اشتباه عمر در تيمم زمان پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله و حكم اشتباهى دادن در زمان خلافت

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

مسلم بن حجاج در باب تيمم صحيح (1) و حميدى در جمع بين ‏الصحيحين و امام احمد حنبل در مسند (2) و بيهقى در سنن (3) و ابى‏ داوود در سنن (4) و ابن‏ ماجه در سنن (5) و امام نسائى در سنن (6) و ديگران از اكابر علماى خودتان به طرق مختلفه و الفاظ متفاوته نقل نموده‏ اند كه در زمان خلافت عمر مردى به نزد وى آمد و گفت: «من جنب شده ‏ام و آبى نيافته ‏ام كه غسل نمايم، نمى ‏دانم چه كنم؟» خليفه گفت: «هرگاه آب نيافتى نماز مكن تا آب به دستت بيايد و غسل نمايى!» عمارياسر از صحابه، حاضر بود گفت:
اى عمر يادت رفته كه در يكى از اسفار من و تو بر حسب اتفاق احتياج به غسل پيدا نموديم. چون آب نبود تو نماز نخواندى ولى من گمان كردم كه تيمم بدل از غسل آن است كه تمام بدن را به زمين بمالم. لذا خود را به زمين غلطانده و نماز كردم. چون خدمت پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله شرف‏ياب شديم، حضرت تبسمى نموده فرمودند: «در تيمم همين قدر بس است كه كف دو دست را با هم به زمين زده و بعد هردو كف را با هم به پيشانى بمالند و بعد كف دست چپ را بر پشت دست راست و بعد كف دست راست را بر پشت دست چپ مسح نمايند.» پس چرا اينك خليفه، مى‏ گويى نماز نخواند؟
عمر چون جوابى نداشت، گفت: «اى عمار از خدا بترس!!»
عمار گفت: «آيا اجازه مى ‏دهى كه اين حديث را نقل نمايم؟» گفت: نوليك ما توليت؛(7) يعنى تو را واگذار كردم به آن‏چه مى‏ خواهى.
اينك آقايان محترم، اگر فكر كنيد در اطراف اين خبر معتبر كه در صحاح معتبر علماى خودتان نقل گرديده، قطعا بى ‏اراده تصديق خواهيد نمود كه آقاى معلم، خيلى بى‏ جا گفته كه خليفه را يكى از فقهاى بزرگ در ميان صحابه شناخته و معرفى نموده.
چگونه ممكن است فقيهى كه شب و روز حضرا و سفرا با پيغمبر بوده و از خود آن حضرت هم شنيده كه در فقدان آب طريق تيمم چگونه است، [به] علاوه صريحا در آيه 43 سوره 4 (نساء) خوانده است كه مى ‏فرمايد: «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدا طَيِّبا»،(8) آن‏گاه حكم را عوضى ابلاغ نمايد به مرد مسلمانى، بگويد: «اگر آب نيافتى نماز نخوان.» در صورتى كه قرآن مجيد فرمايد: آب نيافتى با زمين پاك تيمم نما؟
اتفاقا مسأله تيمم ميان مسلمانان رايج و ما به ‏الابتلاء عمومى است كه مانند وضو و غسل، هر مسلمان عامى آن را مى ‏داند، تا چه رسد به فرد صحابى و خليفه پيغمبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله كه گذشته از آن كه بايد به مردم تعليم نمايد، براى عمل‏كرد خود [بايد] حتما بداند.
نمى ‏توانم بگويم خليفه عمر عالما عامدا عوضى گفته و يا غرضش اخلال در دين بوده، ولى ممكن است كم‏ حافظه در اخذ مسائل بوده و ضبط احكام براى او اشكال داشته، به همين جهت بوده كه علماى خودتان نوشته ‏اند، به عبداللّه‏ بن مسعود فقيه صحابى مى ‏گفت: «از من جدا مباش كه هرگاه از من سؤالى مى‏ نمايند تو جواب آن را بدهى!!»
الحال آقايان با توجه كامل قضاوت نماييد، چقدر فرق است بين چنين آدمى ساده و سطحى كه در اخذ مسائل و بيان احكام فقهى حاضر و آماده نبوده، با آن كه كسى كه احاطه كامل بر جزييات و كليات امور داشته و تمام مسائل علميه و عمليه در نزد او مانند كف دست حاضر بوده است!
شيخ : غير از رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله چه كسى مى‏ توانست احاطه بر جميع جزييات و كليات امور داشته باشد.
داعى : بديهى است بعد از رسول اكرم خاتم ‏الانبياء صلى ‏الله‏ عليه‏ و ‏آله احدى از صحابه چنين احاطه ‏اى نداشته. مگر باب علم آن حضرت، اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب عليه ‏السلام كه خود آن حضرت فرمود: «على اعلم از شما مى‏ باشد.»
*************************
1-صحيح مسلم، ج 1، ص 193.
2-مسند احمد، ج 4، ص 265.
3-سنن كبرى، بيهقى، ج 1، ص 209.
4-سنن ابى‏ داوود، ج 1، ص 87.
5-سنن ابن‏ ماجه، ج 1، ص 188.
6-سنن نسائى، ج 1، ص 166.
7-مسند احمد، ج 4، ص 265.
8-پس اگر آب نيابيد، با خاك پاك تيمم نماييد. سوره نساء، آيه 43.