هرچند كه راه هنر مدح نپويم
پرسند اگر سرور و سلطان ادب كيست
روزى اگر از شهر وفا گم شوم آن روز
امروز اگر خار سر راه وفايم
وقت است كه ساقى، مِى اخلاص و صفا را
صد مخزن ديوان چه كنم مدح و ثنايش
عمري است به درگاه اباالفضل گدايم
من ساقى ام و باده من مدح نگار است
لب تشنه از اين در اَحَدى دور نگردد
هربتكده را حاوى يكصورت و معنىاست
امشب كه پرى خانه معشوق گشودند
او جن و پرى نيست كه انسان كريم است
شب قائم زهد است و سحر عازم هيجا
دلدار من آن است كز او عيد بريزد
من تا به ابد دامن عباس بگيرم
او داده مرا سر خط جانبازى و ايثار
استاد مسلم به على اكبر ليلاست
ما در كَنَف يار چه گوئيم كه ارباب
او دست على؛ دست على دست خداوند
جا داشت رُخ كعبه دوباره بشكافد
آن ماه كه خيزد به قدش جا زد خورشيد
خمخانه توحيد همين جاست بيائيد
كيل نظر و سنجش نور است جمالش
آن معجزه را چشم مگو باغ ستاره است
گر در طلب زندگى خُلد برينيد
آنجا كه شنيديد ازل تا به قيامت
اين است به واللَّه خداوند مجسم
آن پاكدلانى كه به خلقت چو عروسند
موساست عصايش نى دستان اباالفضل
الياس كه بر مجمع درياست مُوكِّل
ايوب كه صبرش به جهان است زبانزد
ذوالكفل، كه مىكرد كفالت به رسولان
يوسف كه بود بين رسل جلوه خورشيد
ادريس كه درسش همه بود آيه حكمت
آن شكه كه مخول تب نمرود، شكسته
دل تشنه افراطى لبخند اباالفضل
خواهند چو بخشند قداست به كلامى
اوتاد اگر همت عباس بخواهند
قامت نه قيامت نه، امامت به پناهش
دانيد كه نسل قمر نور كدامند؟
چون صاحب تيغ علوى باز بيايد
زيباست كمى روضه عباس بخوانيم
در ميكده كام عطش آشام كه ديده؟
از دست كريمى ز بلندى كرامت
بر روى زمين گرد علمدار رشيدى
در گرد طواف حرم خون خدايى
از بعد رجز خوانى خونين حماسه
دو ديده و يك قلب به يك تير ندوزند
تا قامت اللهى آن ماه دو تا شد
-----------------------------
شعری از محمود ژوليده