نابودى يا كمك و كار با ظلمه

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

صفوان جمّال - كه يكى از اصحاب و دوستان امام موسى كاظم عليه السلام است - حكايت كند:
روزى در محضر مبارك آن حضرت بودم، كه يكى از مؤمنين به نام زياد بن مروان عبدى - كه در دستگاه حكومت بنى العبّاس همكارى داشت - به مجلس آن حضرت وارد شد.
امام كاظم عليه السلام به او خطاب كرد و فرمود: آيا با آنها همكارى و هماهنگى در كارها داريد؟
زياد گفت: آرى، اى مولا و سرورم!
امام عليه السلام فرمود: چرا چنين مى كنى؟!
گفت: اى سرورم! من مردى آبرودار و آبرومندم، و نيز عائله مند مى باشم؛ و مال و ثروتى هم ندارم كه تاءمين معاش و زندگى كنم.
حضرت فرمود: اى زياد! به خداى يكتا سوگند، چنانچه از آسمان به زمين بيفتم و قطعه قطعه گردم و گوشتهاى بدنم را پرندگان جدا كنند، اين برايم بهتر است تا آن كه با اين اين ظالمان همكارى و معاشرت داشته باشم.
صفوان گويد: پرسيدم: يا ابن رسول اللّه! پس در چه صورتى مى توان با آنها همكارى نمود؟
امام عليه السلام فرمود: در صورتى مى توان كنار آنها بود و با آنها همكارى نمود كه براى نجات مؤمنى يا آزادى اسيرى باشد، كه در چنگال آنها گرفتار باشد.
و در غير اين صورت، خداوند متعال به كمك دهندكانِ ظالمان وعده عذاب دردناك داده است.
بعد از آن، امام عليه السلام افزود: پس مواظب باش، كه خداوند متعال شاهد و ناظر همه حالات و همه كارها است؛ و آنچه را كه اراده نمايد، انجام مى دهد.(1)
---------------------------------------
1-مستدرك الوسائل: ج 13، ص 136، ح 15. و مشابه همين داستان را مرحوم علاّمه مجلسى (رحمه الله )در كتاب شربف بحارالا نوار: ج 48، ص  136، ح 10، در رابطه با علىّ بن يقطين آورده است.
------------------------------
مؤلف: عبد الله صالحى