معرفت نجات بخش انسان است

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

بسيارى از بزرگان در كتابهاى خود آورده اند:
شخصى به نام حسن بن عبداللّه، فردى زاهد و عابد بود و مورد توجّه عامّ و خاصّ قرار داشت.
روزى وارد مسجد شد، امام موسى كاظم عليه السلام نيز در مسجد حضور داشت، همين كه حضرت او را ديد فرمود: نزد من بيا.
چون حسن بن عبد اللّه خدمت امام عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: اى ابوعلىّ! حالتى كه در تو هست، آن را بسيار دوست دارم و مرا شادمان كرده است و تنها نقص تو آن ست كه شناخت و معرفت ندارى، لازم است آن را جستجو كنى و بيابى.
حسن اظهار داشت: ياابن رسول اللّه! فدايت گردم، معرفت چيست و چگونه به دست مى آيد؟
فرمود: برو نسبت به مسائل دين فقيه شو و اهل حديث باش.
حسن توضيح خواست كه از چه كسى معرفت بياموزم؟
حضرت فرمود: از فقهاء و دانشمندان اهل مدينه بياموز، و چون مطلبى را فراگرفتى، آن را نزد من آور تا راهنمائيت كنم.
حسن بن عبداللّه حركت نمود و مسائلى را از علماء فراگرفت و نزد حضرت باز گشت، وقتى حضرت چنين حالتى را از او ديد، فرمود: برو معرفت را فراگير و آن را بشناس.
اين حركت چند بار تكرار شد، تا آن كه روزى امام موسى كاظم عليه السلام در مزرعه اش بود، حسن با حضرت ملاقات كرد و گفت: فرداى قيامت در پيشگاه خداوند بر عليه تو شكايت مى كنم، مگر آن كه مرا بر شناسائى حقيقت معرفت، هدايت و راهنمائى كنى؟
بعد از آن، امام عليه السلام فرمود: اوّلين امام و خليفه رسول اللّه اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام است؛ و سپس امام حسن، امام حسين، امام علىّ ابن الحسين، امام محمّد باقر، امام جعفر صادق (صلوات اللّه و سلامه عليهم ). حسن گفت: يا ابن رسوال اللّه! امام امروز كيست؟
حضرت فرمود: من امام و حجّت خدا هستم.
گفت: آيا دليل و نشانه اى دارى كه با آن استدلال كنم؟
فرمود: نزد آن درخت برو، و بگو كه موسى بن جعفر مى گويد: حركت كن و به سوى من بيا.
حسن گويد: به خداوند قسم، چون نزديك درخت آمدم؛ و پيام حضرت را رساندم، ديدم زمين شكافت و درخت به سوى حضرت حركت كرد تا آن كه جلوى آن بزرگوار آمد و ايستاد، سپس امام عليه السلام به درخت اشاره نمود: برگرد، پس آن درخت برگشت.(1)
---------------------------------------
1-اصول كافى: ج 1، ص 286، ح 8، الثّاقب فى المناقب: ص 455، ح 383، خرائج: ج 2، ص 650، ح 2 إ علام الورى طبرسى: ج 2، ص 18.
------------------------------
مؤلف: عبد الله صالحى