شعر: ماه بنی هاشم - از وفائی شوشتری

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

طبعم به هر ترانه نوای دگر زند

عشاق وار بر صف خوف و خطر زند

گاهی هوای ملک عراقش گهی حجاز

گاهی قدم به خاور و گه باختر زند

با هر مخالفست مؤالف براستی

مانند آفتاب که بر خشگ و تر زند

از کوچک و بزرگ بگیرد سراغ بار

باشد مگر که چتر سعات بسر زند

شاید زفیض بخت همایون به نشأنئین

یک نشأه ای زجام مجبت اثر زند

آری کسی که اهل نظر نیست در جهان

باید که حلقه بر در اهل نظر زند

لاسیما بدرگه شاهی که از کرم

چون ذره ای ز مهر رخش بر حجر زند

گردد بسان لعل درخشنده تابناک

واز آب و تاب طعنه بشمس و قمر زند

بوالفضل و بوالکمال ابوسیف آنکه او

در فوق عرش کوی سعادت اثر زند

شاه حجاز ماه بنی هاشمی لقب

آنکو لوای نصرت و فتح و ظفر زند

از بهر سیر رفعت او طایر قیاس

با شهپر خیال، اگر بال و پر زند

مشگل رسد بحلقة دربار رفعتش

صدبار اگر بحلقة امکان بدر زند

حکمش چنانکه نقشه زنقشش برد قضا

امرش چنان که کرده زرویش قدرزند

در صولت و صلابت مردی و مردمی

در روزگار تکیه بجای پدر زند

موسی بگفتن ارنی نیست حاجتش

گر ذره ای زخاک درش بر بصر زند

زان خاک جای سرزنش اربود با مسیح

میبایدش قدم بسر عرش بر زند

یعقوب را محبت یوسف رود زدل

گر بررخش زمنظر دل یک نظر زند

از شوق طبع روشن من مطلعی دگر

چون قرص آفتاب درخشنده سرزند

عباس اگر که دست بشمشیر برزند

یکباره شعله بر همه خشک تر زند

از تیغ آبدارش اگر یک شراره ای

گردد عیان بخرمن هستی شرر زند

از قتل خود خبر نشود تا بروز حشر

بر فرق هر که تیغ بلا بی خبر زند

از بسکه هست چاپک و چالاک و تند وتیز

شمشیر تا رسیده بمعفر بسر زند

سازد دونیم پیکر او بی زیاد وکم

از خشم هر که را بسرو پا کمر زند

پیوسته نیش بر رگ جان مخالفان

فصاد تیر تیز چون نیشتر زند

روز قضا و قدر چاکران او

هر جا اراده کرد قضا و قدر زند

خیاط وار شخص قضا جامة ممات

بهر عدوی تو زفنا آستر زند

صباغ وار دست قضا رخت زندگی

در خم نیستی ز اجل بیشتر زند

گریک شرر زشعلة تیغش رسد بخصم

تا روز حشر نالة هذالسقر زند

شاها مرا بمدح تو شد لطف تو دلیل

ورنه چگونه مور ز دریا گذر زند

مارا زبان بوصف تو قاصر بود ولی

گنجشک بقدر همت خود بال و پر زند

تا شد بمدحت تو وفائی سخن سرای

نطقش هزار طعنه بقند و شکر زند

سقا ندیدم و نشنیدم بروزگار

از سوز تشنگی شررش بر جگر زند

---------------------------------
شعری از وفائی شوشتری