سفرنامه غدیر

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

رسول خدا(ص) در مدينه اعلام كرد كه در مراسم حج شركت خواهد نمود و مسلمانانى كه معذور نيستند, در اين مراسم شركت كنند.
پيامبر اسلام(ص) 5 روز مانده به آخر ذى القعده, همراه جمعيتى انبوه از مسلمانان مدينه و تازه مسلمانان اطراف مدينه, از مدينه به سوى مكه حركت كرد. بيش از صد هزار نفر از مدينه عازم مكه شدند. خانواده پيامبر(ص) نيز همراه آن حضرت بود. رسول خدا(ص) دستور داد كاروان كم تر در منازل بين راه توقف كند و به علت گرما, شب ها به راه خود ادامه دهد و در روزها به استراحت بپردازد.
مسير سفر حجه الوداع از مدينه به مكه
با توجه به اين كه پيمودن راه مكه ـ مدينه 117 ساعت طول مى كشد و در هر ساعت مسافتى حدود 4 كيلومتر را مى توان با شتر پيمود, و از مدينه تا ((رابغ)) 66 ساعت راه و از رابغ تا مكه 51 ساعت راه است و بين جحفه تا مكه تقريبا 40 مرحله است(1); رسول خدا(ص) روز يكشنبه در ((يلملم)) و شب در ((شرف السياله))(سياله) بود و نماز مغرب و عشا را همان جا خواند. پيامبر(ص) در روز دو شنبه, نماز صبح را در ((عرق الظبيه)) خواند و روز را در ((روحا)) منزل گزيد و از آن جا, به ((منصرف)) رفت و نماز عصر را آن جا خواند. پيامبر(ص) شب در متعشى بود و نماز صبح روز بعد را در ((اثابه)) خواند و روز سه شنبه را در ((عرج)) بود. كاروان روز چهارشنبه در ((اسقيإ)), روز پنجشنبه در ((ابوإ)), روز جمعه در ((جحفه)), روز شنبه در ((قديد)), روز يكشنبه در ((عسفان)), روز دو شنبه در ((مرالظهران)) (بطن مر) بود و نماز مغرب را در ((ثنيتين)) (نزديك مكه) خواند و شب را همان جا ماند و روز سه شنبه وارد مكه شد. (2) (مسير بازگشت آن حضرت نيز همين بود.)
رسول خدا(ص) پس از 9 روز مسافرت, در چهارم ذى الحجه به حومه مكه رسيد, اما چون شب فرا رسيد, در بيرون مكه اطراق كرد و صبح روز بعد, از ((عقبه مدنيين)) وارد مكه شد. رسول خدا(ص) در مدت اقامت در مكه (تا قبل از شروع مراسم حج) در ((بطحإ)) مكه سكونت گزيد.(3) در آغاز اين سفر, اميرالمومنين(ع) همراه رسول خدا(ص) نبود; زيرا در مإموريت يمن به سر مى برد. حضرت على(ع) وقتى كه خبر سفر پيامبراسلام(ص) را شنيد, به سرعت, به مكه رفت وقبل از آغاز مراسم حج, خود را به مكه رساند.
رسول خدا(ص) پس از عمره, فرمود: من نيت حج افراد نموده ام, چون قربانى ام را با خود آورده ام, اما هركس همانند من نيست, حج او تمتع است و بايد از احرام عمره خارج شود, تا زمان حج فرا رسد. اين دستور الهى چنان خشم عده اى مسلمان نما را ـ كه بعد از رحلت پيامبر(ص) بر مسند خلافت نشستند و حج تمتع و متعه را حرام اعلام كردند.ـ برانگيخت كه علنا آن را انكار نمودند.(4)
مخالفين تمتع در حج و برنامه هاى اميرالمومنين(ص) در سفر يمن گروهى از سران منافقين مدينه و عمدتا از گروه مهاجرين بودند; زيرا منافقين انصار شناخته شده و پس از مرگ عبدالله بن ابى پراكنده شده بودند و هيچ پيوند قبيله اى يا تاريخى با مكيان نداشتند. مطرود بودند. و طلقاى مكه (تازه مسلمانان قريش در مكه). عمق اذيت ها و آزارهاىشان در اين سفر به رسول خدا(ص) طورى بود كه هرگاه پيامبر(ص) در حجه الوداع حج الهى و ابراهيمى را تعليم مى نمودند ـ كه با انحرافات و بدعت هاى جاهلى مشركين قريش در تضاد بود.ـ باعث اعتراضات علنى و گستاخانه آنان و يا ظهور غيظ و سنگينى در رفتار و كردار شان مى شد. در آيه 200 سوره بقره به گوشه اى از رفتار آن ها پرداخته شده و اين رفتار زشت آن ها مورد توبيخ قرار گرفته است.
امام رضا(ع) به نكته اى بسيار عجيب اشاره مى نمايد كه: مردى از آن حضرت پرسيد: آيا رسول خدا(ص) در ايام رحلت خود و قبل از آن در تقيه بود؟!
حضرت فرمود: با نزول آيه تبليغ (67 مائده) خداوند هرچه تقيه و خوف بود را از رسول خدا(ص) برداشت.(5)
در مدت اقامت رسول خدا(ص) در مكه, نه تنها شخص ايشان مورد مخالفت و اذيت قرار گرفت بلكه اميرالمومنين(ع) نيز در اين زمان به طور علنى مورد تهمت و عيب تراشى منافقين و تازه مسلمانان مكه قرار داشت.
در اين اوضاع آرام و مرتب كه جمعيت علاقمند و (به قول اهل سنت صحابه در اين سفر آن چنان بودند كه براى تبرك به قطرات آب وضوى پيامبر(ص) با يك ديگر مسابقه گذاشته و ازدحام عجيبى ايجاد مى كردند!) مراسم حج در روز نهم (عرفه) آغاز گرديد.
شبانگاه يا روز عرفه اولين مرتبه اى است كه فرشته وحى به محضر رسول خدا(ص) آمد. (6) و از طرف خداوند امر به تبليغ عمومى وصايت و ولايت اميرالمومنين(ع) مى نمايد كه بايد در همين مراسم حج انجام گردد و چه ازدحامى بهتر از ايام و صحراى عرفه يا منى; اما در روايتى است كه چون براى اولين مرتبه جبرئيل بر رسول خدا(ص) نازل شد, آن حضرت چنان گريست كه از محاسن مباركش اشك جارى شد و به جبرئيل فرمود:
اى جبرئيل! اين قوم من, قريب العهد به جاهليت هستند; اين دين را ساليان سال با تشويق و اكراه به آن ها عرضه كردم تا من را پذيرفتند. حال چگونه مى توانم (در يك مراسم كوتاه) ديگرى را براى رهبرى و اطاعت از او معرفى كنم.(7)
طبق روايات, اولين نزول جبرئيل يا در شب عرفه يا به هنگام وقوف به عرفات بوده است. اما آنچه مهم است, اين كه رسول خدا(ص) از قبل اعلان كرده بود كه اين حج, ((حجه الوداع)) است و ضمنا و يا حتى صريحا خبر از رحلت قريب الوقوع خود داده بود. بنابراين قصد داشت امر ولايت را تدريجا و با زمينه سازىهاى قبلى مطرح كند و با شواهد و قرائنى كه وجود دارد, قطعا رسول خدا(ص) تصميم داشته ولايت اميرالمومنين(ع) را در مدينه پس از حجه الوداع مطرح كند(8); از جمله:
1 ـ عجله زياد براى ورود به مكه و خروج سريع از آن جا.(9)
2 ـ قصد آن حضرت براى اعلان و اجراى ولايت در فضائى با ثبات و مستحكم از نظر موقعيت اجتماعى و سياسى و نظامى; كه اين جز در مدينه آن هم پس از دور كردن قسمت اعظم جمعيت مسلمانان سست عقيده يا منافق ازآن شهر نمى شد, (امرى كه رسول خدا(ص) با طراحى اعزام سپاه و لشكر اسامه بن زيد در آخرين ماه زندگى, قصد اجراى آن را داشت.)
3 ـ روايات و حتى آياتى كه تصريح دارد رسول خدا(ص) از اعلان اين امر به طور كلى بويژه در مكه خوف شديد داشت. لذا با دقت و برنامه ريزى منتظر فرصت مناسب و آماده كردن مردم بود كه مكه اصلا آن شرايط را نداشت.
4 ـ جمعيت بسيار پراكنده و ناهمگون مكه در مراسم حج; بويژه كه ميعادگاه منافقين (از قشر مهاجرين مدينه) با مشركين تازه مسلمان (حزب طلقا) شده بود كه از لحظه ورود آن حضرت به مكه (با پيش كشيدن اعتراض به برنامه هاى اميرالمومنين8 در سفر يمن توسط كسى همچون خالد بن وليد(10) و يا اعتراض به برنامه حج تمتع) تا لحظه خروج از مكه (با نقشه بسيار خطرناك ترور آن حضرت در مسيربازگشت.) دائم فتنه انگيزى مى نمودند.
بنابراين رسول خدا(ص) در مكه نمى توانست ولايت خاصه را صريحا اعلام نمايد; اما به علت نزول وحى الهى, تصميم به زمينه سازى اين امر گرفت; لذا در روز عرفه در اجتماع حجاج خطبه اى تاريخى و مفصل ايراد مى نمايد (خطبه اى كه بسيار مورد توجه عامه است و در برابر خطبه غدير آن را مهم ترين خطبه آن حضرت در اين سفر مى دانند. ) دراين باره جابربن سمره مى گويد: رسول خدا(ص) در عرفات خطبه اى خواند در ضمن آن شنيدم كه فرمود:
اين امر (اسلام) هميشه عزيز و سربلند خواهد بود, مادام كه زمان حكومت آن به دست دوازده نفر باشد كه همه....; ناگهان نتوانستم ادامه سخن رسول خدا(ص) را بشنوم. چرا؟ چون كه (به حسب روايات مختلف) ناگهان سروصدا شد و مردم شروع به حرف زدن كردند! چون كه ناگهان فرياد و ضجه مردم و جمعيت بلند شد! ناگهان جمعيت بلند شده و از جاى خود برخاستند و (نشستند)! اما چون پدرم ازمن به (جايگاه) رسول خدا(ص) نزديكتر بود از او پرسيدم: ادامه سخن ايشان چه بود؟ گفت: ايشان فرمود: ((كلهم من قريش)) و يا اين كه ((كلهم من بنى هاشم))(11)
اين واكنش عجيب نسبت به آن حديث كلى و ظاهرا مبهم, باعث شد كه رسول خدا(ص) نتواند حتى مقدمات امر را در عرفات انجام دهد, و اين امر آن چنان تإثير گذار بود كه بنابه نقل احتجاج از امام باقر(ع); فرشته وحى مجددا در مسجد خيف در صحراى منا بر رسول خدا(ص) نازل شد و اما رسول خدا(ص) ولايت على(ع) نمود. اما رسول خدا(ص) در اين نزول ها صريحا از جبرئيل مى خواست كه از حق تعالى تضمين عصمت و سلامت خود از شر مردم را بنمايد. و اين بدين معنى بود كه رسول خدا(ص) به جبرئيل مى گويد; تا عصمت الهى برايم نازل نشود, اصلا و اصلا نمى شود اين امر را اجرا كرد.(12)
بنابراين رسول خدا(ص) پس از پايان اعمال سه شبانه روز صحراى منى, به سرعت براى انجام بقيه اعمال به مكه آمد و پس از پايان اعمال دوباره جبرئيل آمد و اين بار آيات آغازين سوره عنكبوت(1ـ4) را آورد و خبر داد كه حق تعالى طبق اين آيات تإكيد فرموده اين امت با امرى بسيار مهم كه مسإله ولايت باشد, امتحان خواهند شد و بايد امتحان شوند تا حتما سره از ناسره شناخته گردد.(13)
اين امر باعث شد كه: رسول خدا(ص) اميرالمومنين(ع) را طلبيده و اكثر آن روز و شبش را جهت تحويل ودايع علم و حكمت الهى در روز 13 ذى حجه پس از پايان مراسم حج با او خلوت كند.
طرح ترور
اين ملاقات طولانى, احوالات و احاديث پيامبر(ص) در آن روزها و يادآورى احاديثى كه رسول خدا(ص) در گذشته هاى دور و نزديك درباره خلافت اميرالمومنين(ص) گفته; ائتلاف دو حزب منافقين و طلقا را به تكاپوى جدى در همان روز وامى دارد تا به نحوى از برنامه هاى رسول خدا(ص) مطلع گردند. و به مفاد آيات آغازين سوره تحريم سرانجام از طريق بعضى زوجات آن حضرت مطلع مى گردند كه در آينده بسيار نزديك قرار است ولايت خاصه آن حضرت اعلان گردد. (البته به احتمال زياد در مدينه.)
پس به سرعت همديگر را خبر كرده و در خانه يكى از ((طلقإ)), اجتماعى از منافقين و ((طلقإ)) تشكيل دادند و مطرح كردند كه رسول خدا(ص) تصميم دارد به زودى امامت على را رسما اعلان كند. لذا بايد با هراقدام ممكن, مانع اجراى آن گردند و بهترين راه آن, ترور رسول خدا(ص) است; آن هم در مسير بازگشت, آنگاه كه خوب از مكه دور شده (تا رفع اتهام از قريش شود.) و هنوز با مدينه هم فاصله زيادى دارد. پس بهترين جا ميانه راه طولانى مكه و مدينه بعد از سرزمين جحفه در سلسله جبال اين منطقه است. در جائى كه عقبه (گردنه) هرشى ناميده مى شود و در جاده اصلى مكه و مدينه است.(14)
رسول خدا(ص) پس از پايان مراسم حج دستور داد, بانگ رحيل زنند; ـ با اين كه ايشان پس از سال ها توانسته به راحتى به مكه آيد و مى بايست مدت بيشترى آن جا باشد و هم در وطن خود, هم در ميان قبيله خود و هم در جوار خانه خدا, عجيب است كه در خروج از مكه عجله دارد!(15)
تمام تواريخ اتفاق دارند كه رسول خدا(ص) از طريق اعلاى مكه وارد شد و از طريق اسفل مكه يعنى از ذوى طوى از مكه خارج شد, آن هم در روز چهارده ذى حجه درست يك روز پس از پايان مراسم حج. بنابراين توقف ايشان در مكه بسيار كوتاه حدودا 10 روز بوده است.
درباره زمان خروج ايشان از مكه, اگرچه بعضى از تواريخ آن را پيش از طلوع صبح پس از انجام مراسم طواف وداع مى دانند, اما تاريخ يعقوبى تصريح دارد كه خروج آن حضرت در شب بوده است. و در حقيقت سفر غدير از اين مقطع زمانى آغاز مى گردد.(16) و جالب است بدانيم موقع خروج, عده قابل توجهى از مردم مكهـ بخصوص بعضى سران آن ها هم ـ به عناوين گوناگون همراه كاروان رهسپار مدينه مى گردند و قافله بازگشت بزرگتر مى شود.(17) بويژه كه مى گويند: عده اى از مردم يمن هم ـ كه با اميرالمومنين(ع) از يمن آمده بودند.ـ عازم مدينه شدند.
از مكه تا غدير
به گفته مقدسى بين مكه و مدينه, يازده منزل و مرحله (كه بين هركدام 6ـ7 فرسنگ راه است,) مى باشد.(18) اما كسى كه با كمى شتاب بيشتر حركت كند, اين منازل و روزها به نه روز مى رسد. همانند رسول خدا(ص) در سفر از مدينه به مكه.
و اينك رسول خدا(ص) شبانه در مسير جاده اصلى با سرعتى حتى تندتر از زمان آمدن, در حال بازگشت است. سرعت ايشان به گونه اى است كه شب و يا روز چهاردهم ذى الحجه از مكه خارج شدند و قبل از ظهر روز هجدهم ذى الحجه در جحفه در ميانه راه بودند و اگر قافله با آن بزرگى (هشتاد الى صد و چند هزار نفرى) همين گونه به راه خود ادامه مى داد, حداكثر پس از هشت روز در مدينه بود, و اين با توجه به آن قافله بزرگ كه مركب از زنان و كودكان و مردان بود, آن هم درميان بيابان هاى داغ حجاز, بسيار شگفت آور مى نمود و حكايت از عجله بسيار زياد رسول خدا(ص) داشت. اما قافله در راه خود تازه به ((كراع الغميم)) رسيده بود, (طبق نقشه اين منطقه فاصله چندانى با مكه ندارد. لذا دومين منزل راه مكه به مدينه ناميده شده است.) كه در آن جا كوهى سياه در كنار راه قرار داشت; جبرئيل براى چهارمين مرتبه نازل شد و براى سومين بار (پس از عرفات و منى) مجددا از رسول خدا(ص) اعلام امر ولايت را مى خواهد. اما حضرت دوباره اين امر را مشروط به گرفتن تضمين الهى يعنى ((مصونيت از مردم)) مى نمايد.
اين نزول دوباره باعث شدت گرفتن سرعت سير آن كاروان عظيم مى گردد, به گونه اى كه ((كراع الغميم)) در حالت متعارف در يك يا دو منزلى مكه است و فاصله آن تا جحفه سه منزل است. (از ((عسفان)) تا ((خليص)) و از آن جا تا ((قديد)) و از آن جا تا جحفه سه منزل راه مى شود.)(19)
مفاد برخى روايات اين است كه جبرئيل يكبار در روز سوم سفر در ((كراع الغميم)) بر رسول خدا(ص) نازل شد و مرتبه ديگر فرداى همان روز در حوالى جحفه. كه اين بسيار عجيب و مشكل است.(20) اما بنابر روايات مشهور كه فاصله مكه تا جحفه (و غدير خم) چهار روز طول كشيد, به نظر مى رسد نزول جبرئيل در ((كراع الغميم)) در همان روز اول يا دوم سفر بوده نه روز سوم. (مگر اين كه كراع الغميم را منطقه اى وسيع تا حوالى جحفه بدانيم.)
حادثه قديد:
نام يكى از منازل ميان صحراى داغ قديد است كه قبل از جحفه كاروانيان در آن جا اطراق مى كردند. و ظاهرا رسول خدا(ص) در روز سوم سفر يا شبش را آن جا اطراق كرده كه شاهد اولين رفتار عجيب عده قابل توجهى از مسلمانان بودند.
رسول خدا(ص) به هنگام اطراق مشاهده مى كند برعكس تمام سفرها كه هميشه خيمه و جايگاه ايشان درميان مردم بوده و همه سعى داشتند درجوار ايشان باشند, ولى در اين جا مردم به گونه اى آشكار از ايشان دورى مى گزينند. اين امر بر رسول خدا(ص) بسيار گران تمام مى شود. ظاهرا رسول خدا(ص) اين جا عكس العملى نشان نمى دهد.(21)
روز چهارم سفر
كاروان پس از خروج از قديد با سرعت زياد رهسپار جحفه مى شود در حالى كه از صحرائى بسيار داغ و بىآب و علف در حال عبور است; آن هم در راهى سخت و طولانى. رسول خدا(ص) در سفرهايش يا در پيشاپيش كاروان و لشكر مى بود يا در قلب آن بويژه در اين سفر آن گاه كه در ميان جمعيتى عظيم از مدينه متوجه مكه شد, تا قديد هم بركاروانيان نظم حاكم بود. اما حادثه و بى نظمى قديد ظاهرا با عنايت بوده و بلكه در مسير قديد به جحفه به صورت رخداد عجيبى نمودار مى شود. به گونه اى كه از ميانه راه به تدريج قافله آن چنان كشيده و پراكنده مى شود كه گروههايى مجال جدايى از كاروان را پيدا كرده و سعى مى كنند خود را به سرعت و زودتر از بقيه به جحفه برسانند.
بهترين حسن ظن, تصور فرار آن ها از گرماى كشنده و يا رسيدن به جحفه محل جدايى مسير كاروانهاست. اما اندكى صبر لازم است تا چهره واقعى و مقصد و مقصود آن ها آشكار گردد.
دانستن اين نكته ضرورى است جمعيتى كه به سوى مدينه مى رفت, مركب بود از اكثريتى آن ها از مردم مدينه (انصار+ مهاجرين) و مردم قبايل اطراف مدينه و عده اى از طلقإ (تازه مسلمانان) همانند معاويه بن ابن ابى سفيان كه به همراه ائتلاف تشكيل شده در مكه همراه اين كاروان بودند.
در اين شرايط زمانى و مكانى و... است كه ناگهان فرشته وحى بر رسول خدا(ع) نازل مى شود, اما بسيار متفاوت, آن هم در نزولى كه تقريبا پنجمين مرتبه بوده و چهارمين مرتبه اى است كه به جهت تإكيد بر امر ولايت مىآيد.
_________________________________________________
1 ـ اطلس تاريخ اسلام, وزارت دفاع, ص 52.
2 ـ الغدير, ج 1, ص 9 و 10.
3 ـ بحار الانوار, ج 21, ص 392.
4 - همان, ص 386.
5 ـ همان, ج 37, ص 123.
6 ـ همان, ص 152.
7 ـ همان, ص 127.
8 ـ همان, ج 28, ص 98.
9 ـ ترجمه تاريخ يعقوبى, ج 1, ص 508.
10 ـ بحارالانوار, ج 37, ص 220.
11 ـ براى تحقيق مفصل اين واقعه از منابع عامه ر.ك: به كتاب الغدير و المعارضون, جعفرمرتضى.
12 ـ احتجاج طبرسى, ج 1, ص 56 و 57.
13 ـ بحارالانوار, ج 28, ص 95.
14 ـ همان, ج 28, ص 95ـ98.
15 و 16 ـ ترجمه تاريخ يعقوبى, ج 1, ص 508.
17 ـ بحارالانوار, ج 37, ص 140.
18 و 19 ـ احسن التقاسيم, مقدسى, ترجمه منزوى, ج 1, ص 150.
20 ـ خلاصه عبقات, ج 6, ص 19.
21 ـ مسند احمد, ج 4, ص 16.
فرهنگ كوثر - شماره 48 محمدرضائى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page