شعر: نور خاندان نبوت

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

ای نور خاندان نبوت جمال تو

ای فخر دودمان امامت کمال تو

ای اشبه تمام خلایق بخلق و خلق

بر خاتم نبوت و حسن خصال تو

ای معدن فتوت و سرچشمة ادب

هرگز ندیده دهر کسی بر مثال تو

تو شمع خاندان جلیل امامتی

ای نخانه غرق غم شده اندرزوال تو

افسوس در جوانی و اندر کمان حسن

پژمرده گشت گلشن و باغ جمال تو

لعن خدا به منقذ پست و پلید باد

کزضرب با عمود نگون کرد حال تو

اندر جحیم تا به ابد باددر عذاب

آنشوم و نانجیب که بشکست بال تو

بعد از تو اف بدنیای دون باد

گفت از ته دلش پدر با جلال تو

نعش ترا چگونه برد سوی خیمه گاه

با آه و ناله این پدر پرملال تو

اندر مصیبت تو زمین و زمان گریست

حکمت فدای خاک قدوم و نعال تو

----------------------------------------
شعری از حاجی میرزا باقر حکمت