بردبارى و گذشت آن بزرگ، بىمانند و سرمشق ديگران بود.
لقب «كاظم» به دنبالهى نام آن گرامى، حاكى از همين خصلت وى و نشانهى شهرت ايشان به كظم غيظ و گذشت و بردبارى اوست.
در روزگارى كه عباسيان، در سراسر بلاد اسلامى خفقان ايجاد كرده بودند و اموال مردم را به عنوان بيت المال مىگرفتند و صرف عيش و نوش مىكردند و بر اثر حيف و ميل آنان، فقر عمومى بيداد مىكرد، مردم اغلب بىفرهنگ و فقير بودند و تبليغات ضد علوى عباسيان نيز، اذهان ساده لوحان را مىآلود، گهگاه، برخى از سر نادانى، بر امام بر مىآشفتند، اما آن بزرگوار، با اخلاق عالى خويش، بر آشفتهها را تسكين مىداد و با ادب و متانتخويش، آنها را تاديب مىكرد.
مردى از اولاد خليفهى دوم در مدينه مىزيست كه امام را آزار مىداد و گاهى كه امام را مىديد با دشنام، توهين مىكرد.
برخى از ياران امام، پيشنهاد مىكردند كه او را از ميان بردارند:امام شديدا ايشان را از اينكار باز مىداشت.
يكروز امام جاى او را كه در مزرعهاى بيرون مدينه بود، پرسيدند.
چارپايى سوار شدند و بدانجا رفتند و او را در مزرعه يافتند و همچنان سواره وارد مزرعه شدند.او فرياد زد كه زراعت مرا پايمال نكن!حضرت اعتنايى به گفتهى او نكردند و همچنان سواره نزد او رفتند (1) و چون كنار او رسيدند، از چارپا پياده شدند و با گشاده رويى و بزرگوارى از او پرسيدند:
چقدر براى اين مزرعه خرج كردهاى؟
گفت: صد دينار
فرمود: چقدر اميد سود دارى؟
گفت: غيب نمىدانم.
فرمود: گفتم چقدر اميدوار هستى؟
گفت: اميد دويست دينار سود دارم.
حضرت سيصد دينار به او مرحمت فرمودند و فرمودند زراعت هم از آن خودت، خدا به تو آنچه به آن اميد دارى خواهد رسانيد. آن شخص برخاست و سر آن گرامى را بوسيد و از او خواست كه از گناهان و جسارتهاى وى در گذرد.امام تبسمى فرمودند و باز گشتند...
روز بعد، آن مرد در مسجد نشسته بود كه امام (ع) وارد شدند.
آنمرد تا نگاهش به امام افتاد گفت:
الله اعلم حيثيجعل رسالته
خدا بهتر مىداند كه رسالتخويش را به چه كسانى بدهد. (كنايه از آنكه امام موسى بن جعفر به راستى شايستگى امامت دارند)
دوستانش با شگفتى پرسيدند، داستان چيست، قبلا از او بد مىگفتى؟
او دو باره امام را دعا كرد و دوستانش با او به ستيزه برخاستند...
امام با يارانى از خود كه قصد قتل او را داشتند فرمود: كدام بهتر است، نيتشما يا اينكه من با رفتار خويش او را به راه آوردم؟ (3)
---------------------------------------
1-اين كار چون براى اصلاح و به راه آوردن آن شخص انجام مىشده در نظر امام جايز بلكه لازم بوده است.
2-تاريخ بغداد ج 13- ص 28- ارشاد مفيد ص 278
حلم و گذشت و بردباری
- بازدید: 4942