نهج البلاغه، منشور جاودان

(زمان خواندن: 25 - 50 دقیقه)

نهج البلاغه، منشور جاودان

سيد جمال الدين دين‏پرور
نهج‏البلاغه مشهورتر از آن است كه به معرفى آن بپردازيم، زيرا باگذشت‏بيش از هزار سال از عمر پربركت آن همچنان در حوزه‏ها و محافل و مراكز اسلامى مورد مطالعه، تحقيق و تدريس است و افزون براينكه صدها شرح و ترجمه بر آن نگاشته‏اند، مفاهيم والاى آن برتارك نظم و نثر شاعران و اديبان مى‏درخشد .
آفريننده اين اثر جاودانه، اميرالمؤمنين على عليه‏السلام آن بزرگ مرد تاريخ است كه هيچگاه غبار زمان پرده كهنگى و فراموشى بر سيماى پرفروغ او نيفكنده، و از جلوه و شكوه او نكاسته، و تقوا و عدالت و جهاد و ديگر صفات برجسته او را از ياد نبرده، و در برابر عظمت دانش و حكمت او سر تعظيم فرود آورده، و از مرز تعصب و فرقه‏گرايى در گذشته، تا بدانجا كه دوست و دشمن زبان به ستايش او گشوده و به تاليف كتب و سرايش اشعار پرداخته و با زبان انديشه و سوز و دل نمى‏ازيم فضيلت او را بيان كرده‏اند .
روايات اسلامى و متون تاريخى در شان و منزلت اميرمؤمنان على عليه‏السلام فراتر از شهرت و تواتر است تا بدانجا كه از حقايق مسلم و ضرورت‏ها بشمار مى‏آيد .
اين اثر ماندگار كه از متون اوليه فرهنگ اسلامى است توسط اديب علامه مرحوم سيد شريف‏رضى در سال 400 هجرى از ميان صدها كتاب و منبع گردآورى و تنظيم گرديده است . (1)
قرن چهارم و پنجم هجرى، عراق مهد علم و تحقيق بود و به همت عالمان و محققان بى‏شمار، به مركز علمى بزرگ و پايگاه عظيم تمدن و فرهنگ اسلامى در اين موقعيت ممتاز فرهنگى موج نگارش، تاليف و نسخه‏بردارى از متون، اهميت و رواج فوق‏العاده‏اى داشت‏بطوريكه آثار و دست نبشته‏هاى گرانسنگى توسط دانشمندان و نويسندگان بنام و برجسته پديد آمد و دست‏به دست‏به سراسر دنياى آن‏روز ره سپرد و كتابخانه‏هاى معظم بوجود آمد . مثلا در كتابخانه «خزانة‏الكتاب‏» ، عزيز بالله دوم، از خلفاى فاطميون مصر يك ميليون و شش صد هزار جلد كتاب وجود داشت . مرحوم شريف‏رضى با توجه به تخصص در شعر و ادب و تبحر در علوم اسلامى، و مهارت در خلق آثار ادبى و علمى، به جمع‏آورى كلمات امام اميرالمؤمنين على عليه‏السلام در زمينه‏هاى مختلف پرداخت، ولى وى همچون محدثان و علماى حديث - كه افزون بر نقل متن و سند، راوى آن را نيز ذكر كردند - عمل نكرد، زيرا چنانكه خود او در موارد متعدد (2) تصريح كرده، نوع و شيوه كلام، گوياى اين واقعيت است كه جز از امام نمى‏تواند صادر شده باشد و عملا هم چنين بوده و با گذشت قرن‏ها كسى نتوانسته است از نظر ادبى و محتوايى بر آن خدشه‏اى وارد كند (3) ، و يا علوم و اطلاعات آن را با پيشرفتهاى دانش زمان نامتناسب بخواند، و حتى در انتسابش به آنحضرت تا قرن هفتم نه تنها تشكيكى نشده، بلكه بعنوان يك كتاب اصيل و معتبر اسلامى همواره مورد احترام و استفاده بوده است .
نهج‏البلاغه در طول هزار سال عمر خود در دسترس دانشمندان، طلاب و اهل علم بوده است و به مطالعه و حفظ آن مى‏پرداختند (4) و در خطبه‏ها و خطابه‏ها بدان استناد و تبرك مى‏جستند و انديشمندان و محققان بر آن شرح و تفسير (5) مى‏نوشتند و به ترجمه آن اقدام مى‏كردند .
همه شارحان و مترجمان نهج‏البلاغه كه بيش از سيصد (6) نفر مى‏باشند بالاتفاق معتقدند كه اين كتاب از تاليفات علامه (7) شريف‏رضى است و او اين توفيق را يافته كه سخنان امام اميرالمؤمنين على (ع) را با سبك و شيوه‏يى جالب گردآورى و تنظيم نمايد .
اجازاتى كه علما و محدثان بزرگ به اصحابشان مى‏دادند (8) دليل روشن و قاطعى بر صحت اين انتساب است .
علامه شريف‏رضى - كسى كه در دنياى علم و ادب به پارسايى و دقت در راستگويى مورد قبول همگان است . (9) - نيز در كتابهاى متعدد خود اين امر را تصريح كرده است .
نهج البلاغه در دنياى اسلام
ابن ابى‏الحديد شارح بزرگ نهج‏البلاغه دانشمندى كه اين كتاب را بارها و بارها با دقت مطالعه كرده و بعضى از خطبه‏هاى آن را بيش از هزار (10) مرتبه خوانده است در اين باره مى‏گويد: بسيارى از محدثان و مورخان بسيارى از نهج‏البلاغه را نقل كرده‏اند در حالى‏كه شيعه هم نيستند و اصولا بسيارى از آن متواتر است . افزون براين هر كس كه به فن خطابه و سخنورى آشنا باشد و از علم بيان و ذوق و استعداد برخوردار باشد تشخيص مى‏دهد كه اين سخن در چه سطحى از بلاغت است . وقتى كه نهج‏البلاغه را با دقت مطالعه مى‏كنيد در مى‏يابيد كه همه آن يك نفس و يك آهنگ و يك اسلوب است، مانند يك جسم بسيط كه همه آن يكسان است، و مانند قرآن كريم كه اول آن مانند وسط آن، و وسط آن مانند آخر آن است و هر «سوره‏» و «آيه‏» مانند ديگر سوره‏ها و آيه‏هاست كه از يك منبع سرچشمه گرفته و با يك روش و فن و نظم پديد آمده است، و اگر بعضى از قسمت‏هاى نهج‏البلاغه از امام نبود، اين چنين نبود . (11)
نيز ابن ابى‏الحديد از استاد خود «ابوالخير مصدق بن شبيب واسطى‏» و او از استادش «ابن خشاب‏» نقل مى‏كند كه از او درباره نهج‏البلاغه پرسيد؟ او گفت نهج‏البلاغه سخنان شريف‏رضى نيست‏بلكه او گردآورنده كلمات اميرالمؤمنين عليه‏السلام است، رضى و غير رضى كجا؟ و اين نفس و روش بلند كجا؟ ما رساله‏هاى شريف‏رضى را ديده‏ايم و راه و روش او را در نوشتار مى‏دانيم، به خدا سوگند اين خطبه (شقشقيه) را در كتاب‏هايى كه دويست‏سال پيش از تولد شريف‏رضى تدوين شده است ديده‏ام . (12)
نهج‏البلاغه، نازله روح بلند امام اميرالمؤمنين على عليه‏السلام
جاودانگى و عظمت نهج‏البلاغه برخاسته از عظمت و جاودانگى آفريننده آن است كه از نفحه و الهام قدسى الهى برخوردار بوده، او از خورشيد نبوى استضائه مى‏كرده است تا آبشار دانش و آگاهى از بلنداى وجودش سرازير شده و در پهندشت دنيا در طول تاريخ جارى گشته و همچنان چشمه‏هاى فكر و علم از آن جوشيده و آنرا به قلزمى تبديل نموده است تا آنجا كه حضرتش بدون نياز به مطالعه و مشورت و مسيرى كه نويسندگان و گويندگان بشرى دارند مى‏گفته و مى‏نوشته است .
اوج كلام او چون موج دريا و نسيم صحرا تا كرانه‏هاى بيكران رفته، شهر و بيابان را فراگرفته، باديه‏نشين و دانشمند را سيراب و سرشار ساخته، راويان و محققان آنرا خوانده و ازبر نموده و سرانجام محدثان آنرا با همه وسعت و كثرتش روايت كرده و منتشر نموده‏اند .
مسعودى گويد: آنچه مردم از خطبه‏هاى آنحضرت حفظ كرده‏اند چهار صد و اندى است كه همه آنها را بالبديهه و ارتجالى ايراد فرموده و مردم از آنحضرت برگرفته و استفاده كرده‏اند . (13)
همين جاذبه ذاتى و اصالت، علامه شريف‏رضى را برانگيخته است كه آنها را از منابع مختلف و متعدد گرد آورد و نهج‏البلاغه را فراهم كند، آشنايى يك اديب و محدث با كلام امام و شناخت و تشخيص خطبه‏ها و نامه‏هاى آنحضرت از ميان صدها و هزارها نوشتار، خود دليل قاطعى بر عظمت و قطعيت صدور آن است .
نهج‏البلاغه در منظر دانشمندان
ابن ابى‏الحديد مى‏گويد: حداقل بعضى از خطبه‏ها و نامه‏ها و كلمات نهج‏البلاغه به «تواتر» از امام عليه‏السلام نقل شده است و كسى در آنها ترديد نكرده حتى شمارى از مورخان و محدثان غيرشيعى آنرا قبول دارند . (14) و هر كس با كلام و خطابه آشنا، و از علم بيان و بلاغت و ذوق سليم بهره‏مند باشد به آسانى مى‏تواند سخنان زشت و زيبا، شيوه‏هاى ادبى و ساده و نشيب و فراز نوشتارها را تشخيص دهد .
ابن ابى‏الحديد مى‏افزايد:
خود ما كه شعرشناسيم و آنرا نقد مى‏كنيم اگر ديوان «ابوتمام‏» را بررسى كنيم و در بين آن قصيده‏اى از ديگرى باشد ما با ذوق و آشنايى خود تفاوت آنرا از حيث‏سبك و مذاق و افكار و انديشه با اشعار «ابوتمام‏» مى‏فهميم . و اين مساله بقدرى جدى و اساسى است كه ادبا قصايد منسوب به «ابوتمام‏» را از ديوان او حذف كرده‏اند . همين شيوه در ديوان «ابونواس‏» و ديوانهاى ديگر شعرا بر مبناى ذوق و دريافت اعمال شده است .
دانشمند ديگر عرب محمدحسن نائل‏المرصفى مى‏نويسد:
««على‏» در اين كتاب در اعماق درياى علم و سياست و دين شنا كرده و در همه اين علوم گوهرهاى بى‏نظيرى را به دست آورده كه در اوج اهميت است، و اگر از جنبه ادبى كتاب او پرسش كنى پس از آن‏كه موقعيت عملى او را بشناسى بايد گفت كه در توان هيچ نويسنده و خطيب بليغ و شاعر ممتاز هم نيست كه به اين پايگاه رسد، و تنها بايد به اين بسنده كرد كه نهج‏البلاغه مجموعه ارزشمندى است كه زيبايى تمدن و روانى و استوارى صحرانشينى را به هم آميخته است . آرى نهج‏البلاغه تنها بسترى است كه راستى و حقيقت‏براى خود منزلى يافته كه در آن فرود آيد و بدان مطمئن گردد و بيارامد، پس از آن‏كه جايگاه‏ها در هر لغت و زبانى آنرا ناديده انگاشته و از آن روى گردانده‏اند» . (16)
مطالعه نهج‏البلاغه آدمى را به دنياى شهود و عرفان مى‏برد و علاوه بر دريافت علوم و حقايق او را از نظر روحى و سير معنوى به حركت واداشته و به سرزمينى ديگر كه فراتر از وطن خاكى و مادى است عبور مى‏دهد و آشنا مى‏سازد .
استاد محمد عبده مفتى بزرگ مصر مى‏گويد:
گاه به هنگام مطالعه نهج‏البلاغه به عالم كشف و شهود مى‏رسيدم و عقل نورانى را مى‏ديدم - كه در قالب اندامى نمى‏گنجد و شباهتى به پيكر و جسدى ندارد - كه از كاروان الهى جدا شده و به روح انسانى چسبيده و او را از حجاب‏هاى طبيعت‏بريده و به ملكوت اعلا بالا برده و به مشهد نور پرتجلى رسانده و در وادى قدس ماوى بخشيده است، پس از آن‏كه از تاريكى‏هاى فريب و خدعه رهايى يافته است، گويا مى‏شنوم خطيبى حكيم با كلماتى روشن و گويا، مسؤولان را مخاطب قرار داده و راه‏هاى صواب را بديشان نشان داده و از كوره راه‏هاى گمراهى و شبهه آگاهشان مى‏سازد و از لغزشگاه‏ها برحذر مى‏دارد و به ريزه‏كارى‏هاى سياست درست ارشادشان مى‏كند و راه‏هاى هشيارى و آگاهى را پيش رويشان مى‏گذارد و به اوج سرزمين‏هاى رهبرى و هدايت‏بالا مى‏برد و شرافت تدبير ترقى مى‏دهد و بر رسيدن به هدف‏هاى عالى روشن مشرف مى‏سازد، اين كتاب همان نهج‏البلاغه است . (17)
سير تدوين و گسترش نهج‏البلاغه
1 - مرحله انشاء و صدور
2 - مرحله تدوين، نقل، نسخه‏نويسى، كتابت و اجازه
3 - مرحله تدريس و تحفيظ
4 - مرحله تفسير و ترجمه
5 - مرحله ظهور در رسانه‏ها و فرهنگ جامعه
6 - مرحله دستورالعمل و ورود در نظام اجتماعى سياسى
1 - مرحله انشاء و صدور
اميرالمؤمنين على عليه‏السلام خطبه‏ها و سخنان خود را در موارد و شكل‏هاى مختلف بيان مى‏فرمود، بيشتر اوقات برفراز منبر و محل رسمى خطابه يعنى در مسجد بود وگاهى (18) بر زمينى بلند مى‏ايستاد و به ايراد سخنرانى مى‏پرداخت و زمانى هم بر روى سنگى (19) كه براى آنحضرت نصب مى‏كردند سخن مى‏فرمود و گاهى هم كه سوار بر شتر (20) و يا اسب خويش بود با مردم سخن مى‏گفت، و بعضى از اوقات ميان ميهمانان خود پس از صرف غذا مى‏ايستاد و به القاء خطابه اقدام مى‏نمود . و زمانى هم جايگاهى براى او ترتيب مى‏دادند و بدان تكيه مى‏فرمود به موعظه مى‏پرداخت و در مواردى هم كه مانعى از سخنرانى و ايراد خطبه براى آنحضرت بوجود مى‏آمد مطالب خود را به يكى از «حسنين‏» عليهماالسلام انتقال مى‏داد و آنها از سوى پدر نيابت مى‏كرده و به سخن مى‏پرداختند، و گاهى هم براى كسانيكه در خانه حضرت حضور داشتند خطبه مى‏خواند و آنگاه دستور مى‏داد آنرا بنويسند و براى ديگران بخوانند . (21)
نكته مهم در اين مرحله آنست كه كلام امام از نفحه الهى و الهام قدسى برخوردار بوده است كه آنحضرت را به وجوه بيان قدرت مى‏بخشيده و عنان سخن را به دست او مى‏داده و عاليترين معانى و مفاهيم را بدو الهام مى‏كرده است و بهترين موقعيت‏ها را در اختيار او قرار مى‏داده است، لذا خطبه‏هاى بسيار زيبا و پرمغز و مناسب بر زبان مباركش جارى مى‏شده و نامه‏هاى جامع و كامل و حكمت‏ها و دستورات نافع بر قلمش جارى مى‏گشته است .
سخنان ابتكارى و نو و جذاب امام كه بدون پيش‏نويس و تنظيم قبلى القاء مى‏شد چنان جالب و حكيمانه بود كه باعث‏شگفتى مى‏گرديد و بعنوان «ضرب‏المثل‏» و «تيتر» قرار مى‏گرفت و در همه جا و هر شهر و روستايى زبان به زبان مى‏گشت و نقل مجالس مى‏شد . (22)
راز بزرگ و جاودانگى كلمات امام، خاستگاه آنها بود كه از يك منبع الهى - نبوى سرچشمه مى‏گرفت و پيامبر اكرم (ص) در ضمن احاديث متعدد و متواتر درباره علم و حكمت امير مؤمنان على عليه‏السلام اعلام فرموده بود، مانند احاديث مشهور: «انا مدينه العلم و على (ع) بابها» (23)
و «اقضاكم على (ع)» .
در حديثى پيامبر اكرم (ص) به حضرت فاطمه (ع) فرمود:
«زوجتك خير اهلي، اعلمهم علما و افضلهم حلما و ادولهم اسلاما» .
ترا به ازدواج كسى درآوردم كه بهترين خاندانم مى‏باشد; از نظر دانش دانشمندترين، و از نظر حلم برترين و پيشاهنگ در اسلام است .
و در حديث ديگر فرمود:
«اعلم امتي بالسنة و القضاء بعدي على بن ابي‏طالب‏» .
داناترين امتم به سنت و قضاوت پس از من على بن ابى‏طالب است .
نيز فرمود:
«اعلم امتى من بعدى على‏بن ابى طالب و اعلم‏الناس بالله و بالناس‏» .
داناترين امت پس از من على (ع) است، و داناترين مردم به خدا و مردم همواست .
و از خود آن حضرت نقل شده است كه: «والله ما نزلت آية الا و قد علمت فيم نزلت و على من نزلت، ان ربي وهب لي قلبا عقولا و لسانا ناطقا» .
به خدا سوگند هيچ آيه‏اى نازل نشد مگر آن‏كه دانستم در چه موردى و بر چه كسى فرود آمده است، خداوند به من قلبى فهيم و زبانى گويا بخشيده است .
پيامبر درباره آن‏حضرت فرمود، «قسمت‏الحكمة عشرة اجزاء فاعطي على (ع) تسعة اجزاء و الناس جزا واحدا» .
حكمت و دانش ده جزء است و به على (ع) نه جزء آن داده شد و يك جزء ديگر به تمامى مردم .
ابن عباس مى‏گفت علم پيامبر از علم خداوند بود، و علم على عليه‏السلام از علم پيامبر، و علم من از علم على (ع)، و دانش من و تمام اصحاب پيامبر در مقايسه با دانش على (ع) مانند قطره در برابر درياهاى هفتگانه است .
معاويه از آن حضرت سؤال مى‏كرد و مى‏نوشت، پس وقتى امام ارتحال نمود گفت فقه و دانش با مرگ على‏بن ابى‏طالب عليه‏السلام از بين رفت . (24)
نكته مهم ديگر در صدور انشاء خطبه‏ها و سخنان حضرت اين بود كه امام عليه‏السلام از نظر فصاحت و بلاغت و فن خطابه و ايراد سخنرانى در اوج بود و كسى به پايه آنحضرت نمى‏رسيد و به قول علامه امينى رحمة‏الله عليه كلمات و خطبه‏هاى امير مؤمنان على عليه‏السلام، خود شاهد صادقى است كه آنحضرت امير كلام و فرمانده و فرمانرواى سخن بود همان‏طور كه در جهاد و شجاعت پيشتاز بود . پس اوست‏خطيب بنام و قدرتمند انصار، و زبان فصيح و شيرين «خزرج‏» و متكلم و سخنگوى بزرگ شيعه، و زبان گوياى عترت پاك و يكتا مجاهد در راه هدف مقدس خود با شمشير و بيان، او خطيب‏تر از «سحبان وائل‏» ، آن خطيب معروف عرب، و سخنورتر از «قس ايادى‏» و راستگوتر در كلامش از «قطاة‏» بود . (25)
امام عليه‏السلام با توجه به توصيفات فوق از بيان رسا و زيبا و ارائه مطالب عالى، و علوم و حقايق محكم و مستند برخوردار بود و مردم از اين ويژگيهاى ممتاز آنحضرت مطلع بودند بويژه نويسندگان و خبرنگاران و محدثان، لذا بدان توجه داشته و درصدد و كمين بودند كه آن خطبه‏ها و سخنان را يادداشت كرده و در ذهن بسپارند و حفظ كنند لذا بهترين كلام از نظر محتوا و ادبيات از آنحضرت صادر گرديده و ثبت‏شده است و نيز روايات نبوى كه علم اميرمؤمنان على (ع) را مى‏ستود و از آن پرده برمى‏داشت‏خود عامل مهمى بود كه سخنان امام مورد توجه و ثبت و ضبط قرار گيرد مانند:
«ياعلى تو در علم من هستى . . . و حق با تو و بر زبان تو و در دل تو و بين دو چشم تو است‏» . (26)
2 - مرحله تدوين، نقل نسخه‏نويسى، كتابت و اجازه
سخنان اميرمؤمنان على عليه‏السلام از آن زمان كه صادر مى‏گشت و به گوش مردم مى‏رسيد در سينه‏ها جاى مى‏گرفت و بر زبان‏ها جارى مى‏گشت و در خطبه‏ها و مجالس، رونق‏دهنده بود و در محافل علمى و قضائى، قانون و اصل بود، تا زمان تدوين و تاليف فرا رسيد و خطبه‏ها و نامه‏هاى حضرت در كتاب‏هاى تاريخ و سيره و جنگ‏ها و محاضرات و بطور كلى ادب منتشر گرديد همچنان‏كه كلمات و حكمت‏هاى آنحضرت در ابواب مواعظ و ادعيه جاى گرفت و در دو كتاب معتبر و معروف «الغريب‏» تاليف «ابو عبيد قاسم‏بن سلام‏» و «ابن قتيبه‏» بسيارى از مطالب و كلمات نهج‏البلاغه آمده است . و از آنجا كه سخنان امام عليه‏السلام از چهارچوب ويژه‏اى برخوردار است كه آنرا از ديگر خطيبان ممتاز و جدا مى‏گرداند و روش خاص روشنى كه با ديگر اديبان و نويسندگان تفاوت دارد . گروه زيادى از دانشمندان و ادبا در طول تاريخ كتاب‏هاى جداگانه و نوشتارهاى مستقلى در اين باره تاليف كرده‏اند كه برخى از آنها باقى مانده و بسيارى از آنها در گردونه تاريخ از دست‏شده است مانند:
1 - حارث بن عبدالله همدانى (م: 65 ه) وى از شيفتگان كلام اميرالمؤمنين (ع) و آگاه‏ترين شخص نسبت‏به سخنان ايشان بوده است . (27)
2 - زيدبن وهب جهنى كوفى (م: 96 ه) . كتاب «خطب اميرالمؤمنين (ع) على المنابر فى الجمع و الاعياد» . (28)
3 - اصبغ بن نباته، محدثان چندين نامه از نامه هاى على (ع) را از وى روايت كرده‏اند . (29)
4 - ابواسحاق ابراهيم بن حكم فزارى (اواسط قرن دوم هجرى) . كتاب «خطب على (ع) . (30)
5 - ابومنذر هشام بن محمدبن سائب كلبى كوفى (م 204 ه)، كتاب «خطب على (ع)» . (31)
6 - ابومحمد مسعدة بن صدقه عبدى (از اصحاب امامان صادق و كاظم عليهماالسلام)، كتاب «خطب اميرالمؤمنين‏» . (32)
7 - ابوعبدالله محمدبن عمر واقدى بغدادى (م 207 ه)، كتاب «خطب اميرالمؤمنين (ع)» . (33)
8 - ابومخنف لوط بن يحيى بن سعيد بن مخنف ازدى غامدى كوفى (م 157 ه)، كتاب «الخطبه الزهراء» . (34)
9 - ابوالحسن على بن محمدبن عبدالله مدائنى بغدادى (م: 225 ه)، كتاب «خطب على و كتبه الى عماله‏» . (35)
10 - ابوالخير صالح بن ابى حماد رازى (از اصحاب امامان جواد، هادى و عسگرى عليهم السلام)، كتاب «خطب اميرالمؤمنين (ع) . (36)
11 - ابراهيم بن سليمان بن عبيدالله خراز كوفى نهمى (م 310 ه)، كتاب «خطب اميرالمؤمنين (ع)» . (37)
12 - اسماعيل بن مهران (از اصحاب امام رضا (ع))، كتاب «خطب اميرالمؤمنين (ع)» . (38)
13 - ابوالحسن على بن عبدالله (ابن المدينى (م 234 ه) كتاب، «خطب على بن ابى طالب (ع)» . (39)
14 - عبدالعظيم بن عبدالله علوى حسنى (م 250 ه)، كتاب، «خطب اميرالمؤمنين (ع)» . (40)
15 - ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ بصرى (م 255 ه) كتاب، «ماة كلمة‏» . (41)
16 - ابواسحاق ابراهيم بن محمدبن سعيد بن هلال ثقفى كوفى (م 283 ه)، كتاب، «رسائل اميرالمؤمنين (ع) و اخباره و حروبه‏» . (42)
17 - ابوبكر محمدبن حسن بن دريدازدى بصرى (م 321 ه)، كتاب «مجموعة حكم‏» . (43)
18 - عبدالعزيز بن يحيى بن احمدبن عيسى ازدى بصرى (م 332 ه)، كتابهاى، «خطب على (ع)، شعره، مواعظه، رسائله، دعائه‏» . (44)
19 - ابوحنيفه نعمان بن محمدبن منصور بن حيون مغربى تميمى مصرى (م 363 ه)، شرح خطب اميرالمؤمنين‏» . (45)
البته، بزرگترين و ارزشمندترين اين آثار و مشهورترين آنها همان مجموعه نفيسى است كه علامه شريف‏رضى در كتاب نهج‏البلاغه گرد آورده است، همانگونه كه او در كتاب «خصائص الائمه‏» بدان اشاره كرده كه در آغاز فصلى از آنرا به سخنان كوتاه از حكمت‏ها و مثال‏ها و آداب اختصاص داده بود، و آنگاه همان فصل را كتابى جداگانه ساخت كه همه اقسام سخن از نامه‏ها و خطبه‏ها و آداب را در آن آورده است، زيرا او به خوبى مى‏دانست كه آنها شگفتى‏هاى بلاغت و درهاى ناياب فصاحت و گوهرهاى فرهنگ عربى و كلمات دينى و دنيايى درخشنده را دربردارد كه در هيچ مجموعه و كتابى يافت نشود .
نام نهج البلاغه
نامى كه شريف‏رضى براى اين كتاب برگزيده «نهج‏البلاغه‏» يعنى «راه و روش بلاغت‏» است زيرا اين كتاب درهاى بلاغت را به روى خواننده مى‏گشايد و طالبان بلاغت را بدان نزديك مى‏سازد و نياز دانشمند و دانشجو را برمى‏آورد، و گمشده و خواسته بليغ و زاهد است و از آن روز كه اين كتاب گام به عالم فرهنگ و ادب نهاد و توسط شريف‏رضى به بار نشست، در ميان دانشمندان و خطبا و اهل ادب جا باز كرد و بلند آوازه شد و شهره آفاق دانش گرديد و ستاره آن در شام و عراق و نجد و تهامه درخشيد، (46) و هركجا كه رفت‏با استقبال مردم مواجه گرديد و در مراكز علمى به درس و بحث از آن پرداختند زيرا علاوه بر معناى ارزنده و محتواى علمى و عميق همه‏جانبه و درهاى حكمت و دانش، داراى الفاظ و نگارشى بسيار بديع و زيبا و سبك و شيوه‏يى هماهنگ و عالى است كه در اوج نثر عربى قرار گرفته است .
البته شريف‏رضى در اين كتاب معمولا از مصادر و منابعى كه از آن بهره جسته و نيز اساتيدى كه از آنان نقل نموده نام نبرده است زيرا او نهج‏البلاغه را به عنوان يك منبع و مصدر فقهى و يا مدركى از مدارك احكام جمع‏آورى ننموده است‏بلكه عمده نظر و هدف او اين بوده است كه بخشى از كلمات امام كه حاوى شگفتى‏هاى بلاغت و گوهرهاى فرهنگ عربى و كلمات درخشنده دينى و دينايى است جمع كند كه در واقع خود سند و مدرك است و چنان در اوج عظمت و اهميت است كه براستى از غير امام نمى‏تواند صادر شده باشد، و به بيانى ديگر كلمات اميرالمؤمنين در دنياى دانش و سخن ممتاز و منحصربفرد است و كسى را ياراى مقابله و هماوردى با آن نيست و كسى هم در طول تاريخ تا قرن هفتم در آن ترديدى نكرده است و حتى دشمنان حضرت هم نسبت‏به حكمت و فصاحت و بلاغت‏بى‏نظير او معترفند .
ابن ابى‏الحديد مى‏گويد شك نداريم كه امام (ع) از هر گوينده بزبان عرب از اولين و آخرين فصيحتر بود - جز كلام خدا و پيامبر - و اين خصوصيات در كلام هيچ‏كس يافت نشود هرچه هم تلاش كنند . سپس از معاويه نقل مى‏كندكه به «محفن ضبى‏» - كه گفته بود از نزد گنگترين مردم يعنى على عليه‏السلام، آمده‏ام - گفت: اى فرزند زن بدبو آيا اين سخن را درباره على عليه‏السلام مى‏گويى؟ ! به خدا سوگند كسى را نديدم كه خطبه بخواند - جز پيامبر - كه از على (ع) برتر و بهتر باشد آنگاه كه خطبه مى‏خواند، به خدا سوگند كسى جز على (ع) پايه‏گذار فصاحت در قريش نبود . (47)
در جاى ديگر مى‏گويد اما درباره سخنان او گفته‏اند: «فروتر از كلام خالق و فراتر از كلام مخلوق‏» است، و مردم خطابه و نوشتار را از او آموخته‏اند . (48)
بنابراين، به نظر شريف‏رضى، كلمات امام كه در نهج‏البلاغه آمده با اين اعترافات شفاف نيازى به نقل سند و مدرك نداشته است و در واقع خود كلام سند است و ذكر اسناد جز تطويل بلاطائل چيزى ديگرى نيست و نشانه اديب اريب، پرهيز از آن است .
نسخه‏نويسى و صدور اجازه
در عصر تدوين نهج‏البلاغه ذكر دو نكته حائز اهميت‏بيشترى است كه بدان اشاره مى‏شود:
1 - نسخه‏نويسى
زمانى كه شريف‏رضى از تاليف و گردآورى كتاب ارزشمند نهج‏البلاغه در سال 400 هجرى فراغت‏يافت و با خط خود آنرا نوشت، تعليقاتى بر آن افزود و بعضى از الفاظ و كلمات كمياب و مشكل را تفسير و آنرا بر شاگردانش قرائت مى‏كرد .
نسخه‏اى كه به خط علامه شريف‏رضى نگاشته شد در كتابخانه‏هاى بغداد موجود بود و آن نسخه ارزشمند را عده‏اى از علما و شارحان نهج‏البلاغه چون ضياءالدين فضل‏الله راوندى، قطب‏الدين راوندى، ابن ابى الحديد و ابن ميثم بحرانى (49) ديده و از آن استفاده كرده‏اند .
البته در سال‏هاى اخير اطلاع دقيقى از آن در دست نيست و چنانچه در اين مورد تفحصى گردد و كتابخانه‏هاى عمومى و خصوصى دنيا كاوش و جستجو شود ممكن است‏بدان دست‏يافت ولى خوشبختانه از همان آغاز علماء، اهل ادب، بلاغت و خطابه و نيز شخصيت‏هاى سياسى عنايت ويژه‏اى به نهج‏البلاغه داشته و آنرا براى خود و بهره‏بردارى از آن مى‏نوشتند و لذا نسخه‏هاى نهج‏البلاغه در سرتاسر كشورهاى اسلامى منتشر گرديد و كتابخانه‏هاى خصوصى و عمومى در شهرهاى مختلف بدان آراسته شد .
بنابراين، مى‏توان گفت قبل از پيدايش صنعت چاپ، دستنويس‏هاى نهج‏البلاغه يكى از پرتيراژترين كتاب‏ها بوده است و خوشبختانه تعداد زيادى از نسخه‏هاى خطى عتيق ارزشمند نهج‏البلاغه تا زمان ما باقيمانده و زينت‏بخش كتابخانه‏ها و مورد استفاده قرار مى‏گرفته است .
اين نسخه‏ها مدارك معتبرى بر اصالت نهج‏البلاغه و هويت ارزشمند آنست كه در اين مقاله به بعضى از آنها اشاره مى‏شود .
1 - نسخه‏اى كه به خط علامه شريف رضى نوشته شده و تا زمان ابن ابى الحديد (م 655 ه) و ابن ميثم بحرانى (م 679 ه) موجود بوده و مورد استفاده و نقل هر دو شارح قرار گرفته است . (49)
2 - علامه امينى نسخه‏اى از نهج‏البلاغه را نزد يكى از بزرگان نجف اشرف ديده كه بر آن اجازه سيدمرتضى براى بعضى از شاگردانش نوشته شده بود . (50)
3 - نسخه‏اى كه به سال 469 ه . به دست‏حسين بن حسن مؤدب فقيه كتابت‏شده اين نسخه از نظر تاريخ كتابت و نيز كاتب آن كه از دانشمندان بوده بسيار نفيس است . (51)
4 - نسخه‏اى كه در سال 485 ه . كتابت‏شده و اكنون در كتابخانه آقاى روضاتى نگهدارى مى‏شود . (54)
5 - نسخه‏اى كه به سال 494 ه . توسط فضل‏الله بن طاهر بن مطهر حسينى نوشته شده است و در كتابخانه دكتر نصيرى نگهدارى مى‏شود . (52)
6 - نسخه‏اى كه در سده پنجم تحرير شده است و جزء كتابخانه دكتر محفوظ بوده است . (53)
7 - نسخه‏اى نيز در سده پنجم تحرير شده كه قبلا در كتابخانه سيدهبة الدين شهرستانى بوده ولى اكنون در كتابخانه‏اى شخصى در لندن نگهدارى مى‏شود .
8 - نسخه‏اى ديگر از سده پنجم كه داراى حاشيه‏ها و شرح بعضى از جمله‏ها در برگه‏هاى جدا، نسخه كهن و نفيسى است منقول از نسخه مؤلف . (55)
9 - نسخه‏اى از قرن پنجم كه با خط حسن بن يعقوب بن احمد نيشابورى در سال 483 ه . مقابله و تصحيح شده و وى اين مقابله را تاييد كرده است، (56)
10 - نسخه‏اى از قرن ششم هجرى كه از سال 529 ه . ابوالمظفر محمدبن زين العابدين آن را نزد مصدق بن حسن بن حسين قرائت كرده و مصدق به خط خود اجازه‏اى براى آن نوشته است . (57)
11 - نسخه‏اى كه به سال 538 هجرى تحرير شده و در همان سال با نسخه افضل‏الدين حسن بن وفادار قمى مقابله و تصحيح شده است و هم اكنون در كتابخانه ابوالكلام آزاد در هند نگهدارى مى‏شود . (58)
12 - نسخه‏اى كه به سال 544 هجرى كتابت‏شده و در همان تاريخ تصحيح و مقابله شده و آثار بلاغ در حواشى آن ديده مى‏شود و هم اكنون در كتابخانه آستان قدس رضوى است .
13 - نسخه‏اى كه به سال 575 هجرى توسط محمدبن على حمدانى در 389 صفحه تحرير شده و از نفاست‏خاصى برخوردار است و اكنون در كتابخانه آقاى مدرسى است .
سنت اجازه حديث و اجازات نهج‏البلاغه
علم حديث از مهمترين علوم اسلامى است كه از ديرباز در حوزه‏هاى اسلامى مورد توجه بوده است و در پرتو اين علم، احاديث و علوم اسلامى با سبك و شيوه خاص و دقيق به ما و زمان ما منتقل شده است و ميراث گرانبهاى پيامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) بدست ما رسيده و امروز مورد استفاده و بهره‏بردارى قرار گرفته است، اگر اين دانش نبود و علما و محدثان پيشين آنرا نهادينه نمى‏كردند و به جمع‏آورى فنى و علمى و تدوين و تاليف آن نمى‏پرداختند و اهتمام لازم را بخرج نمى‏دادند امروزه ما با بحران و فاجعه علمى و فرهنگى مواجه بوديم و دستمان از منابع لازم خالى بود و قهرا نظام دينى ما از استحكام لازم برخوردار نبود و قوانين و احكام اسلامى بى‏پشتوانه، و از منابع اصيل و دست اول بى‏بهره بود .
يكى از رموز و نكته‏هاى مهم در علم حديث‏سنت اجازه‏نويسى است و آنان كه حديثى را دريافت مى‏كرده و يا نقل مى‏نمودند در يك نظام شناخته شده و مستند آنرا تدوين و القا مى‏كردند، زيرا هر كتاب و هر حديثى كه از هر كس نقل شود مورد استناد نخواهد بود، يك راوى ناشناخته و يك كتاب بى‏نام و نشان و يك مؤلف گمنام و غير موثق هرگز نمى‏تواند منبع و مدرك احكام شرعى و عملكرد مسلمانان باشد . امروزه بحمدالله به بركت اين علم و زحمت محدثان و مؤلفان مربوطه مجموعه عظيم حديثى ما در مستواى عالى و بى‏نظير در دسترس و مورد استفاده مى‏باشد سنت اجازه‏نويسى، كتاب‏هاى حديث را از تحريف و مشتبه شدن نگه داشته است .
درباره نهج‏البلاغه خوشبختانه نسخه‏هاى خطى زيادى به جاى مانده است و در هر قرنى نسخه‏هاى متعددى از آن نوشته شده است و هم‏اكنون در كتابخانه‏هاى معتبر دنيا حداقل نسخه‏اى از آن وجود دارد .
اجازاتى كه بر نسخه‏هاى خطى نهج‏البلاغه نوشته شده است در واقع اين كتاب را بطور مستند به مؤلف اصلى آن مى‏رساند و آنرا بعنوان يك سند قطعى نشان مى‏دهد مرحوم سيدعبدالزهراء خطيب در كتاب مصادر نهج‏البلاغه نوزده اجازه را بر نهج‏البلاغه نقل مى‏كند كه به پنج اجازه در اين مقاله اشاره مى‏شود .
1 - اجازه علامه حلى به ابن زهره در سال 723 هجرى .
2 - اجازه شهيد ثانى به شيخ حسين بن عبدالصمد عاملى در سال 941 ه .
3 - اجازه علامه مجلسى اول به شاگردش آقا حسين خوانسارى در سال 1062 ه .
4 - اجازه علامه مجلسى اول به فرزندش علامه محمدباقر مجلسى در سال 1068 ه .
5 - اجازه علامه مجلسى به سيد نعمت‏الله جزائرى در سال 1096 ه .
جالب اين كه تمام نسخه‏هاى نهج‏البلاغه كه در طول قرن‏ها نوشته شده يكسان است و جز در موارد جزيى - كه براى هر نسخه‏نويسى طبيعى است - اختلافى مشاهده نشده است و نيز كسانيكه بر نهج‏البلاغه اجازه نوشته‏اند همه متفق‏القولند كه يك نهج‏البلاغه مورد اجازه آنها بوده است و از نظر متن و محتوى تلقى به قبول شده است‏با اينكه هر كدامشان از يك شهر و يك سرزمين دور دست‏بوده و ارتباطات امروزى هم وجود نداشته است .
و اينك در پايان اين بخش سير خاص تدوين كتاب حديث و نوشتن اجازه بيان مى‏شود .
راويان حديث در مدرسه علوم اسلامى براى تدوين كتاب حديث چنين عمل مى‏كردند . كه پس از سماع و شنيدن حديث از شيخ و استاد آن را مى‏نوشتند و املاء مى‏كردند و يا شاگرد حديث را نزد استاد و شيخ قرائت مى‏كرد و او مى‏شنيد و يا تصديق مى‏كرد و تصحيح و تفسير مى‏نمود، و يا از روى نسخه‏اى آنرا رونويسى مى‏كرد كه خود اين مرحله شرائطى دارد كه در كتب علوم حديث آمده است .
و اما مرحله بعد:
مرحله اول، اجازه اسناد
كتاب يا جزوه و رساله پس از نسخه‏نويسى بايد از صاحب آن و يا استاد و محدثى كه مشهور و مورد توجه و قبول بوده اجازه دريافت كند يعنى در صفحه اول يا آخر آن بايد نوشتارى بخط استاد نوشته شود كه آنرا ديده و تاييد كرده است، تا از هرج و مرج در نقل حديث جلوگيرى شود و هركس از هر جا حديثى را نقل كرد و يا از هر كتاب و نوشته‏اى رونويسى نمود بدان استناد نكنند، و نيز معرفى شيخ و اجازه او موجب اطمينان شنونده و خواننده به ناقل حديث گردد و نيز سلسله حديث كه از اختصاصات مسلمين است ادامه يابد و حفظ شود .
مرحله دوم، مقابله با اصل
كتابى كه از روى نسخه‏اى نوشته شده است‏بايد مجددا با اصل نسخه مقابله و بازخوانى شود و تنها به رونويسى بسنده نشود، و همان‏طور كه نمى‏توان سخنى را بدون شنيدن، به پيامبر و امام نسبت داد منقولات روايى را هم كه ممكن است‏به اشتباه نقل شده باشد نمى‏توان به معصوم نسبت داد، بنابراين كتب حديثى كه با نسخه اصل مقابله نشده باشد از ضمانت لازم برخوردار نخواهد بود .
خوشبختانه بسيارى از كتب حديث از جمله نهج‏البلاغه كه نزد مشايخ قرائت‏يا سماع شده و دستخط «بلاغ‏» و «مقابله‏» شيخ و استاد در آن ثبت است از دستبرد حوادث مصون مانده است . (61)
براى نمونه، جريان فوق را در نسخه نهج‏البلاغه كه در كتابخانه مرحوم آيت‏الله حكيم در نجف اشرف است ملاحظه نماييد:
نسخه را فردى به نام سيد نجم‏الدين حسينى كتابت كرده و در تاريخ روز شنبه آخر ماه صفر سال 667 از آن فراغت‏يافته است، بر اين نسخه خط شيخ نجيب‏الدين كه استاد او بوده وجود دارد كه سيدنجم‏الدين روايات نهج‏البلاغه را از استاد خويش شيخ نجيب‏الدين روايت كرده است و خط استاد اين چنين بر روى كتاب مى‏باشد:
«انهاه احسن الله توفيقه قراءة و شرحا لمشكله و غريبه نفعه‏الله و ايانا به بمحمدو آله‏» كه اعلام كرده است اين كتاب را نزد استاد خوانده و استاد مشكلات و غريب آنرا براى او شرح كرده است .
نيز بر روى نسخه فوق از قول شيخ نجيب‏الدين آمده است:
قرء على السيد الاجل المرتضى نجم‏الدين . . . كل هذا الكتاب . . . فكمل له الكتاب كله و شرحت له مشكله . . . و اذنت له فى روايته عنى عن السيد الفقيه . . . عن‏السيد الرضى . . .
نيز بر روى اين نسخه صورت مقابله آن با نسخه صحيحه كتابخانه نجف در ماه مبارك رمضان سال 726 نوشته شده است .
اين چنين بوده است كه علماء، نهج‏البلاغه را روايت كرده و آيندگان از پيشينيان آنرا دريافت مى‏داشتند و اين نسخه در كتابخانه آيت‏الله حكيم موجود است و شخصا آنرا ديده‏ام و هر كس مى‏تواند آنرا ببيند . (62)
مرحله سوم، تدريس و تحفيظ
از همان آغاز انتشار نهج‏البلاغه در زمان مؤلف، اين كتاب در بين مردم شناخته شد و مورد تدريس قرار گرفت زيرا هم از لفظ و ادبيات ممتازى برخوردار بود و هم از نظر مفهوم و محتوى و علوم و حكمت، بى‏نظير بود و در شكل و شيوه در اوج از نثر عربى زيبا و ارزشمند قرار داشت . (63)
در قرن صدور نهج‏البلاغه بخش مهم از تدريس، مربوط به علوم حديث و روايت و تدوين آن بود كه در حوزه‏هاى علمى مورد توجه خاص اساتيد و شاگردان قرار مى‏گرفت (بطوريكه يك ركن مهم حوزه‏ها تدريس علوم حديث و روايت و تدوين آن به حساب مى‏آمد) .
عده‏اى از علماء و مدرسين، نهج‏البلاغه را از علامه شريف‏رضى روايت كرده‏اند و بدين ترتيب خود شريف‏رضى كتاب نهج‏البلاغه را براى شاگردانش تدريس مى‏كرده و درباره انتخاب احاديث و كيفيت تدوين و حذف قسمت‏ها و ساير مطالب براى آنان توضيح داده است .
1 - يكى از شاگردان ممتاز علامه شريف‏رضى برادرزاده او «سيده نقيبه‏» دختر سيد مرتضى است كه در دروس نهج‏البلاغه عموى خود شركت مى‏كرده است، عبدالرحيم بغدادى معروف به ابن لاخوة مى‏گويد: دختر سيد شريف مرتضى نقل كرد كه عمويم نهج‏البلاغه را به من درس داد و قرائت كرد .
2 - ابومنصور عكبرى نيز نهج‏البلاغه را نزد علامه شريف‏رضى خوانده و از او روايت كرده است . رواندى شارح نهج‏البلاغه مى‏گويد ابونصرغارى از ابومنصور عكبرى از علامه شريف‏رضى، نهج‏البلاغه را روايت كرده است .
3 - عبدالكريم بن محمد ديباجى معروف به سبط بشرحافى يكى از راويان نهج‏البلاغه است كه چنين مى‏گويد: علامه شريف‏رضى نهج‏البلاغه را به من درس داد و من از او شنيدم، راوندى گويد ابن الاخوة به ما خبر داد از ابوالفضل تافلى و او از سيد رضى .
4 - محمد بن على حلوانى نيز كتاب نهج‏البلاغه را از علامه سيدرضى نقل كرده است راوندى گويد سيد ابوالصمصام ذوالفقار بن محمد بن معبد الحسينى از حلوانى از شريف‏رضى روايت كرده است .
5 - شيخ الطائفه ابو جعفر محمدبن الحسن الطوسى كتاب نهج‏البلاغه را از علامه شريف‏رضى نقل كرده است راوندى گويد: ابوجعفر محمد بن على بن محسن حلبى از شيخ طوسى و او از علامه سيدرضى نقل كرده است .
حفظ نهج‏البلاغه
حفظ نهج‏البلاغه از آغاز بعنوان يك سنت و روش متداول دانش‏آموزى و دانش‏جويى شروع شد و بر زبان علماء و خطيبان جارى مى‏گشت و در مجالس و محافل به‏عنوان بهترين كلام و محتوى مورد استفاده و گفتگو قرار مى‏گرفت .
و در طول تاريخ عده‏اى از علاقمندان حديث‏به حفظ آن اهتمام داشته‏اند و بدان تبرك مى‏جستند همان‏طور كه قرآن را حفظ و بدان افتخار مى‏كردند براى روشن شدن اين كه خواندن و حفظ نهج‏البلاغه چقدر مورد توجه بوده و مخصوصا اهل فضل و ادب با چه علاقه و اصرارى بدان روى كرده و از آن استفاده مى‏نمودند به كلام ابن ابى الحديد توجه كنيد .
. . . و من سوگند ياد مى‏كنم به آنكه همه امت‏ها بدان قسم ياد كنند كه اين خطبه را (خطبه 216 درباره الهيكم التكاثر) از پنجاه سال پيش تا امروز بيش از هزار مرتبه خوانده‏ام . (64)
حفظ نهج‏البلاغه در طول تاريخ از اهميت اين كتاب و جايگاه رفيع و محكمى كه در فرهنگ اسلامى داشته است‏خبر مى‏دهد كه آنرا يك كتاب معتبر و اصيل دست اول مى‏دانستند و بعنوان پشتوانه‏اى بر سنديت آن محسوب مى‏شود و در واقع اين كتاب در فرهنگ متون اسلامى و اينكه از سخنان اميرالمؤمنين است تلقى به قبول شده است .
اينك به برخى از حافظان نهج‏البلاغه اشاره مى‏شود:
1 - قاضى جمال‏الدين محمدبن الحسين بن محمد كاشانى كه نزديك به عصر شريف‏رضى بوده است، ايشان نهج‏البلاغه را از حفظ مى‏نوشته است . (65)
2 - خطيب ابوعبدالله محمد الفارقى متوفاى 564 . (66)
3 - علامه سيد محمد يمانى مكى حائرى متوفاى 1280 در كربلاى معلى . (67)
4 - دانشمند، مورخ و شاعر، شيخ محمد حسين مروت كه ايشان علاوه بر حفظ نهج‏البلاغه تمام كتاب قاموس اللغة و شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد و چهل هزار قصيده را از حفظ داشته است . (67)
5 - خطيب، سيد صالح قلى . (68)
6 - آية‏الله خزعلى از علماى معاصر كه علاوه بر حفظ قرآن و نهج‏البلاغه، صحيفه سجاديه را هم از حفظ دارند . جالب توجه اينكه نهج‏البلاغه را در حدود پنجاه سالگى و صحيفه را در حدود شصت‏سالگى حفظ كرده‏اند . ادام الله ظله الوارف .
مرحله چهارم، تفسير و ترجمه
از همان آغاز انتشار نسخه‏هاى خطى نهج‏البلاغه و استقبال علما و خطبا از آن، عده‏اى از نويسندگان و محققان به فكر نوشتن شرح و تفسير آن برآمدند و حوالى عصر شريف‏رضى اين كار شروع شد و در زمان نسبتا كوتاهى حدود هفتاد شرح بر آن نگاشتند . از كسانيكه نهج‏البلاغه را شرح كرده و مى‏توان گفت از قديمى‏ترين شارحان بحساب مى‏آيند افراد ذيل مى‏باشند:
1 - ضياءالدين ابوالرضا فضل‏الله بن على راوندى، در آغاز جوانى براى تحصيل از كاشان عازم بغداد شدم و در آنجا نسخه اصلى نهج‏البلاغه را به خط مولف يافت و در ربيع‏الاول 511 ه . ق نسخه‏بردارى از آن را به اتمام رسانيد، و سپس در تطبيق و شرح و تفسير آن پرداخت . (68)
2 - احمدبن محمد وبرى خوارزمى از علماى قرن 6 ه . مؤلف آنها كه آن را پيش از 552 ه . نگاشته است . (69)
3 - على بن ناصر سرخسى كه پيش از سال 645 ه . به نام اعلام نهج‏البلاغه به نگارش درآورده و در آن لغات مشكل نهج‏البلاغه را شرح كرده است . (70)
4 - ابوالحسن على بن زيد بيهقى (م: 565 ه) به عنوان معارج نهج‏البلاغه وى از علماى جامع و مشهور دوره خود بوده است و شرح وى سرشار از نكته‏هاى دقيق علمى است در حقيقت‏شرح وى قديمى‏ترين شرح موجود نهج‏البلاغه است كه در سال 552 آن را به پايان برده است .
5 - قطب‏الدين ابوالحسين سعيد بن هبة‏الله رواندى (م: 573 ه) وى دانشمندى جامع الاطراف داراى تاليفات بسيار بوده كه سنهاج‏البراعة فى شرح نهج‏البلاغه را در سال 556 ه . به اتمام رسانده است اين كتاب شرحى مهم و معروف است . (71)
6 - قطب‏الدين ابوالحسن محمدبن حسين بيهقى كيذرى نيشابورى كه از علماى خراسان و از فقيهان، محدثان و ادباى جليل القدر قرن 6 ه . است در سال 576 شرحش را به نام «حدائق الحقائق فى فسر دقائق افصح الخلائق‏» نگاشته است‏شرح وى شرحى است ادبى، لغوى، كلامى و سرشار از مباحث استوار و ارجمند و نكته‏هاى بديع و على‏رغم اختصارش از بهترين شروح است . (72)
7 - افضل‏الدين حسن بن على بن احمدبن على ماه آبادى از علما و ادباى قرن ششم ه . كه قبل از سال 585 ه . شرحى بر نهج‏البلاغه نگاشته است وى از خانواده‏اى اهل علم و ادب بوده است . (73)
8 - فخرالدين ابوعبيدالله محمدبن عمر رازى (م: 606 ه) مفسر مشهور اهل سنت كه شرح نهج‏البلاغه او مثل تفسير قرآن وى ناتمام ماند . (74)
9 - ابوالفضل يحيى بن ابى طى حميد بن ظاهر طائى بخارى حلبى (م: 630 ه) وى از علماى بزرگ شيعه حلب مى‏باشد، شرح نهج‏البلاغه او در شش مجلد بوده است . (75)
ترجمه‏هاى نهج‏البلاغه
يكى از نمونه‏هاى رويكرد نويسندگان و پژوهشگران به نهج‏البلاغه ترجمه‏هاى نهج‏البلاغه در طول تاريخ است . به گزارشى در اين زمينه توجه فرماييد .
تا سال 1359 (76) ، حدود 80 ترجمه نهج‏البلاغه نگاشته شده كه از اين تعداد چهار ترجمه به زبان اردو، چهار ترجمه به زبان انگليسى و يك ترجمه به زبان گجراتى و بقيه به زبان فارسى است .
البته، پس از تاريخ فوق ترجمه‏هاى زيادى به زبان‏هاى مختلف منتشر شده است كه بنياد نهج‏البلاغه به جمع و بررسى آنها اقدام كرده و در فرصت مناسب منتشر خواهد شد .
قابل ذكر است كه كلمات قصار نهج‏البلاغه توسط مرحوم دكتر ميرمحمود دعوتى و گروهى از مترجمان به چهارده زبان ترجمه شده و به بنياد نهج‏البلاغه تحويل گرديده و اين بنياد مشغول بررسى و تكميل آنهاست كه امسال ترجمه به زبان روسى و سواحلى از دايره تحقيق و ارزيابى گذشته و آماده چاپ و نشر مى‏باشد .
همچنين ترجمه و تفسيرى از نهج‏البلاغه توسط شعبه بنياد نهج‏البلاغه در هندوستان تهيه و به شكل رساله‏هايى منتشر شده كه البته هنوز تكميل نشده است .
مرحله پنجم، ظهور در رسانه‏ها و فرهنگ جامعه
قبل از پيروزى انقلاب اسلامى - شيدالله اركانه - قرآن و نهج‏البلاغه در جامعه مهجور و مغفول بود و جز در موارد خاص و مجالس و محافل محدود، در ميان توده مردم و بستر فرهنگ كشور مطرح نبود، اما بحمدالله پس از پيروزى انقلاب اسلامى برهبرى امام خمينى رضوان‏الله تعالى عليه، اين دو گوهر گرانبها از انزوا و مهجوريت‏به درآمد و كم و بيش در رسانه‏ها ظهور كرد و همايش‏هاى داخلى و مسابقات بين‏المللى قرآن و نهج‏البلاغه از قشرها و نهادهاى مختلف دانشجويان، نيروهاى مسلح، بانوان و كودكان حتى كودكان خردسال زير هفت‏سال از آن منعكس شدن و مؤسساتى كه به تحقيق و آموزش و انتشار قرآن مى‏پردازند معرفى گرديدند و «راديو قرآن‏» و «سيماى قرآن‏» تاسيس گرديد و در مجموع تا حدود زيادى از مظلوميت نهج‏البلاغه و صاحب اصلى آن كاست .
و نيز علاوه بر حوزه‏ها در دانشگاه‏ها بعنوان يك درس رسمى مورد توجه قرار گرفت و حصار محدوديت و ممنوعيت‏شكست و زمينه اقبال و استقبال اساتيد و دانشجويان فراهم آمد و همايش و كنگره‏هايى در اين رابطه برگزار شد .
با همه اين تفصيلات گرچه از وضع موجود تا وضع مطلوب فاصله زيادى داريم و هنوز كارهاى اساسى و فراوانى بايد انجام شود تا فرهنگ جامعه تبديل به فرهنگ قرآنى و علوى گردد، ولى بايد پذيرفت كه كارهاى مهمى بويژه درباره نهج‏البلاغه كه صورت گرفته و مى‏توان گفت گام‏هاى نخستين برداشته شده و آشنايى اجمالى نسل معاصر با اين مجموعه نفيس حكمت و دانش دست داده است . مجموعه‏اى كه پس از گذشت هزار سال همواره عظمت علمى و ادبى آن در اوج اقتدار است .
بنياد نهج‏البلاغه در سال 1360 به‏مناسبت هزارمين سال تاليف نهج‏البلاغه كنگره بين‏المللى هزاره نهج‏البلاغه را برگزار كرد كه با پيام رهبر كبير انقلاب اسلامى حضرت امام خمينى رضوان‏الله عليه رسميت‏يافت و براى اولين بار در تاريخ (و به‏رغم همه حق‏كشى‏هاى مداوم زمامداران جور، عليه على عليه‏السلام و فرهنگ علوى براى نهج‏البلاغه و احياى ميراث علمى بزرگمرد عالم اسلام پس از پيامبر)، چنين همايش جهانى با شركت انديشمندان و محققانى از كشورهاى مختلف برگزار شد و در رسانه‏ها به شكل جدى و وسيع منعكس گرديد و بعنوان يكى از بركات انقلاب اسلامى در تاريخ خبرگزارى پارس (جمهورى اسلامى) در 160 سطر به روى آنتن بين‏المللى رفت و اين كنگره در سال‏هاى بعد در ايام ولادت با سعادت امير مؤمنان على عليه‏السلام (13 رجب) در تهران برگزار مى‏گردد كه بحمدالله تاكنون چهارده كنگره بين‏المللى و همايش داخلى درباره نهج‏البلاغه و موضوعات آن برگزار گرديده است و از دهها دانشمند و محقق و خطيب و نويسنده دعوت به‏عمل آمده و صدها مقاله و رساله و سخنرانى عرضه شده است .
استقبال خبرنگاران و گزارشگران متعهد و علاقمند رسانه‏ها و موج گزارش‏هاى شورانگيز آنان در طول برگزارى كنگره‏ها فراتر از حد تصور و معمول يك خبر و مراسم عادى بشمار مى‏آيد و اين خدمت‏بسزايى بود كه نهج‏البلاغه درجامعه ما شناخته شد و در فرهنگ ملى ما جا افتاده و مبداء و منشا حركت ريشه‏دار و پيوسته‏اى گرديده است .
بنياد نهج‏البلاغه آمارى از انعكاس نهج‏البلاغه و موضوعات آن و نيز تاريخ شخصيت امير مؤمنان در مطبوعات و جرايد تهيه كرده كه ادامه داردو تا سال 1370 ش حدود 4000 مقاله در مورد نهج‏البلاغه و اميرالمؤمنين (ع) در مطبوعات مسنتشر شده است . در دانشگاه‏ها نيز موج رويكرد به نهج‏البلاغه همواره فزونى داشته است و تدريس نهج‏البلاغه كمابيش و در سطوح مختلف شروع شده است گرچه كمبود استاد و نقص برنامه‏ها و جدى نگرفتن بعضى از مسؤولان نتوانسته عطش دانشجويان را فرو نشاند و عمق و عظمت كلام علوى را آشكار سازد و مى‏طلبد كه توجه و سرمايه گذارى بيشترى معطوف گردد . از نكات ارزنده و اميدوار كننده، نوشتن پايان‏نامه‏هاى دانشجويان درباره موضوعات نهج‏البلاغه و شخصيت امير مؤمنان است كه رساله‏هاى جالب كه نشان‏دهنده تحقيقات و مطالعات دانشجويان است تاليف گرديده است كه بنياد نهج‏البلاغه با مكاتبه با دانشگاه‏هاى مختلف درصدد جمع‏آورى و ارزيابى و انتشار و معرفى آنهاست . نيز قرار گرفتن دو واحد درسى نهج‏البلاغه در بعضى از رشته‏هاى علوم انسانى از گام‏هاى مثبت در سطح دانشگاه‏هاى سراسر كشور است كه مى‏تواند منشا مطالعات و تحقيقات دانشجويان علاقمند واقع شود .
تاسيس دانشكده و پژوهشكده نهج‏البلاغه از سوى بنياد نهج‏البلاغه و با همكارى دانشگاه اهل بيت (ع) از گام‏هاى ديگرى است كه تدريس نهج‏البلاغه را نهادينه ساخته و در سطوح عالى به تربيت استاد و محقق نهج‏البلاغه پرداخته است، اين افتخارى است‏براى ما خادمين نهج‏البلاغه كه براى اولين بار در ايران و پس از پيروزى انقلاب اسلامى تدريس نهج‏البلاغه بعنوان درسى مستقل عنوان شده است و اين كتاب ارزشمند پس از قرن‏ها مظلوميت و مهجوريت‏به صحنه رسمى فرهنگ كشور بازگشته و به‏رغم كارشكنى‏هاى دشمنان، در جايگاه اصلى خود قرار گرفته است .
مرحله ششم، دستورالعمل و ورود در نظام اجتماعى سياسى
اينك زمان آن فرا رسيده است كه نظام پارلمانى و قانونگذارى ما پس از بيست‏سال در يك حركت قاطع و شجاعانه، نهج‏البلاغه بويژه عهدنامه مالك اشتر را با كارشناسى‏هاى دقيق و عالمانه منشا طرح‏ها و لايحه‏ها قرار داده، به صحن علنى مجلس شوراى اسلامى و كميسيون‏هاى مربوطه وارد ساخته، به شكل قانون رسمى تصويب نموده و به دولت و قوه مجريه ابلاغ كرده تا ملت از ثمرات ارزنده و حياتبخش آن بهره‏ور گردد و بعنوان قانونى مترقى و بى‏نظير در تاريخ قانونگذارى به ثبت رسيده و ديگر مجالس از آن الگو گيرند .
اگر مجلس ششم جمهورى اسلامى اين توفيق را پيدا كند كه فرمان‏هاى امام اميرالمؤمنين على عليه‏السلام را در موارد مختلف به شكل قانون درآورد افتخار بزرگى براى خود كسب كرده و اين خدمت عظيم ماندگار، وفادارى مجلس شوراى اسلامى به خون شهيدان اسلام از آغاز تا امروز، و نيز به وصيت‏نامه سياسى الهى امام راحل خواهد بود كه فرمودند:
«ما مفتخريم كه كتاب نهج‏البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترين كتاب رهايى‏بخش بشر است و دستورات معنوى و حكومتى آن بالاترين راه نجات است از امام معصوم ماست‏» .
بطور جدى عمل نموده و به نداى آنحضرت پاسخ مثبت و مناسب داده است .

___________________________________________
1 - درباره تاريخ علامه شريف‏رضى به كتاب‏هاى زير مراجعه شود:
الف: عبقرية الشريف الرضى، زكى مبارك
ب: حياة الشريف الرضى، عبدالحسين حلى
ج: الشريف الرضى، محمد هادى امينى
د: سيدرضى مؤلف نهج‏البلاغه، على دوانى
ه: فروغ فقه و ادب، سيد محسن دين‏پرور
2 - نهج‏البلاغه خطبه 21 و 32 و قصار 78 .
3 - الغدير: 4/193 .
4 - اسامى حافظان نهج‏البلاغه در الغدير: 4/193 .
5 - اسامى شارحان نهج‏البلاغه: الغدير: 4/186 .
6 - كتابنامه نهج‏البلاغه: رضا استادى، البته اين كتاب در سال 1395 به چاپ رسيده است و در طول بيست‏سال پس از آن قطعا شروح و ترجمه‏هاى زيادى تاليف شده است . در اين زمينه بنياد نهج‏البلاغه اثرى تدوين كرده است‏بنام كتابشناسى امير المؤمنين (ع) و نهج‏البلاغه كه در آن به كليه ترجمه‏ها و شروح و در مورد نهج‏البلاغه نيز اشاره شده است .
7 - نگاه كنيد به فهرست‏هاى ابى‏العباس نجاشى متوفاى 450 و فهرست‏شيخ منتجب‏الدين متوفاى 585 .
8 - الغدير: 4/193 .
9 - الغدير: 4/195 .
10 - شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحديد: 11/153 .
11 - همان: 2/544 .
12 - همان: 1/205 - الغدير: 4/197 .
13 - مروج‏الذهب: 2/419
14 - در همين مقاله به اين منابع اشاره مى‏شود .
15 - شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحديد: 2/546 - الغدير: 4/195 .
16 - مصادر نهج‏البلاغه: 1/90 .
17 - مقدمه شرح عبده بر نهج‏البلاغه .
18 - كامل مبرد: 1/13 .
19 - نهج‏البلاغه، خطبه 181 .
20 - شرح نهج‏البلاغه، ابن ميثم: الذريعه: 7/204 .
21 - مصادر نهج‏البلاغه: 1/389 .
22 - مقدمه ابوالفضل ابراهيم بر شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحديد صفحه 5 .
23 - كفاية‏الطالب، تاليف‏الحافظ الكنجى باب 58 ص 211 - تاريخ حافظ البغدادى: 11/48 و 50 .
24 - الغدير: 2/45 .
25 - الغدير: 2/88 .
26 - مناقب خوارزمى: 77 .
27 - الطبقات اكبرى، ج 6، ص 168; بهج‏الصباغه، ج 1، ص 23 .
28 - فهرست طوسى ص 140; الذريعه، ج 7، ص 189; قاموس الرجال ج 4، ص 590 .
29 - رجال نجاشى، ص 8; معجم رجال الحديث، ج 4، ص 132; قاموس الرجال، ج 1، ص 165 .
30 - رجال نجاشى، ص 17; فهرست طوسى، ص 35 .
31 - رجال نجاشى، ص 434; الفهرست ابن نديم، ص 108; معجم رجال الحديث، ج 9، ص 308 .
32 - رجال طوسى، ص 146; رجال نجاشى، ص 415; فهرست طوسى، ص 249 .
33 - فهرست ابن نديم، ص 111; الذريعه، ج 7، ص 191; مصادر نهج‏البلاغه، ج 1، ص 57 .
34 - رجال نجاشى، ص 321; فهرست طوسى، ص 159 .
35 - فهرست ابن نديم، ص 115; الذريعه، ج 7، ص 190 .
36 - رجال نجاشى، ص 198; الذريعه، ج 7، ص 189 .
37 - رجال طوسى، ص 414; رجال نجاشى، ص 18; الذريعه، ج 7، ص 188; ماهو نهج‏البلاغه، ص 27 .
38 - رجال نجاشى، ص 26 .
39 - تاريخ بغداد، ج 11، ص 41; ايضاح المكنون، ج 1، ص 421 .
40 - رجال نجاشى، ص 247 .
41 - الاعجاز و الاعجاز، ص 28 .
42 - رجال نجاشى، ص 17; فهرست طوسى، ص 37 .
43 - فهرست ابن نديم، ص 167; تاريخ الادب العربى، ج 1، ص 179 .
44 - رجال نجاشى، ص 241; فهرست طوسى، ص 191 .
45 - الذريعه، ج 13، ص 217 .
46 - شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحديد، مقدمه ابوالفضل ابراهيم بر شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد صفحه 7 .
47 - شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحديد: 6/278 .
48 - شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحديد: 1/24 .
49 - شرح نهج‏البلاغه، ابن ميثم: ج 4، ص 147 .
50 - شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 3، ص 59; مصادر نهج‏البلاغه، ج 1، ص 187; شرح نهج‏البلاغه، ابن ميثم، ج 4، ص 147 .
51 - مصادر نهج‏البلاغه، ج 1، ص 187 .
52 - فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخاغنه آيت‏الله مرعشى، ج 10، ص 206 .
53 - تراثنا، ش 5، ص 64 .
54 - تراثنا، ش 5، ص 65 .
55 - تراثنا، ش 5، ص 63 .
56 - فهرست نسخه‏هاى خطى مدرسه سپه سالار، ج 2، ص 155 .
57 - فهرست نسخه‏هاى خطى، مركز احياء ميراث اسلامى، ج 2، ص 127 .
58 - فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه آيت‏الله مرعشى نجفى، ج 6، ص 292 .
59 - صحيفه مكتبه اميرالمؤمنين (ع)، ش 2، ص 46 .
60 - ثراثنا، ش 5، ص 69 .
61 - دراية الحديث: كاظم مدير شانه‏چى: /134 .
62 - مصادر نهج‏البلاغه: 1/193 .
63 - مقدمه ابوالفضل ابراهيم بر شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد .
64 - شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحديد: 11/153 .
65 - فهرست‏شيخ منتجب‏الدين .
66 - تاريخ ابن كثير: 12/260 - «المنتظم‏» ابن جوزى: 10/229 .
67 - الغدير: 4/186 .
68 - المحقق الطباطبائى في ذكراه السنوية الاولى، ج 3، ص 1046; الذريعه، ج 14، ص 143 .
69 - فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه سپه سالار، ج 2، ص 123 .
70 - فرمان مالك‏اشتر، ص 16; كاوشى در نهج‏البلاغه، بنياد نهج‏البلاغه، صص 282 و 281 .
71 - ذريعه، ج 14، ص 126 و ج 23، ص 157 .
72 - ذريعه، ج 6، ص 285; ريحانة الادب، ج 4، ص 483 .
73 - تاريخ الحكما، ص 293; مصادر نهج‏البلاغه، ج 1، ص 221 .
74 - تاريخ الحكما، ص 293; مصادر نهج‏البلاغه، ج 1، ص 211 .
75 - لسان الميزان، ج 6، ص 263; ذريعه، ج 14، ص 153 .
76 - نهج‏البلاغه تا اين تاريخ به زبان‏هاى زير ترجمه شده است:
- انگليسى - فرانسه - ايتاليايى - تركى استانبولى - اردو - مالايى - آلبانيايى - بوسنيايى - آشورى - ارمنى - سواحلى - هوسائى - ژاپنى - چينى - روسى - اسپانيائى.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page