امام موسي كاظم (ع) در آينه شعر

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

محمد حسين اصفهانى متخلص به صغير در سال 1312 قمرى در اصفهان متولد شد و چون از اوان كودكى به سرودن شعر آغاز كرده بود به «صغير» متخلص گرديد. صغير از سال 1334 ه.ق كه انجمن دانشكده در اصفهان تأسيس گرديد؛ با اين انجمن همكارى داشت. وى از سرسپردگان سلسله نعمة اللهى بشمار مى‏رفت و دست ارادت به آقا ميرزا عباس صابر عليشاه داد. بيشتر اشعارش در مسائل عرفانى و مدايح اهل البيت عليهم السلام بويژه مدح مولى الموالى حضرت على عليه السلام است. ديوان اشعار و مصيبت نامه ‏اش در اصفهان چاپ شده است.


در مدح سيد اطهر حضرت موسى بن جعفر عليه السلام (1)
اى لعبت نسرين بدن لاله بنا گوش

واى ماه شكرخند، شكر ريز، شكرنوش

گر نيست تو را خاك ره، اى سرو قبا پوش

بارى است گران بودن اين سر به سر دوش

اى در خم چوگان تو سرها همه چون گو

صد طعنه زاغيار تو اى دوست شنيدم

صد گونه ستم از تو در ايام كشيدم

اميد خلاص از تو من رار بريدم

آن دم كه مقيد به دو گيسوى تو ديدم

صد دل به يكى حلقه و صد جان به يكى مو

تا كار من افتاد به روى چو مه يار

چون چشم خود از درد مرا ساخته بيمار

گاهى به زمين رخ نهم و گاه به ديوار

با اين همه غم او ز پى قتل من زار

گه تير مژه آرد و گه خنجر ابرو

تا ديده‏ام اى سر و تو را سيب زنخدان

آسيب غمش كرده مرا سر به گريبان

زان پيش كه از حسرت آن سيب دهم جان

رحمى كن و ده كام من از ليموى پستان

اى رنگ من از حسرت تو زرد چو ليمو

ابروى تو يا تيغ كج اندر كف ماه است

گيسوى تو يا از من دلسوخته آه است

موى تو به رخ يا به گل افشانده گياه است

در كنج لبت ترك من اين خال سياه است

يا جا به لب آب بقا ساخته هندو

اى برده به زلف سيه خو دل عالم

عالم شده آشفته از آن طره پر خم

خم قامت من همچو كمان ساختى از غم

غم نيست مرا گر شوى اى ترك تو همدم

همدم نه سزاوار بود جز تو پرى رو

بازآى كه گلزار زگل گشته معطر

بلبل چو يكى واعظ بنشسته به منبر

گه حمد خدا گويد و گه نعت پيمبر

گه مدح امام دو سرا موسى جعفر

كاوراست دو صد موسى عمران ارنى (2) گو

تنها نه ملك بر در او آمده دربان

كز بهر غلاميش زجان تاخته غلمان (3)

سازند مگر كحل بصر از دل و از جان

حوران بهشتى به در آن شه ذيشان

روبند غبار ره زوار به گيسو

اى زاده زهرا خلف سيد لولاك (4)

در بزم عزاى تو ملك با دل صد چاك

بال و پر خود فرش كند بر زبر خاك

از شمع حريم تو يكى شمع در افلاك

بيضا (5) شد و چون فضل تو رخ تافت به هر سو

گر بست به زنجير تو را خصم سيه دل

كى كاسته شد رتبه شيران ز سلاسل

گردون پى تعظيم تو اين سان شده مايل

با كوى تو هرگز نتوان كرد مقابل

گر گنبد مينا بود و روضه مينو

روى تو به نور احدى آمده مظهر

شخص تو به شرع نبوى سيد و سرور

بى مهر تواى نوگل گلزار پيمبر

بر پاى نخيزد به دمن لاله احمر

و زخاك نرويد به چمن سنبل خوشبو

بوئيم گر امروز تو را راه محبت

ديگر چه غم از وحشت فرداى قيامت

از ما كنى آن روز گر از لطف شفاعت

بى رنج و تعب جاى نماييم به جنت

با اينكه نيايد گنه ما به ترازو

اى نور خدا شمع هدى، مصدر ايمان

درياى عطا، بحر سخا، منبع احسان

اى يوسف آل نبى، اى مظهر يزدان

وز درد شدى باغل و زنجير گرانبار

غلطان به روى خاك ز پهلوى به پهلو

اى شاه حجازى به چه تقصير به بغداد

مسموم نمودند تو را از ره بيداد

ما را غم قتل تو شها كى رود از ياد

الحق كه بود ناسخ بد فعلى شداد

ظلمى كه عيان گشت از آن فرقه بدخو

كلب تو «صغير» آن كه ترا هست ثنا خوان

كمتر بود از مور و تو برتر ز سليمان

ران ملخش تحفه كه در بخشش عصيان

ضامن شوى از نزد خدا از ره احسان

اى زاده آزاده تو ضامن آهو
---------------------------------------
1ـ كتاب مصيبت‏نامه، صغير اصفهانى، چاپ كتابفروشى ثقفى اصفهان، 1348، صفحه .99
2ـ ارنى: اشاره است به آيه: «و لما جاء موسى لميقاتنا و كلمه ربه قال رب ارنى انظر اليك...» (آيه 143 سوره اعراف) موسى (ع) به درخواست جاهلانه قوم خود تقاضاى ديدن خدا را مى‏نمايد و پاسخ: (لن ترانى) هرگز مرا نخواهى ديد مى‏شنود.
3ـ غلمان: (جمع غلام: پسر بچه) خدمتگزاران بهشت.
4ـ سيد لولاك: حضرت پبامبر خاتم (ص) است و اشاره دارد به حديث قدسى: لولاك لما خلقت الافلاك: اگر تو نبودى افلاك را خلق نمى‏كردم.
5ـ بيضا: خورشيد.

كتاب: مناقب حضرت موسى بن جعفر (ع) در شعر فارسى، ص 74
------------------------------
احمد احمدى بيرجندى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page