بخش چهارم: انس با قرآن

(زمان خواندن: 13 - 26 دقیقه)

يكى از مسائل بسيار مهم اسلامى و يكى از وظايف هر انسان مومن و معتقد، مانوس بودن با قرآن است.
اولا ما بايد قرآن بياموزيم و در مرحله بعد درست و صحيح تلاوت نماييم و بعد از آن در آياتش تدبر كرده، و رابطه تنگاتنگ و جدى با آن داشته باشيم چرا كه قرآن، كتاب كامل انسانساز و حاوى تمام برنامه ها و رموز تكامل است، سخن خداوند متعال بوده و عمل به آن موجب پيروزى و رستگارى دنيا و آخرت است.
انس، يعنى باره گرم، علاقه آميخته با عشق و معرفت، الفت ناگسستنى كه موجب اتصال و به هم پيوستگى مى شود.
مثلا مادر با كودك دلبندش و كودك شيرخوار به پستان و شير مادرش انس دارد و با مكيدن پستان مادر، نشاط پيدا مى كند.
اميرالمؤ منين (عليه السلام) علاقه اش به مرگ را، با كلمه انس تعبير نموده، مثال انس كودك به شير مادر را ذكر كرده است و مى فرمايد:
والله لابن ابى طالب انس بالموت من الطفل بثدى امه (1)
به خدا سوگند، انس پسر ابى طالب به مرگ (شهادت) از انس طفل شير خوار به پستان مادرش بيشتر است.
چنين علاقه اى يك انس حقيقى است. قطعا اگر با قرآن چنين پيوندى برقرار كنيم هم در دنيا و هم در آخرت رستگار مى شويم و حتى از دورى برادران دينى، نيز دلتنگ نشده و خود را نمى بينيم.(2)
امير المؤ منين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: هر كس به تلاوت قرآن انس گيرد، دورى برادران ايمانى او را دلتنگ و تنها نسازد.
اگر انسان خواسته باشد به چنين انسى برسد، نخست، بايد عظمت قرآن را بشناسد و با تمام وجود درك كند كه قرآن غذاى كامل روح است و موجب رشد معنوى و تكامل همه جانبه او خواهد شد. شناخت قرآن، اين است كه در آياتش، تدبر كنيم و در محضر استادان و دانشمندان اسلامى از تفسير آن آگاهى يابيم.
خداوند درباره تدبر نكردن در آيات قرآن، كافران و مسلمانان بى اعتنا به آن را سرزنش مى كند و مى فرمايد:
افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها(3)
(چرا كفار و عده اى از مسلمانان) آيات قرآن را بررسى نمى كند؟ چرا چشمهاى قلب خود را بسته اند و در آيات الهى نمى انديشند ((آيا بر قلب هاى آنان قفل بدبختى و شقاوت)) خورده است؟
علاوه بر تدبر، قرآن انسان را به تفكر در آيات الهى دعوت كرده است؛
و چنين مى فرمايد:
كذلك نفضل الايات لقوم يتفكرون (4)
ما اين گونه، آيات قرآن را براى گروهى كه ((صاحب فكرند)) و مى انديشند، شرح مى دهيم و بيان مى كنيم.
انس واقعى به قرآن داراى دو ركن اساسى و مهم است.
1- شناخت قرآن.
2- عشق ورزيدن به آن.
هر گاه انسان قرآن را بشناسد، به عظمت نازل كننده (خدا) و پيامبرى كه قرآن بر او نازل شده است پى مى برد، محتواى آياتش را در مى يابد و سپس با عشق به آن، ارتباط فكرى و عملى برقرار مى كند و مى تواند ادعا كند كه با قرآن انس گرفته است وگرنه شكايت حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) مى شود كه به خداوند متعال عرض مى كند:
يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا!(5)
((پروردگارا! قوم من، اين قرآن را ترك كردند و رها ساختند)). (نه آن را خواندند و نه به آن عمل كردند يا اگر خواندند با بى اعتنايى از آن گذشتند و به آياتش عمل ننمودند.)
درباره انس ائمه معصومين (عليه السلام) و متقين با قرآن، نمونه هايى را متذكر مى شويم. (شايد ما هم انس حقيقى به قرآن پيدا كنيم و همدم آن شويم.)

يكى از مسائل بسيار مهم اسلامى و يكى از وظايف هر انسان مومن و معتقد، مانوس بودن با قرآن است.
اولا ما بايد قرآن بياموزيم و در مرحله بعد درست و صحيح تلاوت نماييم و بعد از آن در آياتش تدبر كرده، و رابطه تنگاتنگ و جدى با آن داشته باشيم چرا كه قرآن، كتاب كامل انسانساز و حاوى تمام برنامه ها و رموز تكامل است، سخن خداوند متعال بوده و عمل به آن موجب پيروزى و رستگارى دنيا و آخرت است.
انس، يعنى باره گرم، علاقه آميخته با عشق و معرفت، الفت ناگسستنى كه موجب اتصال و به هم پيوستگى مى شود.
مثلا مادر با كودك دلبندش و كودك شيرخوار به پستان و شير مادرش انس دارد و با مكيدن پستان مادر، نشاط پيدا مى كند.
اميرالمؤ منين (عليه السلام) علاقه اش به مرگ را، با كلمه انس تعبير نموده، مثال انس كودك به شير مادر را ذكر كرده است و مى فرمايد:
والله لابن ابى طالب انس بالموت من الطفل بثدى امه (1)
به خدا سوگند، انس پسر ابى طالب به مرگ (شهادت) از انس طفل شير خوار به پستان مادرش بيشتر است.
چنين علاقه اى يك انس حقيقى است. قطعا اگر با قرآن چنين پيوندى برقرار كنيم هم در دنيا و هم در آخرت رستگار مى شويم و حتى از دورى برادران دينى، نيز دلتنگ نشده و خود را نمى بينيم.(2)
امير المؤ منين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: هر كس به تلاوت قرآن انس گيرد، دورى برادران ايمانى او را دلتنگ و تنها نسازد.
اگر انسان خواسته باشد به چنين انسى برسد، نخست، بايد عظمت قرآن را بشناسد و با تمام وجود درك كند كه قرآن غذاى كامل روح است و موجب رشد معنوى و تكامل همه جانبه او خواهد شد. شناخت قرآن، اين است كه در آياتش، تدبر كنيم و در محضر استادان و دانشمندان اسلامى از تفسير آن آگاهى يابيم.
خداوند درباره تدبر نكردن در آيات قرآن، كافران و مسلمانان بى اعتنا به آن را سرزنش مى كند و مى فرمايد:
افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها(3)
(چرا كفار و عده اى از مسلمانان) آيات قرآن را بررسى نمى كند؟ چرا چشمهاى قلب خود را بسته اند و در آيات الهى نمى انديشند ((آيا بر قلب هاى آنان قفل بدبختى و شقاوت)) خورده است؟
علاوه بر تدبر، قرآن انسان را به تفكر در آيات الهى دعوت كرده است؛
و چنين مى فرمايد:
كذلك نفضل الايات لقوم يتفكرون (4)
ما اين گونه، آيات قرآن را براى گروهى كه ((صاحب فكرند)) و مى انديشند، شرح مى دهيم و بيان مى كنيم.
انس واقعى به قرآن داراى دو ركن اساسى و مهم است.
1- شناخت قرآن.
2- عشق ورزيدن به آن.
هر گاه انسان قرآن را بشناسد، به عظمت نازل كننده (خدا) و پيامبرى كه قرآن بر او نازل شده است پى مى برد، محتواى آياتش را در مى يابد و سپس با عشق به آن، ارتباط فكرى و عملى برقرار مى كند و مى تواند ادعا كند كه با قرآن انس گرفته است وگرنه شكايت حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) مى شود كه به خداوند متعال عرض مى كند:
يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا!(5)
((پروردگارا! قوم من، اين قرآن را ترك كردند و رها ساختند)). (نه آن را خواندند و نه به آن عمل كردند يا اگر خواندند با بى اعتنايى از آن گذشتند و به آياتش عمل ننمودند.)
درباره انس ائمه معصومين (عليه السلام) و متقين با قرآن، نمونه هايى را متذكر مى شويم. (شايد ما هم انس حقيقى به قرآن پيدا كنيم و همدم آن شويم.)

انس على (عليه السلام) با قرآن

انس على (عليه السلام) با قرآن
حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام) از آغاز اسلام، و نبوت پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله) كاتب وحى بود و به نگهدارى قرآن اهميت بسيار مى داد. در اين باره ام سلمه (يكى از همسران رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى گويد:
جبرئيل (سخن خدا را) به رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) ابلاغ مى كرد و آن حضرت آن را به على (عليه السلام) املا مى نمود و ايشان مى نوشتند.(6)
انس اميرالمؤ منين (عليه السلام) با قرآن به حدى بود كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) درباره او مى فرمود:
هذا على مع القرآن، والقرآن مع على، لا يفترقا حتى يردا على الحوض (7)
اين على (عليه السلام) با قرآن و قرآن با على (عليه السلام) است اين دو از هم جدا نمى شوند تا روز قيامت كنار حوض كوثر، بر من وارد شوند.
حضرت على (عليه السلام) بسيار قرآن مى خواندند، آن هم تلاوت و تدبر و تفكر و با پياده كردن آن و به كار بستن دستورات و اجراى حدودش، روح و روان خود را سيراب مى نمود.
كسانى كه با نهج البلاغه آشنايى كامل دارند، مى دانند كه، عبارتهاى آن كتاب، نشان از اين دارد كه آن حضرت، نه تنها سخنانش را از متن و بطن قرآن استخراج كرده، بلكه در 142 مورد تمام آيه يا قسمتى از آن را به طور مستقيم كنار گفتارش به كار برده است.
آن حضرت در زمان خلافتش، در بازارهاى كوفه قدم مى زد و به راهنمايى مردم و كسبه بازار مى پرداخت. هنگامى كه از كنار فروشندگان عبور مى كرد، مكرر اين آيه را تلاوت مى فرمود:
تلك الدار الاخره تجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقين (8)
اين سراى آخرت (و بهشتها و نعمت هايش) را تنها براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين اراده برترى جويى و فساد ندارند؛ و عاقبت براى پرهيزكاران است.
آنگاه چنين فرمود: اين آيه درباره زمامداران عادل و متواضع و ساير قدرتمندان جامعه نازل شده است.(9)
او به قدرى با قرآن مانوس بود كه حتى وقتى شمشير كينه مفسدان بر سرش فرود آمد، اندكى از خاك محراب را ((بنا بر قولى)) روى زخم سرش ريخت و اين آيه را تلاوت فرمود:
منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تاره اخرى (10)
ما شما را از خاك آفريديم و در آن باز مى گردانيم و بار ديگر نيز شما را از آن بيرون مى آوريم.
كوتاه سخن آن كه تمام ابعاد زندگى على (عليه السلام) در ظاهر و باطن، هماهنگ با قرآن بود، به طورى كه طرفداران حق، او را قرآن ناطق خوانده اند.
محقق معروف اهل سنت ((محمد احمد نواوى مى نويسد: على (عليه السلام) همه قرآن را حفظ كرد، بر اسرارش آگاه شد و گوشت و خونش با قرآن در آميخت.(11)

انس امام حسن (عليه السلام) با قرآن

انس امام حسن (عليه السلام) با قرآن
دومين امام شيعيان جهان، دائما با قرآن مانوس بود و طبق مفاهيم آن عمل مى كرد و خود را فى طب آن مى دانست. موقع تلاوت قرآن وقتى به آيه ((يا ايها الذين امنو)) مى رسيد، فريادش بلند مى شد و مى فرمود: ((لبيك لبيك))
گويا خداوند متعال، مستقيم او را مخاطب قرار داده است و آيه، فقط شامل حال او مى شود و او نيز با لبيك گفتن خود، جواب خدا را مى دهد.
امام (عليه السلام) مانند بسيارى از مردم، فقط، قرآن را تلاوت نمى نمود بلكه سعى مى كرد كه با تمام مفاهيم آن عمل نمايد (ولو بعضى از مفاهيم كه به نظر ما كوچك و بى ارزش ‍ مى آيد.)
انس بن مالك مى گويد: يكى از كنيزان امام حسن مجتبى (عليه السلام) شاخه گلى به امام هديه كرد. حضرت آن را گرفت و فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم.
عرض كردم اى پيامبر به راستى شما به خاطر اهداى يك گل ناچيز او را آزاد كرديد؟ فرمود خداوند در قرآنش ما را چنين آموزش داده و ادب نموده است. بعد اين آيه را تلاوت فرمودند:
اذا حييتم بتحيه فحيوا باحسن منها او ردوها(12)
هنگامى كه كسى به شما تحيت گفت: با سخنى بهتر يا (اقلا) همان گونه به او پاسخ دهيد.
بعد فرمود:
(اى انس) پاسخ بهتر، (آن كنيز) آزاد كردنش در راه خدا بود (من او را آزاد كردم تا به اين آيه عمل نموده باشم.)(13)

انس امام حسين (عليه السلام) با قرآن

انس امام حسين (عليه السلام) با قرآن
امام حسين (عليه السلام) عاشق و دلباخته قرآن بوده و اكثر اوقات، مشغول تلاوت آن، بخصوص در دل شب ها كه با خداى خود خلوت مى كرد.
بعد از ظهر روز نهم محرم سال 61 هجرى قمرى، هنگامى كه دشمن مى خواست به سوى خيمه ها، حمله كند، امام به برادرش عباس فرمود: برو و به آنها بگو امشب را به ما مهلت بدهند، خدا مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را بسيار دوست دارم. امشب به ما مهلت دهند تا به مناجات، تلاوت قرآن بپردازم.(14)
امام حسين (عليه السلام) آن قدر با قرآن مانوس بود تا جايى كه سر بريده آن حضرت، در چند جا به مناسب حال، آياتى از قرآن را تلاوت فرمود: يكى از آنجاها در بازار كوفه بود. بعد از آن كه عبدالله دستور داده بود شهر كوفه را زينت كنند، و مردم در اطراف كوچه و بازار، براى تماشا ايستاده بودند، ناگاه متوجه كجاوه هاى بى روپوش حامل زن و فرزندان ماتم زده شدند، كه در بين آنها، سرهاى بريده شده حمل مى شود در حال حركت است. ناگاه صداى تلاوت قرآن به گوش مى رسد، مردم بهت زده و متحير با چشمانى پر از اشك متوجه آن صدا مى شوند و با شگفتى مى بينند، يكى از آن سرهاى بريده است كه قرآن تلاوت مى كند، چشم ها را در آن دوختند و حركت لبها را مشاهده مى كردند و مى خواستند بشنوند چه آيه اى را تلاوت مى كند.
زيد بن ارقم در اين باره گفته است: هنگامى كه سر مطهر امام حسين (عليه السلام) را در كوچه هاى كوفه مى گرداندند، وقتى در برابر من رسيد، شنيدم اين آيات را تلاوت مى كرد:
ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من اياتنا عجبا(15)
اى رسول! آيا تو مى پندارى كه داستان اصحاب كهف و رقيم در ميان آن همه آيات خلقت آسمانى و زمينى از آيات عجيب ما است؟!
از هيبت اين سخن و اعجاز سر بريده و تلاوت قرآن، موى بر بدن من راست شد. گفتم: والله! سر بريده تو كه تلاوت قرآن مى كند، از قصه اصحاب كهف و رقيم عجيب تر است!(16)
يكى ديگر از جاهاى مجلس يزيد بود. وقتى آن ملعون بر سر مقدس امام توهين كرد، سر بريده شده، شروع به قرائت قرآن نمود و اين آيه را تلاوت كرد:
و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون (17)
و آنان كه ظلم و ستم كردند (در حق آل رسول و اهل ايمان) به زودى خواهند دانست كه در دوزخ به چه كيفر گاهى انتقال پيدا مى كنند.
تلاوت اين آيات در آن مجلس باعث رسوايى يزيديان شد و حاضرين را منقلب نموده، طورى كه عده اى مسلمان شدند!

انس امام سجاد (عليه السلام) با قرآن

انس امام سجاد (عليه السلام) با قرآن
امام زين العابدين (عليه السلام) چنان با قرآن انس داشت كه گويا با وجود آن، كس ديگر را نمى ديد و آن را مونس حقيقى خود مى پنداشت، تا جايى كه مى فرمايد:
اگر همه انسانهايى كه در بين مشرق و مغرب هستند، بميرند، چون قرآن با من باشد، از تنهايى باك و هراسى ندارم.
شيوه آن حضرت چنان بود كه هنگام تلاوت سوره حمد وقتى به آيه ((مالك يوم الدين)) مى رسيد، آن قدر تكرار مى كرد كه نزديك بود روح از كالبدش بيرون رود.(18)
روزى امام سجاد مشغول نماز بود، حالتى به او عارض شد و بر زمين افتاد. چون به هوش آمد، علت اين پيش آمدن را از او پرسيدند. فرمود: پيوسته آيه ((انى انا الله)) را با زبان قلبم تكرار كردم، تا اين كه همان آيه را از زبان گوينده آن شنيدم. اندامم تاب ديدار او را نداشت، از خود بى خود شدم، و جسمم توانايى مشاهده قدرت او را از دست داد.(19)
نيز نقل شده است: شبى آن جناب براى عبادت برخاست، در آن هنگام آب وضو بر ايشان حاضر كردند. آن حضرت دست در ظرف آب كرد تا وضو بگيرد، در اين اثنا به فكر آيات خلقت افتاده، سر را بالا نمود و نظر به آسمان و به ماه و ستارگان انداخت و به فكر و انديشه در خلقت آنها مشغول شد. اين حالت همچنان ادامه يافت تا صبح فرا رسيد و موذن اذان گفت، در حالى كه هنوز دست مبارك امام (عليه السلام) در ظرف آب بود.(20)
امام سجاد (عليه السلام) نه تنها فقط انس با قرآن داشت و در آيات آن تدبر و تفكر مى كرد، بلكه آيات آن را نيز به كار مى بست و به آنها عمل مى نمود.
روزى يكى از كنيزان امام سجاد (عليه السلام) روى دست آن حضرت آب مى ريخت تا ايشان آماده نماز شود، ناگهان ظرف آب از دست كنيز افتاد و صورت مبارك آن حضرت آسيب ديد.
امام سر مبارك خود را بلند كرد و نگاهى به كنيز انداخت. او وحشت كرد و از ترس گفت: خداوند در قرآن فرموده است:
((والكاظمين الغيظ))(21)
(از جمله صفات مومنان اين است كه موقع غضب) خشم و غضب خود را فرو مى برند.
حضرت فرمود: من هم خشم خود را فرو بردم. ((و تو را مجازات نمى كنم.)) كنيز جرئت پيدا كرد و گفت: قرآن مى فرمايد:
((والعافين عن الناس))(22)
(ديگر از صفات آنان اين است كه) مردم را در برابر جرمشان عفو كنند و از جرمشان مى گذرند.
امام فرمود: تو را عفو كردم. كنيز از اخلاق نيك امام استفاده كرد و گفت:
((والله يحب المحسنين))(23)
خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
امام فرمود: اى كنيز! تو در راه خدا آزاد هستى.(24)

انس حضرت رضا (عليه السلام) با قرآن

انس حضرت رضا (عليه السلام) با قرآن
حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام) با قرآن مانوس بود و بيشتر اوقات آن را تلاوت مى نمود. به طورى كه گفته شده ايشان با مردم كمتر سخن مى گفت. پاسخ ‌ها و مثال هايى كه در ضمن گفتارش مى آورد، از قرآن نشات گرفته بود.
آن حضرت در هر سه شبانه روز يك بار، تمام قرآن را تلاوت مى كرد و مى فرمود: اگر بخواهم، مى توانم در كمتر از سه روز آن را ختم كنم؛ ولى هرگز به هيچ آيه اى نمى رسم، مگر اين كه در معنى اش مى انديشم. درباره اين كه در چه موضوع و چه وقت نازل شده است، فكر مى كنم. از اين رو در هر سه روز يك بار همه قرآن را تلاوت مى كنم.(25)
رجاء بن ابى ضحاك مى گويد: امام رضا (عليه السلام) هنگامى كه شب در بستر خويش قرار مى گرفت، بسيار قرآن تلاوت مى كرد، و آنگاه به آيه اى مى رسيد كه در آن از بهشت يا آتش دوزخ ياد شده بود، مى گريست و از خداوند بهشت را مى طلبيد و از آتش به او پناه مى برد.(26)
جالب توجه اين كه حضرت امام رضا (عليه السلام) فرمود: اگر سوال شود كه چرا خداوند امر فرموده تا در همه نمازها فقط سوره حمد خوانده شود، در پاسخ مى گوييم: براى اين كه قرآن منروك نشود، همراه نمازگزاران با قرآن ارتباط داشته باشد و آن را از ياد نبرد، انتخاب سوره حمد از اين جهت است كه همه معارف و مفاهيم قرآن در آن جمع است.(27)

انس نفيسه با قرآن

انس نفيسه با قرآن
نفيسه از نوادگان امام حسن مجتبى (عليه السلام) و همسر اسحاق موتمن پسر امام جعفر صادق (عليه السلام) است. او در اثر انس با قرآن حافظ آن شده بود و تفسير قرآن را خوب مى دانست.
گفته اند: او در منزل خود قبرى كنده بود و در آن نماز مى خواند و خدا را عبادت مى كرد. يكصد و نود بار در قبر، قرآن را ختم كرده بود، و بنابر نقلى شش هزار بار در قبر ختم قرآن نموده بود. وقتى به حال احتضار و جان كندن رسيد، مشغول تلاوت سوره مباركه انعام بود. چون به اين آيه رسيد:
لهم دار السلام عند ربهم و هو وليهم بما كانوا يعملون (28)
براى مومنان در پيشگاه خداوند دار سلامت و خانه آسايش است و خداوند دوستدار آن ها است براى اين كه نيكوكار بودند.
در اين حال شهادتين گفت و به رحمت حق پيوست.
او سالهاى آخر زندگى خود را در مصر گذراند. مردم آن سامان احترام و علاقه ويژه اى برايش قايل بودند، زيرا او دائما در حال عبادت و دعا بود، به درماندگان رسيدگى مى كرد و جلوى ظلم ستمگران را مى گرفت.
وقتى از دنيا رفت شوهرش ((اسحاق)) مى خواست جنازه آن بانو را از مصر به مدينه منتقل كند. مردم تقاضا كردند او را نزد آنان دفن نمايد تا از قبرش بركت جويند، ((اسحاق))، قبول نمى كرد. شب حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) را در خواب ديد كه به او فرمود: اى ((اسحاق))! نفيسه را نزد مردم مصر بگذار تا بركت بر آنان نازل شود او هم قبول كرد و جنازه آن خانم را در مصر دفن نمود.(29)

انس پرهيزكاران با قرآن

انس پرهيزكاران با قرآن
اميرالمؤ منين (عليه السلام) درباره انس پرهيزكاران با قرآن چنين مى فرمايد:
آن ها در دل شب بر پا ايستاده، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى كنند. جان خود را با آن محزون و داروى درد خود را از آن مى گيرند. هر گاه به آيه اى كه در آن تشويق است مى رسند، با علاقه فراوان به آن روى آورده و چشم جانشان با شوق بسيار در آن خيره شده و آن را نصب العين خود مى سازند. هرگاه به آيه اى كه در آن بيم و انذار است مى رسند، گوش هاى دلشان را براى شنيدن آنها باز كرده، فكر مى كنند كه صداى ناله آتش سوزان دوزخ و به هم خوردن زبانه هايش در گوش جانشان طنين انداز است.(30)
در خطبه ديگر مى فرمايد: هيچ كس با قرآن همنشين نمى شود مگر اين كه از كنار آن با فزونى يا نقصان برمى خيزد. فزونى در هدايت و نقصان از گمراهى.(31)

انس امام خمينى به قرآن

انس امام خمينى به قرآن
امام خمينى علاقه فراوانى به تلاوت قرآن و تحقق آرمانهاى آن داشت. به عظمت آن توجه عميق و مداوم مى كرد، به طور جدى مقيد بود تا در ظاهر و باطن، به قرآن احترام گذاشته شود.
آن رهبر الهى، همواره قرآن را كتاب كامل انسان ساز معرفى مى كرد، با آن انس بسيارى داشت و به آن احترام خاصى مى گذاشت.
ايشان در شبانه روز، به خصوص هنگام نماز شب، به تلاوت قرآن مى پرداخت، در هر فرصتى كه به دست مى آورد، مشغول تلاوت آن مى شد.
علاوه بر اين، هر سال چند روز قبل از ماه مبارك رمضان، دستور مى داد براى افرادى كه مورد نظر مباركش بود، چند بار قرآن قرائت شود.
حتى در روزهاى آخر عمر، كه در بستر بيمارى بود، دوربين مخفى لحظه هاى دشوار زندگى اش را ثبت كرد و همه دريافتند كه در نيمه هاى شب، قرآن به دست داشتند و مشغول تلاوت آن بود.
آرى، او در ظاهر و باطن به قرآن انس داشت و در سايه همين ويژگى، توانست آن همه عزت و افتخار براى اسلام و مسلمين به ارمغان آورد.(32)

انس مرضيه با قرآن

انس مرضيه با قرآن
يكى ديگر از كسانى كه دائما با قرآن مانوس بود و حتى آيات در روح او چنان اثر مى كرد كه او را بى هوش مى ساخت (مرضيه) دختر زاده فضه (خادمه حضرت زهرا (عليه السلام)) بوده است و ما داستان كامل او را نقل مى كنيم.
عبدالله مبارك گويد: در يكى از سالها، عازم مكه بودم؛ در وسط بيابان هنگام نماز صبح، صدايى به گوشم رسيد كه گفت:
امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء(33)
آيا آن كيست كه دعاى بندگان بيچاره و مضطر را به اجابت مى رساند، و رنج و غم آنان را برطرف مى سازد؟
عبدالله مى گويد: خودم را به گوشه اى كشيدم و دقت كردم، ديدم گوينده، زنى است كه به خداوند التجا مى كند و مى نالد. به او سلام كردم، او جواب سلام مرا داد. پرسيدم: اى خواهر! از كجا مى آيى؟ جواب داد:
يخرج من بين الصلب و الترائب (34)
انسان از ميان پشت (و صلب) پدر و سينه و رحم مادر بيرون مى آيد.
به او گفتم: اى زن! همراه تو زاد و توشه و مركب (و راحله اى) نمى بينم. در جواب گفت:
و فى السماء رزقكم و ما توعدون (35)
رزق و روزى شما و تمام وعده هايى كه (پيامبران) به شما داده اند در آسمان مى باشد و به امر خداوند مقدر شده است.
رزق دهنده خداوند است و روزى من از آسمان مى رسد هر جا كه باشم. گفتم: در اين بيابان تنها و بى كس چه مى كنى؟ در جوابم اين آيه را تلاوت نمود.
و من يضلل الله فلا هادى له (36)
هر كس را كه خدا گمراه كند هيچ كس راهنماى او نباشد.
عبدالله گويد: فهميدم كه او گم شده است. گفتم: آيا سوار شتر مى شوى تا به قافله برسى؟ اين آيه را در جوابم تلاوت نمود.
((ان احسنتم احسنتم لانفسكم))(37)
هر كس نيكى و احسان كند به خود كرده است.
گفتم: پس بيا و ترك من سوار شو. او اين آيه را خواند:
لو كان فيها الهه الا الله لفسدتا(38)
اگر در آسمان و زمين به جز خداى يكتا خدايان ديگرى وجود داشت همانا خلل و فساد در آسمان و زمين به وجود مى آمد.
فهميدم كه راضى نيست دو نفر بر شتر سوار شويم. پياده شدم و شتر را پيش آوردم تا سوار شود، ديدم كه چادر خود را بر خود پيچيده و اين آيه را خواند.
سبحان الذى سخرلنا هذا و ما كنا له مقرنين (39)
پاك و منزه است آن خدايى كه اين چهار پايان را مسخر ما گردانيد، وگرنه هرگز قادر بر سوار شدن آنان نبوديم.
از آن زن پرسيدم نامت چيست؟ اين آيه را در جوابم خواند.
ارجعى الى ربك راضيه مرضيه (40)
اى نفس مطمئين بر حضور پروردگارت بازگرد كه تو خشنود (به نعمتهاى ابدى) هستى و او هم از اعمال تو راضى است.
از اين آيه فهميدم كه اسم او مرضيه است. مرا در اين حال رقتى دست داده با خود گفتم: اگر در راه دين دارى و آموختن علم و قرآن اين خانم است پس من كيستم. بعد از آن گفتم: اى مرضيه! آيا مرا به برادرى قبول مى كنى؟
اين آيه را تلاوت فرمود:
((انما المومنون اخوه))(41)
حقيقتا همه مومنون برادر يكديگرند
گفتم: چند روز است كه از قافله عقب مانده اى؟ جواب داد:
((فى سته ايام))(42)
شش روز است
گفتم: آيا از براى تو فرزندى هست؟ اين آيه را تلاوت نمود،
((سيقولون ثلاثه))(43)
مى گويند سه نفر
گفتم: اى خانم! نام فرزندانت چيست؟ در جواب اين آيه را خواند:
و اتخذ الله ابراهيم خليلا(44) و وهبنا له اسحق و يعقوب (45)
دانستم كه مى گويد: نام فرزندان من ابراهيم اسحق و يعقوب است.
گفتم: اى خواهر، بدون اطلاع از راه ها و بدون راهنما و رفيق چگونه در شب ها مسافرت مى كردى؟ جواب را با اين آيه داد:
و علامات و بالنجم هم يهتدون (46)
ستارگان همه نشانه راهند و خداوند متعال رفيق همه مردم است.
چون قدرى راه رفتيم گفتم: از كدام راه بايد برويم؟ در جواب گفت:
((و اصحاب اليمين))(47)
فهميدم كه از طرف راست بايد رفت.
چون قدرى ديگر راه پيموديم، به قافله اى رسيديم وقتى چشم او به قافله افتاد گفت:
انما اموالكم و اولادكم فتنه (48)
دانستم كه مى گويند: مرا در اين قافله مال و فرزندان است پس از آن شتر پياده شد و گفت:
بسم الله مجريها و مرسيها(49)
و به سوى قافله روان شد. در اين بين ديدم فرزندان او از ميان قافله بيرون آمدند و به استقبال او شتافتند. چون فرزندان خود را ديد گفت:
الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن ان ربى لغفور شكور (50)
حمد مخصوص آن خداوندى است كه ما را از غم و اندوه بيرون آورد و نجات داد، به درستى كه پروردگار ما آمرزنده و شكرگذار است.
پس آن جوانان، پيش آمدند و در خاك قدم مادر افتادند و از او احترام نمودند، بعد به خيمه آمدند، آن خانم رو به فرزندان كرد و گفت:
تزودوا فان خير الزاد التقوى (51)
توشه و خرجى راه آخرت تقوا و پرهيزكارى است، و آن بهترين زاد و توشه است.
آن گاه رو به من كرد و گفت:
((ادخلوها بسلام آمنين))(52)
داخل شو به سلامت و امان.
من به درون خيمه آمدم و نشستم، ديدم آن زن دو ركعت نماز به عنوان نماز شكر به جاى آورد، طعام حاضر كردند روى به من كرد و اين آيه را تلاوت نمود:
كلوا واشربوا من رزق الله (53)
بخوريد و بياشاميد از چيزهايى كه خدا به شما عنايت فرموده است.
چون به خوردن طعام مشغول شديم، ديدم آن زن چند لقمه تناول كرد و دست از غذا خوردن كشيد. گفتم: شما از راه دور آمده ايد چرا كم غذا ميل كرديد؟ در جواب گفت:
((و لا تسرفوا))(54)
اسراف نكنيد.
برخاستم با او وداع كردم و از خيمه بيرون آمدم. فرزندان او به مشايعت من بيرون آمدند. از آنان پرسيدم:
مادر شما چند روز است كه از قافله جدا شده است. گفتند: شش روز.(55)

با حفظ قرآن به مقامات رسيد

با حفظ قرآن به مقامات رسيد
شيخ على شيرازى گويد: روزى با جمعى از دوستان، خدمت شيخ بهايى (ره) بوديم، سيّاحى به نام شيخ محمد كه حافظ قرآن بود در محضر شيخ بهايى، حاضر شد، شيخ به او فرمود: هر روز به منزل شيخ على شيرازى برو و يك جزو قرآن بخوان.
على شيرازى گويد: آن سياح روز اول و دوم آمد و قرآن خواند و هيچ صحبتى نكرد و رفت. روز سوم بعد از تلاوت گفت: من شيراز نرفته ام تو وصف مشايخ آنها را براى من بيان كن، من هر چه از مشايخ در شيراز بودند آن ها را نام بردم.
گفت: نام زهاد و گوشه نشينان را هم ببر، نام ايشان را نيز بردم. ناگهان سياح بى هوش شد، طورى كه گفتم شايد مرده باشد؛ زيرا نفسش بند آمده بود، و زمان طولانى در حال بى هوشى بود. بعد از آن به هوش آمد و گفت:
اى شيخ على شيرازى! الان رفتم شيراز و همه را ديدم. اكنون آنان را يك به يك باز گوى تا براى تو وصف ايشان را بيان كنم. نام هر يك را كه مى بردم، خصوصيات او را بيان مى كرد و مى گفت: وضع زندگى و لباس و خانه اش چگونه است. گويا در برابر او و در خانه او نشسته و سال ها با او بوده است و من از برنامه او تعجب مى كردم.
بعد از آن گفت: يكى از زهاد شيراز را كه من اكنون ديدم نشانه اى براى تو فرستاده و الان آن را همراه دارى آن را بياور تا ملاحظه كنم. من هر چه فكر كردم چيزى به خاطرم نيامد! او نگاه به كفش من كرد و گفت: اين چيست؟ ناگهان به خاطرم آمد كه زاهدى در شيراز كفاش بود، چون به شيراز مسافرت كردم يك جفت كفش به من داد و گفت: اين نشانه اى باشد كه مرا از دعا فراموش نكنى.(56)
مرحوم نهاوندى مى گويد: علت رسيدن سياح به آن مقامات اين بود كه او حافظ قرآن بود و به تمام احكام آن عمل مى نمود.

تلاوت قرآن غذاى شيخ بهايى

تلاوت قرآن غذاى شيخ بهايى
نه تنها امثال سياح به واسطه انس با قرآن و حفظ كردن آن به مقامات عاليه رسيده اند، بلكه كسانى هستند كه در اثر انس با قرآن به جايى رسيدند، كه تلاوت قرآن، علاوه بر غذاى روح آنان، بلكه غذاى جسمشان نيز بوده است. از جمله آنان مرحوم شيخ بهايى (عليه الرحمه) مى باشد، به اين قضيه توجه فرماييد.
در كتاب روح و ريحان آمده است:
يكى از ائمه جماعت تبريز كه در نزد صاحب كتاب مسلم العداله بوده است، نقل مى كند: در روزى مجلسى مقايسه بين تفسير صافى و شرح بيضاوى پيش آمد (شرح بيضاوى را شيخ بهايى ((ره)) نوشته است) و من تفسير صافى را بر شرح بهايى ترجيح دادم و گفتم: مرحوم شيخ در اين شرح عبارت پردازى و قافيه سازى را بسيار اعمال كرده است.
همان شب در عالم خواب ديدم، كه به من گفتند: شيخ بهايى در ميان اين حجره است. با خود گفتم: خوب است بروم و ايشان را زيارت كنم. چون وارد حجره شدم ديدم شخصى نشسته در حالى كه ضعف اندام و باريك قامت بود و عمامه كوچكى بر سرش بسته است.
جلو رفتم و سلام كردم. جواب سلام را داد و سر خود را پايين انداخت. فهميدم از آن حرفى كه روز گذشته درباره شرح بيضاوى گفته ام از من ناراحت است. خواستم به هر نحوى او را به حرف درآورم، بلكه بتوانم ناراحتيش را برطرف كنم.
عرض كردم: يا شيخ! مطلبى دارم. همان طور كه سرش را پايين انداخته بود فرمود: چه چيز است.
عرض كردم: مطلبى كه به شما نسبت داده اند آيا صحيح است يا آن كه صوفيه آن را به شما نسبت داده اند؟ فرمود: چه مطلبى؟
گفتم: مردم مى گويند: شما فرموده ايد: در يك ماه مبارك رمضان غذاى من منحصر به كلام الله مجيد بوده است و غير از تلاوت قرآن غذاى ديگر ميل نفرموده ايد! همان طور كه سرش پايين بود گفت: بلى صحيح است و من آن را گفته ام.
گفتم: اى شيخ! اطباء مى گويند اگر آدمى، سه شبانه روز غذا و چيز ديگرى نخورد، مى ميرد. همين كه اين را گفتم: سرش را بلند كرد و گفت: خير، آدم نمى ميرد.(57)

پی نوشته ها

----------------------------------------
1-نهج البلاغه، خطبه 5.
2-((شرح غررالحكم، ج 5، ص 369)) شماره 8790.
3-سوره محمد، آيه 24.
4-سوره يونس، آيه 24
5-سوره الفرقان، ، آيه 30.
6-مناقب، ابن مغازلى شافعى، ص 253.
7-ينابيع الموده، ص 55.
8-سوره قصص، آيه 83.
9-مجمع البيان، ذيل آيه، سوره قصص.
10-سوره طه، آيه 54.
11-مصادر نهج البلاغه، ج 1، ص 92.
12-سوره نسا، آيه 85.
13-مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 18.
14-نفس المهموم، ص 113 و 114.
15-سوره كهف، آيه 8.
16-حبيب السير، ص 202 و طبقات ابن سعد، و تذكره ابن جوزى، ص 149. و دمعه السابعه، ص 363.
17-سوره شعرا، آيه 227.
18-اصول كافى، ج 2، ص 602.
19-اسرار الصلوه، ميرزا جواد ملكى، ص 184.
20-سيماى عباد الرحمن در قرآن، (ص) 161 و رياض الصالحين، ص 226 و ربيع الابرار زمحشرى.
21-سوره آل عمران، آيه 134.
22-سوره آل عمران، آيه 134.
23-مجمع البيان، ج 1، ص 505 و ارشاد، ص 275.
24-مجمع البيان، ج 1، ص 505 و ارشاد، ص 275.
25-ترجمه النوار البهيه، ص 331 و 332.
26-العيون، ج 2، ص 181.
27-علل الشرايع، ج 1، ص 247، بحارالانوار، ج 85، ص 248.
28-سوره انعام، آيه 127.
29-سفينه البحار، ج 2، ص 6-4 و اعلام النساء المومنات، ص 626 -628.
30-نهج البلاغه، خطبه 193.
31-نهج البلاغه، خطبه 176.
32-اقتباس از كتاب ((سرگذشتهاى ويژه از زندگى امام خمينى)) ج 5، 68، و كتاب در سرمايه ا فتاب، ص 114 و 115.
33-سوره نمل، آيه 61.
34-سوره طارق، آيه 6.
35-سوره ذاريات، آيه 21.
36-سوره اعراف، آيه 185.
37-سوره بنى اسرائيل، آيه 6.
38-سوره انبيا، آيه 21.
39-سوره زخرف، آيه 12.
40-سوره فجر، آيه 27.
41-سوره حجرات، آيه 9
42-سوره اعراف، آيه 35.
43-سوره كهف، آيه 22.
44-سوره نسا، آيه 124
45-سوره انعام، آيه 83
46-سوره نحل، آيه 15.
47-سوره واقعه، آيه 26.
48-سوره تغابن، آيه 14.
49-سوره هود، آيه 40.
50-سوره فاطر، آيه 33.
51-سوره بقره، آيه 196
52-سوره حجر، آيه 45
53-سوره بقره، آيه 59.
54-سوره انعام، آيه 59.
55-انوار المجالس، ج 2، باب نهم، مجاس هفتم، ص 20.
56-خزينه الجواهرى، ص 630.
57-كتاب روح و ريحان.
------------------------------------
نعمت الله صالحى حاجى آبادى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page