حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
سیاه بود و سیاهی هر آنچه می دیدی
چه گفت با تو در آن لحظه های تشنه حسین؟
به دست و پای تو بار چه قفلها که نبود
جنون تو را به مرادت رساند نا گهان
نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت
نه پیشوند و نه پسوند، حرّ حرّی تو
----------------------------------------
شعری از مرتضی امیری اسفندقه
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا