بخش سوم: آيات موافق نيات

(زمان خواندن: 4 - 8 دقیقه)

يكى از چيزهايى كه مردم مسلمان به آن معتقداند و از آن نتيجه گرفته اند، استخاره با قرآن است. (يعنى مشورت كردن با خدا) بعضى ها در كارى كه مى خواهند انجام دهند حيرانند كه آيا انجام دهند يا نه؟ آيا انجام دادن آن صلاح است يا نه؟ آيا عاقبتش خوب است يا بد، براى اين كه وضعشان روشن شود با خدا مشورت مى كنند و به قرآن تفال مى زنند و طبق آن هم عمل مى كنند و به نتيجه هم مى رسند.
بعضى اوقات چنان استخاره طبق ميل و آيه مطابق نيت مى آيد كه انسان تعجب مى كند! گاهى شده كه حتى اسم افراد و مقصد آنان در آيات آمده، و ايشان را راهنمايى و هدايت كرده است. براى مثال به چند مورد اشاره مى كنيم:


استخاره فيض كاشانى
1- نقل شده: مرحوم فيض كاشانى (ره) به جهت سفر تحصل علم، با قرآن مجيد استخاره گرفت، اين آيه آمد و او را راهنمايى نمود.
فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلكم يحذرون (1)
پس چرا از هر طايفه اى جمعى از شهر و ديار خود بيرون نمى رود (و در طلب علم كوشش نمى كنند) تا در دين فقيه شوند و موقع مراجعت علم و دين را كه آموخته اند به قوم خود بياموزند. شايد آنان هم از خدا بترسند.
همين آيه باعث شد كه مرحوم فيض (ره) به دنبال تحصيل علم رود كه آخرالامر هم يكى از علماى بزرگ اسلام و صاحب تاليفات شد.


استخاره كاشف الاسرار
2- صاحب كتاب كاشف الاسرار گويد: در نجف اشرف رفيقى داشتم به نام ملا يوسف. از قرآن استخاره اى گرفت اين آيه آمد:
((يوسف اعرض عن هذا))(2)
آيه با صراحت اسم او را برده و او را از قصدى كه داشته بر حذر نمود و از حيرانى نجاتش داد.


استخاره ملا ابراهيم
3- نيز مى نويسد: رفيق ديگرى داشتم به نام ملا ابراهيم، وى براى آمدن به ايران با قرآن استخاره گرفت، اين آيه آمد:
((يا ابراهيم اعرض عن هذا (3)))
در اين استخاره هم با صراحت اسم صاحب استخاره برده شده و نيز از آمدن به ايران برحذر داشته است.


استخاره شيخ على اكبر نهاوندى
4- مرحوم شيخ على اكبر نهاوندى نقل مى كند كه: در بالاى سر قبر اميرالمؤ منين (عليه السلام) براى اين كه بدانم كدام يك از دو استادم (يكى شيخ محمد حسن صاحب جواهر و ديگرى شيخ مرتضى انصارى صاحب مكاسب و رسائل) نفعشان براى اسلام و مردم بيشتر است، با قرآن استخاره كردم اين آيه آمد:
كلتا الجنتين اتت اءكلها و لم تظلم منه شيئا(4)
آن دو باغ كاملا ميوه هاى خود را بدون هيچ آفت و نقصان مى دهند.
اين آيه مى فهماند كه هر دوى اين علما نفعشان براى اسلام و طلاب و مردم يكسان است. صاحب جواهر با نوشتن يك دوره فقه مفصل و شيخ مرتضى انصارى با نوشتن كتاب مكاسب در فقه استدلالى و رسائل در علم اصول، به دين خدمت كردند.


استخاره امام حسين
5- محمد حنيفه درباره رفتن به كربلا، از امام حسين (عليه السلام) تقاضا كرد استخاره كند. وقتى آن حضرت استخاره كرد اين آيه آمد:
كل نفس ذائقه الموت و انما توفون اجوركم يوم القيامه (5)
هر نفسى شربت مرگ را خواهد چشيد و همه شما حتما در روز قيامت به مزد اعمال خود كاملا خواهيد رسيد.
تقاضاى استخاره ديگرى نموده، آن جناب نيز دوباره استخاره كرده و اين آيه مباركه آمده:
اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيده (6)
هر كجا باشيد اگر چه در كاخ ‌هاى بسيار محكم، مرگ شما فرا خواهد رسيد و از مرگ به هيچ چاره اى رهايى نيابيد.
چون استخاره براى رفتن سفر كربلا است هر دو آيه، خبر از مرگ و مردن مى دهند.


استخاره براى شرب خمر
6- در زمان فيض كاشانى يكى از پزشگان، براى برطرف شدن مرض يكى از بيمارانش شرب خمر تجويز نمود، آن شخص پيش مرحوم فيض (ره) آمد و استخاره گرفت. وقتى استخاره كرد اين آيه شريفه آمد.
عفا الله عما سلف و من عاد فينتقم الله منه و الله عزيز ذوانتقام (7)
خداوند از اعمالى كه در زمان گذشته انجام داديد درگذشت ((و شما را به واسطه آنان عذاب نمى كند)) ولى اگر بار ديگر به مخالفت برخواستيد، خداوند از شما انتقام خواهد كشيد؛ زيرا خداوند مقتدر است و از همه خلاف كاران انتقام مى كشد.
در اين آيه از شرب خمر منع مى كند و مى فرمايد: اگر به دستور دكتر عمل كنى و شرب خمر نمايى، خداوند تو را عذاب خواهد كرد.(8)


استخاره يكى از دوستان
7- روزى با يكى از دوستان درباره مشكلات زندگى صحبت مى كرديم ايشان فرمود: روزى خرجى بنده تمام شده و راهى براى به دست آوردن روزى برايم نمانده بود.
به همسر خود گفتم: چه خوب است به خانه همسايه بروى و مبالغ پانصد تومان به عنوان قرض الحسنه براى امرار معاش بگيرى.
موقعى كه ايشان آماده حركت شد گفتم: لحظه اى درنگ كن تا استخاره اى بگيرم. وقتى قرآن را باز كردم، اين آيه شريفه آمد:
ام تسئلهم خرجا فخراج ربك خير و هو خير الرازقين (9)
اى رسول ما! آيا تو از اين مردم خرج و مزد مى خواهى؟ ((هرگز از آنان مخواه)) خرج و مزدى كه خدا به تو دهد از هر چيزى بهتر است، زيرا خدا بهترين روزى دهندگان است.
آن شخص مى گويد: من به همسرم گفتم: نرو! خداوند خرجى ما را از جانب خود حواله نمود. و من سريعا از خانه خارج شدم. موقعى كه از خانه بيرون آمدم، چشمم به شخصى كه مدتها مبلغى به او داده بودم و او نمى داد و من از او مايوس شده بودم افتاد. وقتى او را ديدم با حال نااميدى گفتم، آيا من گناه كرده ام كه به تو قرض داده ام؟
آن شخص فورا گفت: برو درب مغازه و از فرزندم بگير. وقتى به درب مغازه رسيدم، در حالى كه يقين داشتم خبرى از پول نيست فرزندش مرا صدا زد و مبلغى را كه طلبكار بودم پس داد.
ملاحظه فرماييد چگونه اين آيه هم مثل ديگر آيات مطابق با نيت مى آيد.


تفال شهيد ثانى و اولاد پسر
شيخ زين الدين عاملى ملقب به شهيد ثانى، در يكى از كتاب هايش داستانى را بدين شرح نقل كرده: زمانى به قسطنطنيه سفر كرده بودم. روزى به همراه جمعى از دوستان براى زيارت مرقد ابو ايوب انصارى كه بيرون شهر بود (و قبه و حرم دارد) بدان محل رفتيم، در كنار مزار آن صحابى بزرگ، تفالى به قرآن مجيد زدم تا از حال همسرم كه در وطن حامله بود مطلع شوم. چون قرآن را گشودم در ابتداى صفحه اين آيه آمد: ((و بشره بغلام حليم (10))) سجده شكر به جاى آوردم و از خدا خواستم كه پسر خوبى نصيبم كند. بعد از مدتى نامه اى از وطن به دستم رسيد. در آن نوشته بود كه خداوند پسرى به تو عنايت كرده و اين مژده را قرآن جلوتر به من داده بود.(11)


با تفال به قرآن، كتاب پيدا شد
حاج شيخ حسن خاتمى بروجردى كه يكى از زهاد بود نقل كرده است: من كتاب ارزشمند قواعد علامه را كه اثر يكى از علماى بروجرد بود و مدتى نزد من به عنوان امانت سپرده شده بود، به آقاى شيخ ابراهيم بروجردى به رسم عاريه داده بودم، تا پس از سه روز بازگرداند؛ اما او فراموش كرده بود كه از چه كسى گرفته و من هم فراموش كرده بودم به چه كسى داده ام.
مدت ها از اين ماجرا گذشت، تا اين كه روزى صاحب كتاب آمد و تقاضا كرد آن را رد نمايم؛ هر چه گشتم آن را پيدا نكردم و هر چه به مغز خود فشار آوردم؛ به ياد نياوردم كه به كدام يك از دوستان داده ام.
از هر دوست و آشنايى كه مى پرسيدم، اظهار بى اطلاعى مى كرد. هنگامى كه از همه جا مايوس شدم، روزى با خود فكر كردم كه، تفالى به قرآن بزنم كه شايد كتاب پيدا شود.
(با طهارت) قرآن را برگرفتم و با احترام و توجه كامل تفال زدم، كه اين آيه شريفه آمد:
و اذا يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل (12)
(اى پيامبر) ((به ياد آور)) هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايه هاى خانه ((كعبه)) را بالا مى بردند...
از پى اين تفال به يادم آمد كه آقاى شيخ ابراهيم بروجردى، كتاب را براى سه روز به عنوان عاريه گرفته است. به منزل ايشان رفتم و كتاب را خواستم. پرسيد: از كجا به ياد آوردى، آيا كسى به تو گفت، در جواب گفتم: آرى، گفت: چه كسى؟ گفتم قرآن. و ماجرا را نقل نمودم.(13)
جالب بود كه هم اسم امانت گيرنده بود. ((ابراهيم)) و هم اسم كتاب ((قواعد)) در آيه آمده بود.


----------------------------------------
1-سوره توبه، آيه 122.
2-سوره يوسف، آيه 28.
3-سوره هود، آيه 75.
4-سوره كهف، آيه 32.
5-سوره آل عمران، آيه 185.
6-سوره نسا، آيه 77.
7-مائده / 94.
8-اين چند قضيه در خزينه الجواهر مرحوم شيخ على اكبر نهاوندى آمده است.ص 294 الى 295.
9-سوره مومنون، آيه 71.
10-سوره ذاريات، آيه 28، ((ملائكه ابراهيم را بشارت دادن به پسرى دانا و حليم ((اسحاق)).
11-فوائد الرضويه،ص 191.
12-سوره بقره، آيه 127.
13-كرامت صالحين،ص 333.
------------------------------------
نعمت الله صالحى حاجى آبادى