ذکر این نکته دارای اهمیت است که گرچه خداوند ، آفریننده همه موجودات هستی است ، ولی بدون الگو و نمونه این مهم صورت گرفته است ؛ این معنی و برداشت را حضرت در قسمت دیگری از همین خطبه تأکید کرده و میفرمایند :
« خلق خلائق علی غیر مثال خلاء من غیره (16)
« خداوند موجودات را بدون آنکه نمونهای از غیر باقی مانده باشد ، آفرید .»
به عبارت دقیقتر ، باید اینطور بیان کرد که آفریننده بودن خداوند ، به مانند آفرینندگی ما انسانها نمیباشد ؛ چون بشر نمیتواند مادهای را از عدم به وجود آورد . به عبارت واضحتر ، باید اشاره شود که در نوآوری ، نوآور ، باید دانشاش بالاتر از دانش بشر باشد .
بیان نیروی جاذبه زمین
« و انشأ الارض فامسکها من غیر اشتغال .»
در این قسمت ، بیان یک نکته علمی را نیز دارند ، و آن ، نیروی جاذبه زمین است ؛ چرا کهـ میفرمایدـ زمین و ستارگان و خورشید و همه کرات آسمانی دیگر را در جایگاههای خود نگه داشت بدون این که با هم برخورد داشته باشند . و این ، همان نیروی جاذبه است که زمین را در یک فاصله مشخص با خورشید قرار داده است . این تعبیر ، زمانی مطرح شده است که هیئت « بطلیموس » بر افکار دانشمندان هیئت و نجوم حاکم بود و معتقد بودند که افلاک مانند اجسام بلورین میباشند و ستارهها در دل این افلاک بلورین نصب شده و معلّق و چسبیده به آن هستند و ستون و پایگاه دارند ؛ ولی بعدها ، روشن شد که نیروی جاذبه این حالت را ایجاد کرده است و در واقع در این کلام امامـ علیهالسلامـ نوعی اعجاز علمی وجود دارد .
تفکر در مورد حدوث زمین و مانند آن
از تدبیر در عبارات نهج البلاغهـ این کلام گهربار امام علیـ علیهالسلامـ استفاده میشود که از جمله راههای رسیدن به عالم الهی ، تفکّر در حدوث اشیاست ؛ امامان ، برای بیدارکردن افکار و هدایت به سمت خداوند ، پیوسته از حدوث اشیا موجود در آن استفاده کردهاند . به عنوان مثال ، به قسمت دیگر اشاره میشود :
« و الحمدلله الکائن قبل ان یکون کرسی او عرش او سماء او ارض او جان او انس لایدرک بوهم و لایقدر بفهم (17)
« سپاس خدای را که پیش از بودن کرسی ، یا عرش آسمان ، زمین ، جن یا انسی وجود داشته است ؛ اویی که به هیچ وهمی ادراک نشود و در هیچ فهمی نگنجد .»
« الحمدلله المعروف من غیر رؤیة و الخالق من غیر رویة الذی لمیزل قائما دائماً اذ لاسماء ذات ابراج و لاحجب ذات ارتاج و لالیل داج و لابحر ساج و لاجبل ذو فجاج و لافج ذو اعوجاج و لاارض ذات مهاد و لاخلق ذو اعتماد ذلک مبتدع الخلق و وارثه (18)
« سپاس خداوندی را که بیآن که دیده شود شناخته شده است ، و آفریدگاری را که بیاندیشیدنی در کار آفریدن است ؛ هم او که نه روزگاری همیشه بوده است و همواره جاودانه بوده است ؛ که نه آسمان با برجهایاش ، و نه پردههای فرو افتادهای ، نه شبی تاریک و نه دریایی آرام ، نه کوه و درهای ، و نه راه پر پیچ و خمی ، نه زمینی گسترده و نه خلقی که بر آن تکیه زده باشند ، در صحنه بوده است .»
از این عبارت و مانند آن از فرمایشات حضرت ، این برداشت را میتوان کرد که جهان چون حادث است و ضرورت و حتمیت ذاتی ندارد ، نمیتواند وجود و هستیاش را از خود داشته باشد ، و نیازمند به عامل برونی میباشد .
نقش کوهها در حفظ ثبات و استحکام زمین
در عباراتی از نهج البلاغه حضرت جایگاه و نقش مهم کوهها در آرامکردن زمین را مطرح میفرماید :
« و جبل جلامیدها و نشوز متونها و أطوادها فأرساها فی مراسیها و الزمها قراراتها فمضت رؤسها فی الهواء ورست اصولها فی الماء فانهد جبالها عن سهولها و اساخ قواعدها فی متون اقطارها و مواضع انصابها فاشهق قلالها و اطال انشازها و جعلها للارض عماداً و ارّزها فیها اوتاداًَ فسکنت علی حرکتها من ان تمید باهلها او تسیخ بحملها او تزول عن مواضعها (19)
« تخته سنگهای بزرگ سخت و تپههای بلند و کوههای آن را آفرید و آنها را در جای خود استوار کرد و در قرارگاههاشان نگهداشت ؛ پس ، سرهای آنها در هوا بالا رفته ، و ریشههایشان در آب فرو رفت ، و آن کوهها را از زمینهای هموار و پست بلند گردانید ، و ریشههایشان را در زمین اطرافشان و جاهایی که برقرار هستند فرو برد ؛ پس سرهای آن کوهها را بسیار بلند کرد و بلندی آنها را به اطراف کشاند ، و آنها را برای زمین ستون قرار داد و در آن فرود برد ؛ به قسمی که میخهای زمین گردیدند . پس زمین متحرک ، از اینکه اهل خود را بجنباند و با باراش در آب فرو رود یا از جایی به جایی برود ، ساکن شد .»
حضرت ، در قسمت دیگری میفرمایند :
« و عدل حرکاتها بالراسیات من جلامیدها (20)
« حرکات زمین را به سبب کوههای ثابت و برقرارـ که از قطعه سنگ سخت و عظیم و بلند فراهم آمدـ ساکن کرد .»
در بعضی از عبارات ، حضرت از کوهها به عنوان میخهای زمین یاد میکند ؛ به عنوان مثال میفرمایند :
« ارسی اوتادها (21)
« میخهای زمین را استوار کرد .»
در بیان دیگری نیز میفرمایند :
« و وتد بالصخور میدان ارضه (22)
« با سنگهای بزرگ و کوهها ، حرکت و جنبش زمین ، میخکوب و استوار گردید به تعبیر یکی از شارحان نهج البلاغه (23)این که حضرت فرمودند : میخکوبی کرد ؛ یعنی زمین را بعد از لرزشها و اضطرابهایی که داشت به واسطه سنگهای سخت و کوههاـ که در زمین قرار دارندـ آرام گرداند ؛ لذا اهل فنّ گفتهاند :
« ماد یمیدا میدا و میداناً ، از باب ضرب ؛ تک و تاز و تکاپوی مضطربانه را میگویند .»
بعضی از محققان مانند امام فخر و ... تصور میکنند که میخبندی زمین به کوهها ، تنها برای تعلیل سکون زمین در وسط آن است ، و نتیجه میگیرند که کوهها ریشه در درون زمین ندارند . علیرغم نظر بالا ، مرحوم علّامه مجلسی ، ژرفنگری خاصی داشته و میفرمایند :
« مدخلیت کوهها برای عدم اضطراب زمین ، از آن روست که کوهها از زیر ، همگی به هم زنجیروار بستهاند و دست در دست یکدیگر دارند ؛ و هر چند در ظاهر اتصالی نیست ، در اعماق زمین اتصال به یکدیگر دارند به طوری که مانع از پراکندگی بخشهای زمین هستند ؛ پس ، کوهها به منزلۀ میخهایی هستند که در تخته فرو رفتهاند ، به گونهای که سبب الصاق قطعات زمین به یکدیگر شده است (24)
در تأیید این مطلب از این کلام مولای متّقیانـ علیهالسلامـ میتوان استفاده کرد که فرمودند :
« ورست اصولها فی الماء (25)
« ریشههای کوهها در آب فرو کشید .»
گویا امامـ علیهالسلامـ ، به ریشههای عمیق به هم پیوسته کوهها نظر دارند . همچنین در خطبه اول از کوهها تعبیر به سنگ فرمودهاند :
« و وتد بالصخور میدان ارضه .»
« به میخ کوههای گران ، زمین را استواری بخشید .»
این ، کنایه از استحکام و ارتباط عمقی این سلسله کوههای به هم پیوسته است ، که سبب استواری زمین شدهاند .
حرکتهای زمین
نکته قابل توجهی که از سخنان امام علیـ علیهالسلامـ در این خطبه برداشت میشود این است که زمین دارای حرکت است و در توضیح آن باید اشاره کرد که این حرکتها نیز بر دو قسم است :
اول ، حرکت انتقالی که به دور خورشید است ؛ دیگری ، حرکت دورانی که به دور خود دارد و باعث به وجود آمدن شب و روز میشود .
محور زمین نسبت به خورشید دارای یک زاویه 23 است که همین زاویه در گردش انتقالی زمین به دور خورشید موجب پیدایش فصلهای سال و اختلاف آن در دو نیمکره میشود .
زمین در هر بیست و چهار ساعت یکبار ، از مغرب به مشرق در این محور میچرخد . سرعت این حرکت دورانی در مدار استوا ، در هر ساعت 1666 کیلومتر و در هر ثانیه 461 متر است و تنظیم این سرعت ، موجب تنظیم زمین میشود و شتابهای ناشی از تغییر سرعت را از بین میبرد و این کار مهّم ، با استواری کوهها و ریشهدار بودن آنها در اعماق زمین صورت میگیرد ؛ اگر استحکام این کوهها نبود ، به طور قطع این تعادل و تنظیم به هم میخورد و این سکون و آرامشی که در آن حاکم است وجود نداشت .
این کلام حضرت نیز همین بیان را تأکید میفرماید .
« فسکنت علی حرکتها من ان تمید بأهلها (26)
« پس زمین متحرک ، ساکن شد از این که اهل خود را بلرزاند .»
پس از اندکی غور در اعماق بحث نهج البلاغه در مورد زمین و درک پیچیدگیها و ارتباط ضمیمههای آن با یکدیگر ؛ این نکته به وضوح پدیدار میگردد که کلام امامـ علیهالسلامـ در نهج البلاغه درسی توحیدی از محسوسات جهان و مأنوسات بشر ، برای انسانهایی که خواستار کمال و ترقّی میباشند است .
از این علم به محسوسات جهان ، و درک وجود بهترین نظام در آن ، آشنایی به آستان ربوبیت حاصل میشود ، و به دست میآورد که اين جهان دارای ارتباطی شدید با یک سرآغاز توانا و دانا میباشد .
این انسان که در آغاز نگاه به طبیعت ، منظر زیبای آن را میدید ، در نگرش عمیقتر نیز خلقت آن را میبیند ، و سپس به آفریننده آن پیمیبرد .
امام راحلـ قدس سرّهـ میفرمایند :
« همه عالم ، اسم الله است ؛ چون اسم ، نشانه است . همه موجوداتی که در عالم هستند نشانه ذات مقدس حق تعالی هستند ؛ این بادهایی که وزیده میشوند همه اسم الله است ؛ با تجلّی حق تعالی ، همه عالم ، وجود پیدا کرده است و آن تجلی و نور ، اصل حقیقت وجود است یعنی اسم الله است . الله نور السموات و الارض ؛ نور سماوات و ارض خداست ؛ یعنی جلوه خداست ، نور هر چیزی یک تحققی دارد ، ظهوری دارد ؛ پس تمام چیزهایی که در عالم است ، همه جلوه اوست (27)
________________________________________________________
1- سورۀ مؤمنون (23) آیۀ 14 اول صفحه
2- از پیام امام خمینی (ره) در کنگره هزاره نهج البلاغه .اول صفحه
3- سیری در نهج البلاغه، ص 12 اول صفحه
4- نهج البلاغه فیض، خطبه سید رضی، ص 16 اول صفحه
5- نهج البلاغه، ص 19 اول صفحه
6- نهج البلاغه، ترجمۀ دکتر شهیدی، خ3، ص 11؛ خ11، ص 15؛ خ23، ص 22؛ خ83، ص 65؛ خ91، ص 79؛ خ101، ص 93؛ خ102، ص 94؛ خ109، ص 105؛ خ111، ص 108؛ خ119، ص 117؛ خ121، ص 119؛ خ128، ص 126؛ خ138، ص 135؛ خ143، ص 138؛ خ146، ص 142؛ خ149، ص 145؛ خ157، ص 158؛ خ158، ص 159؛ خ160، ص 161؛ خ165، ص 169؛ خ166، ص 173؛ خ171، ص 177؛ خ182،ص 192؛ خ183، ص 196؛ خ185، ص 199؛ خ186، ص 202؛ خ187، ص 204؛ خ189، ک ص 206؛ خ190، ص 208؛ خ191، ص 210؛ خ221، ص 252؛ خ223، ص 259؛ ن25، ص 287؛ ن31، ص 302؛ ن40، ص 313؛ ن45، ص 318؛ ن53، ص 333؛ ن62، ص 347؛ خ78، ص 372؛ خ88، ص 374؛ خ104، ص 378؛ خ147، ص 388؛ خ209، ص 396؛ خ369، ص 426 .اول صفحه
7- خ90، ص 73؛ خ166، ص 173؛ خ172، ص 177؛ خ182، ص 190؛ خ234، ص 265؛ ن31، ص 301؛ ن53، ص333 اول صفحه
8- خ1، ص 4؛ خ91، ص 81؛ خ130، ص 129؛ خ163، ص 167؛ خ182، ص 190؛ خ192، ص 219؛ خ199، ص 236 اول صفحه
9- خ133، ص 131اول صفحه
10- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبۀ 202 اول صفحه
11- نهج البلاغه، خطبه، 90 اول صفحه
12- نهج البلاغه، خطبه 228 .اول صفحه
13- نهج البلاغه، خطبۀ 159 .اول صفحه
14- نهج البلاغه، خطبه، 186 .اول صفحه
15- سورۀ فاطر (35) آیه 41 اول صفحه
16- نهج البلاغه، خطبه 186 اول صفحه
17- نهج البلاغه، خطبه 181 .اول صفحه
18- نهج البلاغه، خطبه 89 اول صفحه
19- نهج البلاغه، خطبه 202 اول صفحه
20- نهج البلاغه، خطبه 90 اول صفحه
21- نهج البلاغه، خطبه 228 اول صفحه
22- نهج البلاغه، خطبه 1اول صفحه
23- کتاب السماء و العالم، ترجمه و شرح آیة الله میرزا خلیل کوه کمرهای، ص 77ـ82 اول صفحه
24- به نقل از کتاب و السماء و العالم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، اثر میرزا خلیل کوه کمرهای، ص 105اول صفحه
25- نهج البلاغه، خطبه 211 اول صفحه
26- نهج البلاغه، خطبۀ 211 اول صفحه
27- تفسیر سوره حمد، امام خمینی اول صفحه