بخش پنجم: تاثير قرآن بر جسم انسان

(زمان خواندن: 23 - 45 دقیقه)

درباره تاثير سوره ها و آيات قرآن در جسم و جان انسان و ديگر موجودات در دو عنوان مطرح مى شود.
عنوان اول درباره تاثير قرآن در جسم انسان، شفا بودن آن، شفا يافتن قلب از صفات پست، شفا پيدا كردن جسم از امراض گوناگون و صعب العلاج، كسانى كه از قرآن و سوره ها و آياتش شفاى دردهاى خود را گرفته اند، توسل به قرآن، شهادت و شفاعت آن و بى نيازى مردم به واسطه آن بحث شده است.
عنوان دوم درباره تاثير قرآن، بر قلب و جان انسانهاى مومن و كافر، انسان هاى ظالم و ستم گر، انسان هاى عياش و هرزه، حاكمان و سلاطين و مردان و زنان بحث شده است.

درباره تاثير سوره ها و آيات قرآن در جسم و جان انسان و ديگر موجودات در دو عنوان مطرح مى شود.
عنوان اول درباره تاثير قرآن در جسم انسان، شفا بودن آن، شفا يافتن قلب از صفات پست، شفا پيدا كردن جسم از امراض گوناگون و صعب العلاج، كسانى كه از قرآن و سوره ها و آياتش شفاى دردهاى خود را گرفته اند، توسل به قرآن، شهادت و شفاعت آن و بى نيازى مردم به واسطه آن بحث شده است.
عنوان دوم درباره تاثير قرآن، بر قلب و جان انسانهاى مومن و كافر، انسان هاى ظالم و ستم گر، انسان هاى عياش و هرزه، حاكمان و سلاطين و مردان و زنان بحث شده است.

قرآن شفا است

قرآن شفا است
خداوند مى فرمايد: قرآن شفاى هر دردى است. شفاى ظاهر و باطن، شفاى جسم و روح، شفاى برون و درون.
ابتدا آياتى كه شفا بودن قرآن را با صراحت بيان مى دارند در اينجا ذكر مى كنيم و بعد روايتى را كه از معصومين (عليه السلام) در اين زمينه نقل شده است. كلمه شفا در قرآن، سه بار بيان شده است كه عبارت از:
و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمته للمومنين (1)
ما قرآن را نازل كرديم در حالى كه آن، شفا و رحمت است از براى مومنين.
و مى فرمايد:
قل هو للذين آمنوا هدى و شفاء(2)
اى پيامبر! به مردم بگو، اين قرآنى كه در ميان شما است، از براى آن كسانى كه ايمان آورده اند هدايت و شفاى درد آن هاست.
و در آيه ديگر مى فرمايد:
يا ايها الناس قد جاءتكم موعظه من ربكم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمه للعالمين (3)
اى مردم دنيا! حقيقتا از جانب خداوند براى شما موعظه اى آمد (قرآن) و آن شفاى دردهايى است كه در سينه هاست، و همان هدايت و رحمت است از براى مومنين.
اين سه آيه درباره تمام قرآن است. و اميرالمؤ منين (عليه السلام) در چند جاى نهج البلاغه مى فرمايد: قرآن شفا است. از جمله فرموده است: از اين كتاب، براى بيمارى هاى خود شفا بخواهيد، در مشكلات، از آن يارى طلبيد؛ چرا كه در اين كتاب، درمان بزرگترين دردهاست. ((درد جسم و جان، درد كفر و نفاق، درد گمراهى و ظلالت)).(4)
در جاى ديگر فرموده: بر شما باد بر كتاب خدا ((قرآن))، به درستى كه آن ريسمان محكم الهى و نورى روشن و شفايى، سودمند است.(5)
(ريسمانى كه چنگ زنندگان به آن، از بدبختى و آتش جهنم نجات پيدا مى كنند، نور روشن عقلى كه به وسيله آن، احوال مبدا و معاد كشف مى شود و از تاريكيهاى جهالت و كفر بيرون مى آيد، شفاى سودمندى است كه به واسطه آن امراض باطنيه و نفسانيه معالجه مى شوند).
و در جاى ديگر فرمودند: آگاه باشيد! بدرستى كه قرآن است، علم آنچه خواهد آمد (از قبيل موت، برزخ، بعث و نشور، قيامت، بهشت و جهنم، درجات بهشت و دركات جهنم و غيره) و در آن است، خبر از گذشته (از قبيل پيدايش آسمان و زمين، درخت و گياه و سنگ، انسان و حيوان، داستانهاى پيامبران گذشته و امت هايشان، پادشاهان و گردنكشان و غير). و اين قرآن، دواى درد شما است؛(6)
((زيرا به وسيله آن، دردهاى جسمانى و روحانى شما شفا پيدا مى كند.))
و حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) فرمود: بر شما باد به قرآن و تلاوت آن؛ زيرا قرآن شفا دهنده نافع و دواى مباركى است.(7)
اما روايتى كه درباره شفا بودن آن از معصومين (عليه السلام) نقل شده است: زياد مى باشد و بيشتر آنها راجع به سوره هاى قرآن است. براى نمونه به چند روايت درباره شفا بودن بعضى از سوره ها اشاره مى كنيم.

سوره حمد شفاى هر دردى است

سوره حمد شفاى هر دردى است
درباره شفا بودن سوره مباركه حمد روايتى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) و ائمه هدى (عليهم السلام) نقل شده است:
امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر كسى سوره حمد را هفتاد بار بر صاحب دردى بخواند درد او ساكت مى شود.(8)
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به جابر فرمود:
اى جابر! آيا مى خواهى سوره اى را به تو بياموزم كه شفاى هر دردى باشد مگر مرگ؟ عرض كرد: بفرمايد. فرمود: آن سوره حمد است.(9)
نيز امام صادق (عليه السلام) فرمود: قرائت سوره مباركه حمد شفاى هر دردى است مگر مرگ ((كه آن را علاجى نيست)).(10)
امام باقر (عليه السلام) در اين باره فرمود: كسى را كه سوره شريفه حمد شفا ندهد ((و سالم نگرداند)) چيز ديگرى نمى تواند شفا دهد.(11)
در حديث ديگر از امام صادق آمده است كه ايشان فرمود: هر كسى درد و مرضى پيدا كند بايد سوره مباركه حمد را هفت مرتبه در يقه خود قرائت نمايد، اگر شفا پيدا نكرد هفتاد مرتبه بخواند و من ضامن هستم كه شفا پيدا مى كند.(12)

سوره حمد و شفاى چشم

سوره حمد و شفاى چشم
به اين داستان توجه كنيد: محمد بن على عراقى نقل مى كند كه در ميان مژگان من قطعه گوشت خطرناكى روئيده بود. مرا براى معالجه به يك نفر يهودى جراح كه در بغداد مطب داشت، راهنمايى كردند، گفتم: هرگز خود را تسليم دشمنان خدا و اسلام نمى كنم.
شبى در خواب ديدم، يك نفر به من گفت: اگر بخواهى اين گوشت از مژگان تو برطرف شود، به دنبال هر وضويى كه مى گيرى، سوره مباركه حمد را تلاوت نما. من هم بعد از اين خواب، مداومت به خواندن سوره حمد كردم. روزى در وقت وضو ساختن دست بر آن گوشت زدم ناگاه به بركت تلاوت سوره حمد بر زمين افتاد و من راحت شدم.(13)
در حديثى آمده است: سوره حمد را چهل مرتبه بر ظرفى پر از آب بخوانيد و آن آب را به سر و صورت و بدن مريض بريزيد او را نفع دهد و شفا حاصل گردد.(14)
نقل شده است: يكى از دستهاى هشام بن عدى همدانى در جنگ صفين قطع شد. حضرت على (عليه السلام) آن دست را به جاى خود گذاشت و آهسته دعايى خواند، به طورى كه فقط لبهاى ايشان حركت مى كرد و مقدارى از عباى خود را پاره كرد و بر آن پيچيد، فى الفور دست او سالم شد. بعد از مدتى آن شخص پيش حضرت على آمد و گفت:
يا على! آن روز چه دعايى خوانديد كه دست بريده من سالم شد؟ فرمود: سوره مباركه حمد را خواندم. هشام با حالت توهين آميزى گفت: سوره حمد را خواندى!؟ تا اين جمله را گفت فورا دست او قطع شد. اميرالمؤ منين (عليه السلام) هم، بدون اين كه عملى انجام دهد او را به حال خود گذاشت و رفت و تا آخر عمر دست او قطع بود.(15)

سوره حمد مريضى را شفا داد

سوره حمد مريضى را شفا داد
مردى از دوستان و ارادتمندان امام جعفر صادق (عليه السلام) كه از بيمارى و دردمندى رنج مى برد نزد او آمد. حضرت فرمود: چه شده است، مى بينم رنگ تو تغيير كرده است، عرض كرد: فدايت شوم، يك ماه است كه سخت بيمارم و تب از من قطع نگشته و پزشگان آنچه را دستور داده اند به كار بردم و از هيچ يك سودى نبردم. حضرت فرمود: يقه پيراهنت را باز كن و سرت را در آن فرو بر، اذان و اقامه بگو و هفت بار سوره حمد را بخوان.
آن مرد گفت: دستور امام صادق (عليه السلام) را به جاى آوردم، گويا از ريسمانى كه مرا بدان بسته بودند رهايى يافتم و تب من قطع شد.(16)
امام صادق (عليه السلام) فرمود: اگر كسى سوره حمد را هفتاد مرتبه بر مرده اى بخواند و او زنده شود، نبايد تعجب نمود.!(17)

سوره حمد كودكى را از مرگ نجات داد

سوره حمد كودكى را از مرگ نجات داد
در ايام جوانى، در هواى سوزان تابستان ( حدودا سال 1346 هجرى شمسى)) نزديك ماه محرم بوده، پياده با ساك و كتاب، به دنبال محلى مى گشتم كه براى امام حسين (عليه السلام) روضه خوانى برپا كنم و مردم آن منطقه را ارشاد و تبليغ نمايم.
آخرالامر گذارم به يكى از دهات اطراف ((نجف آباد اصفهان)) افتاد به نام ((آب پونه)) مردم آن آبادى، جهت كار و فعاليت به باغات و مزرعه هاى بيرون رفته بودند و از مردان كسى داخل آبادى نبود.
بنده هم حيران و سرگردان بودم و راه به جايى نمى بردم. نزديك ظهر بود ناگهان خانمى را ديدم، ((بعدا معلوم شد از اقوام خانواده ام مى باشد)) كودكى را گويا در اثر گرمازدگى بى هوش و در شرف مرگ بود، روى دست داشت. ناراحت و سرگردان از اين سو به آن سو در حركت بود. ((نه وسيله اى، نه دارو و درمانى، نه دكتر و طبيبى و نه كسى كه او را براى معالجه به جايى هدايت كند.))
در اين ميان چشمش به من ((روحانى)) كه آشنايى قبلى هم نداشتيم، افتاد. نور اميدى در دلش روشن شد. جلو آمد و با التماس گفت:
اى آقا! دستم به دامنت، به حال اين كودك بى نوا علاجى كن، فرزندم دارد از دستم مى رود، و كارى از دستم ساخته نبود، اما چون اميد آن خانم را به خود ديدم، توكل بر خدا نمودم و گفتم: كودك را به خانه ات برگردان تا انشاء الله علاجى كنم و خدا او را شفا دهد.
داخل خانه شدم و گفتم: فورا يك ليوان آب ((يا چاى)) به من بده، ليوان آماده شد. آن را گرفتم و سوره مباركه حمد را با چند آيه ديگر خواندم و بر ليوان دميدم. بعد آن را به دست خانم دادم و گفتم: به او بنوشان. ايشان هم مقدارى از آن را به دهان آن كودك در حال مرگ ريخت، ناگهان تكانى خورد و چشمان خود را باز كرد گويا، اصلا مريض نبوده است.(18)

سوره حمد و نجات فرزند نراقى

سوره حمد و نجات فرزند نراقى
نقل شده: حاجى ملا احمد نراقى را فرزندى بود كه خيلى علاقه به او داشت. روزى به گونه اى مريض شد كه پدر از او قطع اميد كرد و بى اختيار، ديوانه وار از خانه بيرون آمد و در ميان كوچه هاى كاشان راه مى رفت. ناگاه درويشى پيدا شد و به حاجى سلام كرد. بعد عرض كرد: چرا پريشانى؟ فرمود: فرزندم مريض است و از او مايوس گشته ام.
درويش گفت، اين كه مطلب سهلى است. پس عصاى نيزه دار خود را بر زمين زد سوره حمد را بدون قرائت صحيح خواند و نفسى دميد و گفت: حاجى برو كه پسر تو شفا يافت.
حاجى تعجب كرد و احتمال صدق داده، به خانه مراجعت نمود. ديد فرزندش صحت يافته است. بسيار در تعجب شد و كسى در عقب درويش فرستاد، همه كوچه هاى كاشان را گشتند او را پيدا نكردند. بعد از مدتى درويش را ديد. به او گفت: اى درويش! تو مردى هستى كه در طريقت قدم مى زنى و صاحب نفس هستى ولكن آن روز، سوره حمد را خوب تلاوت نكردى و قرائت تو صحيح نبود. برو قرائت حمد را درست كن.
درويش گفت: اكنون كه حمد ما تو را پسنديده نيامد آن را پس مى خوانيم. پس عصا را بر زمين زد و دوباره سوره حمد را تلاوت كرد و نفسى كشيد و گفت: حالا برو.
ملا احمد نراقى به خانه برگشت، ديد همان پسرش مريض شده و به همان مرض هم از دنيا رفته است.(19)

سوره حمد و شفاى امام حسين (عليه السلام)

سوره حمد و شفاى امام حسين (عليه السلام)
فقط افراد عادى نيستند كه به وسيله سوره حمد شفا مى گيرند، بلكه شخصيتهاى مهم مانند حضرت حسين بن على (عليه السلام) به وسيله سوره مباركه حمد شفا پيدا مى كنند.
اميرالمؤ منين (عليه السلام) فرمود: روزى حسين (عليه السلام) مريض شد. حضرت فاطمه (عليه السلام) او را به آغوش گرفت و حضور پدر خود حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) آورد و گفت:
يا رسول الله! از خدا بخواه تا فرزندم را شفا دهد. فرمود: دخترم، خداوند متعال او را به شما عنايت كرده است و خود او هم قدرت آن را دارد كه حسين (عليه السلام) را شفا دهد. در اين حال جبرئيل نازل شد و گفت:
يا محمد (صلى الله عليه و آله)! خداوند هر سوره اى از قرآن را به تو نازل فرموده است در آن ((حرف فا)) وجود دارد بجز سوره مباركه حمد كه در آن ((حرف فا)) وجود ندارد و ((ف)) از آفت و بلا مى باشد.
يا رسول الله! چهل مرتبه آن سوره شريفه را بر ظرف آبى بخوان و آن را بر روى بدن حسين (عليه السلام) بريز، خداوند حتما او را شفا خواهد داد. حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) هم به دستور جبرئيل عمل كرد و به بركت آن حسين (عليه السلام) را شفا عنايت فرمود.(20)

شفا به وسيله سوره هاى ديگر

شفا به وسيله سوره هاى ديگر
اما درباره شفا گرفتن از سوره هاى ديگر قرآن، روايتى آمده است: به چند سوره از آنها اشاره مى كنيم.
1- سوره انعام: امام موسى بن جعفر (عليه السلام) فرموده است: اگر براى تو ناراحتى و مرضى پيدا شد و از آن مى ترسى، سوره مباركه انعام را بخوان، آن مرض به تو ضرر نمى رساند.(21)
2- سوره نحل: امام باقر (عليه السلام) فرمود: هر كس سوره مباركه نحل را در ماه يك بار بخواند از هفتاد نوع بلا كه سبكترين آنها ديوانگى و جذام باشد، در امان خواهد بود، و مسكنش، در بهشت عدن مى باشد و آن محلى است وسط بهشت ها.(22)
3- سوره سجده: رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) درباره سوره سجده فرمود: هر كس اين سوره را تلاوت نمايد، مثل اين است كه شب قدر را احيا داشته باشد. كسى كه آن را بنويسد و به خود دارد از تب، درد سر، و درد مفاصل ايمن خواهد بود.(23)
4- سوره منافقين: آن حضرت در فضيلت سوره منافقين چنين فرمود: هر كس آن سوره را بر دمل هاى بدن خود بخواند آن ها زايل شده، و اگر بر دردهاى باطن خوانده شود ساكت مى شوند، اگر بر عليل يا دردمند خوانده شود، شفا پيدا مى كند.(24)
5- سوره قل يا ايها الكافرون: حضرت على (عليه السلام) فرمود: روزى عقرب پيامبر اسلام را در حال نماز نيش زد. وقتى فارق شد فرمود: خدا لعنت كند عقرب را؛ زيرا آن نه به نمازگزار رحم مى كند و نه غير از آن، نه به پيامبر اسلام رحم مى كند، نه غير از او، بعد از آن آب نمك طلب كرد و با آن جاى نيش عقرب را دست مى ماليدند و سوره ناس و خلق را تلاوت فرمود، شفا پيدا كرد.(25)
اين چند سوره را به عنوان نمونه براى كسانى آوردم، كه معتقد به آن ها باشند و تمام سوره هاى قرآن چنين خاصيتى دارند. اميد است كه تلاوت كنندگان با دلى خالى از ريا و بخل و با اعتقاد كامل، همه سوره هاى قرآن را بخوانند و شفاى دردهاى ظاهر و باطن خود را از قرآن بخواهند و به نتيجه رسند.

شفاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) با تلاوت دو سوره

شفاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) با تلاوت دو سوره
در فضيلت تلاوت سوره فلق و ناس روايات متعددى وارد شده است. از جمله، در حديثى آمده: پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) روزى شديدا بيمار شد. در اين هنگام جبرئيل امين و ميكائيل ((دو فرشته بزرگ خدا)) نزد آن حضرت آمدند. جبرئيل نزد سر آن جناب نشست و ميكائيل نزد پاى او، جبرئيل سوره مباركه فلق را تلاوت كرد و پيامبر را به اين وسيله در پناه خداوند قرار داد و ميكائيل سوره شريفه ناس را، و پيامبر (صلى الله عليه و آله) با تلاوت اين دو سوره شفا پيدا كرد و سالم گرديد.(26)

شفا به وسيله آيات

شفا به وسيله آيات
علاوه بر شفاى قرآن و سوره هاى آن، بعضى آيات مخصوصا شفاى دردهاى گوناگونى خواهد بود. براى نمونه چند آيه را ذكر مى كنيم.
يكى از آن آيات، آيه مباركه لو انزلنا هذا القرآن على جبل (27)
مى باشد كه به فرموده حضرت على (عليه السلام) شفاى درد سر است (28)
ادريس بن عبدالكريم مى گويد: سوره مباركه ((حشر)) را پيش اعمش يا پيش خلف ((كه هر دو از قراء مى باشند)) خواندم. وقتى به آيه ((لو انزلنا هذا القرآن)) رسيدم، گفت: اى ادريس! دست خود را بر سر گذار، زيرا وقتى من سوره حشر را براى سليم مى خواندم چون به اين آيه رسيدم. گفت: دست بر سر خود گذار، هنگامى كه من سوره را بر علقمه و اسود مى خواندم، چون به اين آيه رسيدم گفتند: اى سليم! دست بر سر خود گذار؛ زيرا ما دو نفر سوره حشر را براى عبدالله بن مسعود خوانديم، چون به آيه رسيدم، گفت: دست هاى خود را بر سر گذاريد؛ زيرا من وقتى كه آن سوره را بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) خواندم، به آيه مذكور رسيدم، به من فرمود: اى عبدالله! دست خود را بر سر گذار، وقتى جبرئيل آن را بر من نازل كرد گفت: يا رسول الله (صلى الله عليه و آله)! دست خود را بر سر گذار؛ زيرا اين آيه شفاى هر دردى مى باشد، مگر مرگ.

شفا با آيه شفا

شفا با آيه شفا
سيد محمود حميدى نقل مى كرد:
در مرض عمومى آنفلونزا ((محرم 1337 هجرى قمرى)) كه بيشتر اهالى شيراز، حتى من و خانواده ام، بدان مبتلا شديم. من از شدت مرض بيهوش شدم و در حال بيهوشى، مرحوم سيد ميرزا ((امام جماعت مسجد فتح)) را ديدم كه در مسجد وكيل پس از نماز جماعت به يك نفر گفت:
به مردم بگو دست راست خود را بر دو شقيقه خود گذاريد و آيه شريفه:
و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا(29)
را هفت مرتبه بخوانيد، و اين آيه را بر هر كه بخوانيد خدا شفا مى دهد. چون به هوش آمدم اين آيه شريفه را هفت مرتبه خواندم، خدا مرا شفا داد. برخواستم و دست بر شقيقه فرزندم گذاردم او هم شفا پيدا كرد و از بستر بيمارى برخواست.
بدين ترتيب آيه را بر تمام اهل خانه خواندم همه آنان شفا يافتند. پس از آن سال هر كس از خانواده ام به سردردى، دچار مى شد، همين آيه را بر او مى خواندم، فورا شفا مى يافت.(30)

آيه اى در معالجه تب ((ربع))(31)

آيه اى در معالجه تب ((ربع))(31)
حسن ابن طريف گفت: دو مسئله در دلم خطور كرد كه خواستم به وسيله نامه از حضرت امام حسن عسگرى (عليه السلام)بپرسم. يكى درباره اين كه، وقتى حضرت حجه بن الحسن (عليه السلام) قيام كند به چه نحو ميان مردم حكم مى كند، و مجلس حكم وى در كجا است؟ ديگرى درباره اين كه دوا و علاج تب ((ربع)) چيست؟ ولى سوال دوم را فراموش كردم و ننوشتم.
وقتى حضرت امام حسن عسگرى (عليه السلام) جواب را فرستاد ديدم در آن نوشته بود حضرت حجه (عليه السلام) وقتى قيام كند، مثل حضرت داود (عليه السلام) به علم خود ((و به باطن اشخاص)) در ميان مردم حكم مى كند و شاهدى هم نمى خواهد.
و در ذيل آن نوشته بود. مى خواستى در مورد تب ((ربع)) بپرسى و فراموش كرده بودى، اين آيه را در ورقه اى بنويس و بر شخص تبدار بياويز، به اذن خدا ((انشا الله)) شفا پيدا مى كند. و آيه اين است:
يا ناركونى بردا و سلاما على ابراهيم (32)
حسن بن طريف مى گويد: ما به همين دستور كه امام حسن (عليه السلام) داده بودند، عمل كرديم و مريض مورد نظر خوب شد.(33)

شفاى مجنون با تعويذ قرآنى

شفاى مجنون با تعويذ قرآنى
عبدالله بن سنان مى گويد: درباره شفا يافتن ديوانه و دفع شر عقرب و مار از امام باقر (عليه السلام) سوال كردم كه آيا جايز است با آيات قرآن تعويذ بنويسم؟ فرمود: اى ابن سنان! دعا نوشتن با آيات قرآن براى شفا يافتن ديوانه و جن زده و براى دفع شر مار و عقرب مشكلى ندارد؛ زيرا كسى را كه قرآن، شفا ندهد، چيز ديگر، شفا نمى دهد. آيا چيز بهتر و رساتر از قرآن مى توان يافت؟ آيا خداوند نمى فرمايد:
ما قرآن را، شفا براى مومنين قرار داديم.(34)
اگر ما اين قرآن را بر كوه نازل مى كرديم هر آينه مى ديدى كوه از ترس خدا خاشع و پاره پاره مى شد.(35)
سپس فرمود: سوال كنيد از ما چيزى را كه نمى دانيد، تا به شما بياموزيم و آگاه كنيم شما را به اين كه تعويذ با قرآن، شفا و دواى هر دردى است.(36)
و همچنين زراره بن اعين از امام باقر (عليه السلام) درباره مريض سوال مى كند:
آيا جايز است تعويذ و اين كه آيات قرآن را بنويسيم و به مريض ببنديم و به گردن او آويزان كنيم؟ فرمود: اشكالى ندارد؛ زيرا نوشتن آيات و آويزان كردن و بستن آن را به گردن يا بازوى مريض منفعت دارد و چنين كارى را انجام دهيد.(37)
((البته بايد توجه داشته باشيم كه توهين به قرآن نشود و با بدن بدون طهارت آن را لمس نكنيم)).

شفاى چشم با آية الكرسى

شفاى چشم با آية الكرسى
آية الكرسى يكى از آيه هاى با عظمت خداوند مى باشد، چنانچه اباذر از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) سوال كرد و گفت: يا رسول الله! خدا كدام آيه را بر تو نازل نمود كه از همه آيات ديگر عظمتش بيشتر باشد؟ آن حضرت فرمود: آية الكرسى. بعد فرمود: هر كس آن را قرائت نمايد برات آزادى از جهنم را به دستش مى دهند.(38)
موسى بن جعفر (عليه السلام) در اين باره فرمود:
يكى از پدرانم شنيد كه شخصى آية الكرسى را قرائت نمود، فرمود: به به آية الكرسى نازل شد، در حالى كه برائت از آتش است.(39)
آية الكرسى، باعث شفاى دردهاى جسم انسان است. در اين باره روايتى از معصومين (عليهم السلام) وارد شده است.
امام باقر (عليه السلام) فرمود: هر كس آية الكرسى را يك مرتبه قرائت كند از او هزار مكروه و بلا در دنيا، و هزار مكروه در آخرت، از او برطرف شود كه آسانترين بلاى دنيايى فقر و آسانترين بلاى آخرت، عذاب قبر مى باشد.(40)
در حديث آمده است كه اميرالمؤ منين (عليه السلام) فرمود: هر كدام از شما، چشم درد پيدا كرد، بايد آية الكرسى را قرائت نمايد؛ زيرا آن، چشم را شفا مى دهد - انشاء الله -.(41)
امام رضا (عليه السلام) درباره شفاى چشم و زياد شدن نور آن فرمود: چند چيز نور چشم را زياد مى كند، سوره مباركه حمد و سوره هاى الناس و فلق و آية الكرسى.(42)
و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) درباره كسانى كه صفرا ((زرد آب)) دارند به على (عليه السلام) فرمود: يا على! هر كس صفرا داشته باشد، بايد آية الكرسى را بر ظرفى نوشته و بعد داخل آن ظرف آب بريزد و آن را بياشامد، كه به اذن خدا از آن درد و ناراحتى نجات پيدا كند.(43)
در حديث ديگرى آمده است: شخصى پيش اميرالمؤ منين آمد و عرض كرد: در اندرون من صفرا پيدا شده است، آيا امكان دارد كه شفا پيدا كنم؟
حضرت فرمود: بلى، بدون خرج كردن درهم و دينارى، شفا پيدا مى كنى، اگر آية الكرسى را بر شكم خود ((بر ظرفى)) بنويسى و آب بر روى آن بريزى و بعد آن را بياشامى، به اذن خدا شفا پيدا مى كنى. آن شخص به دستور حضرت على (عليه السلام) عمل كرد و شفا حاصل نمود.(44)
آرى، در قرائت آية الكرسى، شفاى دردها بخصوص شفاى چشم نهفته است و موجب زياد شدن نور آن مى شود، لذا ما نبايد از قرائت آن غافل بمانيم.

شفاى چشم، نظر نمودن به قرآن است

شفاى چشم، نظر نمودن به قرآن است
نه تنها تلاوت آية الكرسى شفاى درد چشم است، بلكه نظر كردن به عبارت هاى قرآن هم، شفاى درد چشم و باعث زياد شدن نور آن مى باشد به حديث ذيل كه سلسله روايت از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) نقل شده، توجه فرمايد.
على بن خلف مى گويد: شخصى به محمد بن حميد رازى از درد چشم شكايت كرد. در جوابش گفت:
اى فلانى! زياد در قرآن نظر كن، زيرا من هم، مانند تو به درد چشم مبتلا شده بودم، به حريز بن عبدالله از آن شكايت نمودم. گفت: زياد در قرآن نظر كن، زيرا من هم به همين درد گرفتار شده بودم، به اعمش شكايت كردم. گفت: زياد در قرآن نظر نما و ((آن را تلاوت كن؛ زيرا من هم روزى چشمم درد گرفته شكايت پيش عبدالله بن مسعود بردم. گفت: اعمش ‍ قرآن را زياد از روى عبارات آن تلاوت كن. زيرا زمانى من هم به درد چشم مبتلا شدم. رفتم به حضور پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) و از آن درد شكايت نمودم. آن حضرت فرمود: اى ابن مسعود! زياد با چشمان خود نظر به قرآن نما؛ زيرا موقعى كه چشم من به اين درد گرفتار شد، به جبرئيل شكايت كردم. او در جوابم گفت: يا رسول الله! به قرآن و كلمات و عبارات آن زياد نگاه كن و آن را تلاوت نما.(45)

شفا با بسم الله

شفا با بسم الله
بسم الله الرحمن الرحيم يكى از آيات قرآن مجيد است و طبق روايات، اثرات زيادى براى آن ذكر شده است از جمله اثرات، شفاى دردها مى باشد.
در مقدمه، خصوصيات بسم الله و رواياتى كه درباره آن آمده است را تذكر مى دهيم و بعد از آن معالجاتى كه به وسيله آن شده ذكر مى كنيم.
امام رضا (عليه السلام) فرمود: بسم الله نزديكترين چيز است به اسم اعظم الهى، مانند نزديك بودن سياهى چشم به سفيدى آن. بسم الله انسان را از آتش جهنم نجات مى دهد.
در اين باره روايتى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) نقل شده است كه فرمود:
زبانيه هاى جهنم نوزده، و حروف بسم الله الرحمن الرحيم هم نوزده است. اگر كسى بخواهد از جهنم و زبانيه هاى آن نجات پيدا كند بايد آن را تلاوت نمايد؛ زيرا هر حرفى از آن در مقابل زبانيه اى از جهنم قرار مى گيرد.
و نيز فرمود: كسى كه بسم الله را تلاوت كند، خداوند به هر حرفى از آن، چهار هزار حسنه براى او مى نويسد و چهار هزار گناه از نامه عمل او پاك مى كند و چهار هزار درجه بالا مى برد.(46)
نيز چنين فرمود:
اگر معلمى بسم الله را به كودكى ياد دهد، خداوند متعال براى آن كودك و پدر و مادرش و براى آن معلم آزادى از آتش را مى نويسد.(47)
و فرمود بسم الله آتش جهنم را خاموش مى كند، وقتى مومن در روز قيامت از صراط عبور مى نمايد و مى گويد: بسم الله الرحمن الرحيم شعله آتش جهنم خاموش مى شود. در اين حال جهنم فرياد مى زند و مى گويد: اى مومن! زود حركت كن و از من دور شو؛ زيرا نور آتش مرا خاموش كرد.(48)
و فرمود: بسم الله ميزان اعمال انسان را سنگين مى كند.
بعد فرمود: دعايى كه اول آن بسم الله باشد رد نمى شود؛ زيرا امت مرا، روز قيامت مى آورند، در حالى كه مى گويند: بسم الله الرحمن الرحيم وقتى آن را تلاوت مى كنند، كفه ميزانى كه حسنات در آن قرار گرفته است، سنگين مى شود. امت هاى ديگر مى گويند: چه چيز باعث شد كه ميزان حسنات امت پيامبر (صلى الله عليه و آله) سنگين شد. پيامبران مى گويند: آنان كسانى هستند كه كلامشان سه اسم از اسم هاى خداوند مى باشد. اگر آنان را در كفه ترازو بگذراند و تمام گناهان خلق را در كفه ديگر، طرفى كه بسم الله در آن باشد، رجحان دارد.(49)

دست قطع شده سالم شد

دست قطع شده سالم شد
روزى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) از مدينه بيرون رفت. ديد مردى عرب سر چاهى براى شتر خود آب مى كشد. فرمود: آيا اجير مى خواهى كه براى شترت آب بكشد؟ عرض كرد: بلى، در برابر هر دلوى سه دانه خرما مى دهم. حضرت راضى شد و هشت دول آب كشيد كه ريسمان قطع شد و دلو، داخل چاه افتاد. مرد عرب غضبناك شد و به صورت آن حضرت سيلى زد و بيست چهار خرما به ايشان اجرت داد.
آن حضرت بدون اين كه ناراحت شود يا حرفى بزند دست مبارك خود را در ميان چاه كرد و دلو را سالم بيرون آورد.
مرد عرب چون اين حلم و حسن خلق را از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) ديد، دانست آن حضرت بر حق است. ناراحت شد و دست خود را با كاردى قطع كرد و بى هوش روى زمين افتاد. كاروانى از راه رسيد و او را بدين حال مشاهده كردند. پياده شدند و آب به صورت او پاشيدند. وقتى به هوش آمد گفتند تو را چه شده است؟
گفت به صورت پيامبر (صلى الله عليه و آله) سيلى زده ام، مى ترسم دچار عقوبت الهى شوم! بعد دست قطع شده خود را برداشت و روانه مدينه گرديد. وقتى به مدينه رسيد ديد عده اى از اصحاب، دور هم جمع شده اند. سراغ پيامبر (صلى الله عليه و آله) را گرفت، پرسيدند: از او چه مى خواهى؟ گفت: از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) حاجتى دارم. سلمان او را به خانه حضرت فاطمه برد، ديد پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) نشسته و حسين را روى زانويش جاى داده است. اعرابى عذرخواهى كرد.
حضرت فرمود چرا دستت را قطع كردى؟ عرض كرد: دستى كه به صورت مبارك شما سيلى زده است، نمى خواهم. پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمود: اسلام را اختيار كن و به يگانگى خدا اقرار و اعتراف نما.
عرض كرد: اگر بر حق هستيد، دست قطع شده مرا به حال اول برگردان و شفا ده. پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) دست او را به جاى خود گذاشت و فرمود:
((بسم الله الرحمن الرحيم)) و نفس كشيد و دست مبارك خود را به موضع قطع شده ماليد. دست عرب به حال اول باز گشت و شهادتين به زبان جارى كرد و اسلام آورد و اسلام او نيكو شد.(50)
بسم الله قيصر را شفا داد
نقل شده است: قيصر روم مبتلا به سردردى شده بود، كه اطباء و پزشكان از علاج آن عاجز ماندند. ناچار نامه اى به حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام) نوشت و در آن، وضعيت خود را شرح داده بود. حضرت كلاهى براى او فرستاده و دستور داد تا آن را بر سر گذارد تا شفا يابد.
وقتى قيصر كلاه را بر سر خود گذاشت فورا درد ساكت شد و شفا يافت، او تعجب كرد و دستور داد كلاه را شكافتند. ديد در ميان آن، كاغذى وجود دارد. وقتى آن را باز نمود مشاهده كردند كه جمله مبارك ((بسم الله الرحمن الرحيم)) را در آن نوشته است. معلوم شد كه شفا و علاج سر درد او به بركت ((بسم الله)) بوده است. از اين رو شهادتين به زبان آورد و مسلمان شد.(51)

به وسيله بسم الله از آب عبور مى كرد

به وسيله بسم الله از آب عبور مى كرد
سيد مرتضى در بغداد ساكن بود و كلاس درس داشت، از وسط بغداد رودخانه اى مى گذشت. يكى از شاگردان او منزلش، آن طرف رودخانه بود، چون مى خواست به درس سيد مرتضى بيايد، بايد مدتى صبر مى كرد تا پل را روى رودخانه بيندازند و هنگامى كه پل را مى انداختند يا آخر درس سيد بود و يا درس تمام شده بود.
اين شاگرد به سيد عرض كرد: اگر ممكن است درس را مقدارى ديرتر شروع كند. سيد مرتضى دعايى نوشته و آن را به شاگرد داد و گفت: اين دعا را همراه خود داشته باش و هر وقت پل روى آب نبود، معطل نشو و از روى آب بيا غرق نخواهى شد. اما مواظب باش اين دعا را باز نكنى و داخل آن را نگاه ننمائى.
آن شاگرد چند روزى با همان دعا از روى آب مى آمد و به درس حاضر مى شد و حتى كفش هاى او تر نمى شد، تا اين كه روزى با خود گفت: اين دعا را باز كرده ببينم سيد در آن چه نوشته است.
چون دعا را باز كرد ديد نوشته ((بسم الله الرحمن الرحيم)) دوباره آن را پيچيده و همراه خود قرار داد. روز بعد همين كه خواست از روى آب عبور كند. به محض اين كه پا روى آب گذاشت، پايش در آب فرو رفت. متوجه شد كه ديگر نمى تواند از روى آب عبور كند.(52)

علامه امينى و معجزه بسم الله

علامه امينى و معجزه بسم الله
به نقل يكى از موثقين، مرحوم علامه امينى صاحب الغدير فرمودند:
در بغداد كنفرانسى از علما و شخصيت هاى برجسته بر پا شده بود. به مناسبتى مرا نيز دعوت كرده بودند. وقتى وارد سالن شدم ديدم همه صندلى ها اشغال شده و ديگر صندلى، خالى نبوده كه بر روى آن بنشينم من هم عبايم را در وسط سالن پهن كرده و بر روى آن نشستم. (گويا تعمدى در كار بود كه به ايشان اهانت شود) در اين هنگام پسر بچه اى سراسيمه وارد سالن شد. تا چشمش به من افتاد گفت: ((هو هذا)) او همين است سپس بيرون رفت.
در فكر فرو رفتم كه جريان چيست، ممكن است نقشه اى در كار باشد ((بعد معلوم شد مادر آن بچه غش كرده و قبلا دعانويسى كه عمامه اى شبيه علامه امينى داشته دعايى نوشته است و مادر او خوب شده بود. حالا بچه خيال كرده آن دعانويس همان آقاست)) بعد همراه آن بچه شخصى آمد و به من گفت: اى آقا! دعا مى نويسى؟ گفتم: آرى، مى نويسم.
آنگاه كاغذى برداشتم و در آغاز آن ((بسم الله الرحمن الرحيم)) و سپس آيه اى از قرآن را نوشتم و كاغذ را پيچيدم و به او دادم و گفتم: ان شاء الله خوب مى شود.
وقتى رفت، گوشه عبايم را به صورتم انداختم و متوسل به مولايم حضرت على (عليه السلام) شدم و با گريه عرض كردم: ((السلام عليك يا مولى يا اميرالمؤ منين)) در اين جلسه، آبروى من را حفظ كن ((در ميان افرادى كه حتى اجازه نشستن روى صندلى را به من ندادند)). يا على! دستم به دامانت! ناگهان ديدم آن بچه به داخل سالن دويد و گفت: مادرم خوب شد. آنگاه مجلسيان به نظر احترام به من نگريستند و مرا با سلام و صلوات در بهترين جايگاه آن مجلس جاى دادند.(53)

بسم الله سم را خنثى كرد

بسم الله سم را خنثى كرد
هنگامى كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) از جنگ خيبر با فتح و پيروزى بازمى گشت زنى از يهوديان، گوسفندى را سر بريده و ذراع آن را بريان نمود و مسموم گردانيد، پس به حضور پيامبر آمده اظهار ايمان و مسلمانى كرد و آن ذراع مسموم را نزد آن حضرت گذاشت.
پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: اين چيست؟ عرض كرد: پدر و مادرم فداى شما باد، من از رفتن شما به سوى خيبر نگران بودم؛ زيرا من يهوديان خيبر را مردانى شجاع و محكم مى دانستم، بره اى داشتم كه آن را همانند فرزندى براى خود مى پنداشتم. اطلاع پيدا كرده بودم كه شما به ذراع گوسفند علاقه داريد. از اين جهت نظر كردم كه اگر شما به سلامت مراجعت فرموديد، آن بره را ذبح كنم و ذراع آن را بريان كرده، براى شما بياورم. اكنون كه به سلامت برگشتيد به نذر خود وفا كردم و اين ذراع همان گوسفند است. حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) دستور داد: نان بياورند. وقتى آماده شد ((براءبن معرور دست برد و لقمه اى از آن ذراع را برگرفت و در دهان خود گذاشت.
حضرت على (عليه السلام) فرمود: اى براء! بر رسول خدا پيشى نگير. براء كه مردى بيابانى بود در جواب گفت: گويا پيامبر را بخيل مى دانى! على فرمود: نه، رسول خدا را بخيل نمى دانم بلكه تجليل و احترام مى كنم.
اما بايد توجه داشته باشى كه براى احدى جايز نيست در گفتار و كردار يا در خوردن و آشاميدن بر آن حضرت پيشى بگيرد. براء گفت: من كه رسول خدا را بخيل نمى دانم.
حضرت على (عليه السلام) فرمود: من از اين جهت نگفتم بلكه مقصودم اين بود كه ذراع را زن يهودى آورده است و اكنون وضع او درست روشن نيست. اگر به امر حضرت رسول از اين گوشت بخورى، او ضامن سلامتى توست و اگر بدون امر آن حضرت بخورى، كار تو به خودت واگذار مى شود. در اين گفتگو بودند كه براء لقمه را جويد و فرو برد. ناگهان ذراع گوسفند به زبان آمد و گفت: يا رسول الله! از من نخوريد كه مسموم هستم.
در همين موقع حال براء تغيير كرد و كم كم در حال جان دادن افتاد و پس از لحظاتى قالب تهى كرد و از دنيا رفت. پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) دستور داد آن زن را بياورند.
وقتى او را آوردند حضرت به او فرمود: چرا چنين كردى؟ جواب داد: براى اين كه از ناحيه شما رنج و آزار و ناراحتى زيادى متوجه من گرديده است؛ زيرا پدر، عمو، شوهر، برادر و فرزندم را كشتى، با خود گفتم: اگر محمد پادشاه است، من بدين وسيله او را مسموم كرده و انتقام خود را از او گرفته ام، و اگر پيامبر است، ((چنانچه خودش ادعا مى كند و وعده فتح مكه و پيروزى را مى دهد)) خداوند او را نگهدارى مى كند و از اين زهر به او آسيبى نمى رساند.
پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: راست گفتى. آنگاه افزود: اى زن! مرگ براء تو را مغرور نسازد؛ زيرا او از رسول خدا پيشى گرفت و خداوند او را بدين وضع دچار كرد، و اگر به امر رسول خدا مى خورد خداوند او را حفظ مى كرد و از اين گوشت مسموم آسيبى نمى ديد.
سپس رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) عده اى از اصحاب خود چون سلمان، مقداد، ابوذر، عمار، صهيب و بلال را طلبيد. وقتى آمدند به آنان امر كرد: همگى دور آن ذراع بنشينيد. آنگاه دست مبارك خود را روى آن گذاشت و فرمود:
بسم الله الشافى بسم الله الكافى بسم الله المعافى بسم الله الذى لا يضرو يفر مع اسمه شى و لا دواء فى الارض و لا فى السماء و هو السميع العليم
پس از آن فرمود:
با نام خدا از آن بخوريد. حضرت رسول و ياران از آن خوردند تا سير شدند و بعد آب نوشيدند، و دستور داد: آن زن را زندانى كنند. روز دوم دستور داد او را آوردند. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) به او فرمود:
آيا نديدى كه همه اى اينها از آن ذراع خوردند. پس چگونه عنايت خدا را در دفع شر از پيامبر و يارانش ديدى؟ عرض كرد: تا كنون در نبوت تو شك داشتم ولى اكنون يقين پيدا كردم كه فرستاده خدايى و شهادت مى دهم:
لا اله الا الله وحده لا شريك له و انك محمدا عبده و رسوله.(54)

توسل به قرآن

توسل به قرآن
همان طور كه قرآن و آياتش شفاى هر دردى است و اثراتى در روح و جسم و زندگى انسان مى گذارد و او را از هم و غم نجات مى دهد، در مشكلات مادى نيز، اگر انسان متوسل به آن شود، در حالى كه معتقد به آن باشد، مشكلاتش به آسانى حل خواهد شد. براى نمونه به داستان ذيل توجه فرماييد.
در زمان امام صادق (عليه السلام) مردى خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد: اى سيد من! از چند مطلب به تو شكايت مى كنم، يكى قرضى كه به گردن من است و چاره اى براى پرداخت آن را ندارم، ديگر سلطانى كه بر من مسلط است و مرا در فشار قرار داده است. تقاضا مى كنم دعايى به من بياموزيد تا ثروتى به دست آورم و بتوانم قرض خود را ادا كنم، و به واسطه آن، ظلم سلطان ظالم از من برداشته شود.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: وقتى تاريكى شب همه جا فرا گرفت وضو بگير و دو ركعت نماز بخوان. در ركعت اول، سوره حمد و آية الكرسى را قرائت كن. و در ركعت دوم، حمد و آخر سوره حشر از آيه 20 ((لو انزلنا هذا القرآن على جبل)) تا آخر آن سوره بخوان. سپس قرآن را بردار و آن را روى سر خود بگذار و بگو:
خدايا! به حق اين قرآن و به حق كسى كه آن را بر او نازل كرده اى و به حق هر مومنى كه او را در اين قرآن تعريف و مدح نموده اى و به حق خودت كه بر گردن آنان دارى، هيچ كس از خودت به حق خودت، داناتر نيست.
بعد از آن فرمود: به ترتيب ده مرتبه بگو:
بك يا الله، يا محمد، يا فاطمه، يا على، يا حسن، يا حسين، يا على بن الحسين، يا محمد بن على، يا جعفربن محمد، يا موسى بن جعفر، يا على بن موسى، يا محمد بن على، يا على بن محمد، يا حسن بن على، يا ايها الحجه پس از آن حاجت خود را از خدا بخواه.
آن مرد دستور را از امام صادق (عليه السلام) گرفت و مرخص شد. بعد از مدتى به خدمت آن حضرت برگشت در حالى كه قرضش ادا و ظلم سلطان ظالم از او برداشته شده بود و با كمال صحت و امنيت و فراوانى مال، زندگى مى كرد.(55)

توسل به قرآن براى حل مشكلات

توسل به قرآن براى حل مشكلات
حاج محمد حسن ايمانى، نقل كرده است:
سالى مرحوم پدرم آقاى على اكبر مغازه اى، كارش مختل شد. در نتيجه ورشكست گرديد و به عده اى بدهكار شد و از هيچ راهى قادر بر پرداخت بدهى هاى خود نبود. از طرف ديگر مصائب و گرفتارى هاى ديگر روى نمود، در همان ايام، مرحوم آيه اله حاج شيخ محمد جواد بيد آبادى، از اصفهان به قصد شيراز حركت نمود. و چون آن بزرگوار مورد علاقه پدرم بود، در شيراز به منزل ايشان فرود آمد و قصد اقامت نمودند.
حاج محمد حسن مى گويد:
وقتى به پدرم خبر رسيد كه آقاى بيد آبادى به آباده رسيده است. گفت: در اين هنگام كه گرفتار مشكلات هستم و گرفتارى از همه طرف به من روى آورده است آمدن ايشان مناسب نبود.
وقتى مرحوم بيد آبادى به زرقان (نام محلى است) مى رسند، مبلغ پنج تومان اضافه مى دهند و مركب تند روى كرايه مى نمايند تا قبل از ظهر روز جمعه به شيراز برسند و غسل جمعه را انجام دهند؛ ((زيرا آن بزرگوار مقيد بود مستحبات را انجام دهد، مخصوصا غسل جمعه را كه زياد درباره آن سفارش شده است.))
قبل از ظهر روز جمعه به شيراز و سپس به منزل على اكبر مغازه اى وارد شد، وقتى با ميزبان خود ملاقات مى كند، بدون مقدمه و بدون اين كه كسى چيزى به ايشان بگويد به آقاى مغازه اى فرمود: بى موقع و بى مناسب نيامدم، شما با تمام اهل خانه از امشب مشغول خواندن سوره مباركه انعام شويد، و طريقه آن اين است كه قرائت را بين طلوع صبح و طلوع آفتاب شروع كند و موقعى كه به آيه شريفه:
و ربك الغنى ذوالرحمه ان يشاء يذهبكم و يستخلف من بعدهم ما يشاء كما انشاكم من ذريه قوم آخرين (56)
و خداى تو از خلق بى نياز و به همه موجودات مهربان است. اگر بخواهيد همه شما را از روى زمين مى برد و فانى مى كند. آنگاه هر كه را بخواهد جانشين شما مى كند همچنان كه شما را از ذريه گروهى ديگر به وجود آورد. و آيه را 202 مرتبه به عدد اسماء سوره مباركه رب، محمد، على تكرار كنيد. آقاى بيد آبادى اين دستور را داد و سپس به حمام رفت و غسل جمعه را به جاى آورد و به منزل مراجعت فرمود.
حاج محمد حسن مى گويد: ما از همان شب شروع به خواندن سوره مباركه انعام كرديم. پس از دو هفته، خداوند لطفى فرمود. گشايشى حاصل شد و از هر جهت گرفتاريها برطرف گرديد، بعد از آن من و پدر تا آخر عمر در كمال رفاه و آسايش بوديم.(57)

شهادت و شفاعت قرآن

شهادت و شفاعت قرآن
قرآن كريم يكى از گواهان روز قيامت است. اين كتاب در دنيا شاهد و ناظر بر اعمال بندگان است، و در قيامت هم به شكل انسانى زيبا و خوش صورت تجسم و تمثل پيدا مى كند و به عرصات مى آيد و از كسانى كه در دنيا آن را محترم دانسته و تلاوت نموده و در آياتش تفكر كرده و دستوراتش را به كار بسته اند دفاع و حمايت مى كند، و به نفع آنان شهادت مى دهد.
در آن روز، قرآن پيشاپيش مردم مومن حركت مى كند و مى گويد: من قرآن هستم و اين ها هم بندگان مومن تو مى باشند كه براى تلاوت من خود را به رنج و زحمت انداخته و در شب هاى طولانى مرا تلاوت نموده و اشك مى ريختند. خدايا! امروز آنان را راضى كن همان طور كه در دنيا مرا راضى نمودند.
پس از آن خداوند متعال مى فرمايد: اى بندگان من! اين بهشت براى شما مباح است. قرآن را قرائت كنيد و به درجات آن بالا رويد. بدين ترتيب انسان آيه اى از قرآن را مى خواند و يك درجه بالا مى رود.(58)
در حديثى از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است: در روز قيامت قرآن با بهترين صورت به صف محشر مى آيد و از جلوى مومنين عبور مى كند.
آن ها مى گويند: اين شخص از ماست. از آنجا عبور مى كند و به صف ملائكه مى رسد. آن ها هم مى گويند: اين شخص، از ماست. از آن جا هم حركت مى كند تا اين كه به پيشگاه حضرت احديت قرار مى گيرد و مى گويد:
پروردگارا! فلان شخص پسر فلانى مرا تلاوت كرد تا جايى كه دهن او خشك شد و شب خود را به سحر رسانيد، در حالى كه مشغول عبادت و قرائت من بود.
بعد از آن خداوند مى فرمايد: آن ها را وارد بهشت كنيد و در منازل خودشان جاى دهيد. پس قرآن با آنان حركت مى كند و به مومنين مى گويد:
آنچه از قرآن را مى دانيد بخوانيد و بالا رويد. آن ها هم هر چه مى دانند مى خوانند و درجات بهشت را طى مى كنند، تا هر كس در جايگاه خود قرار مى گيرد!(59)

شهادت برخى از سوره ها

شهادت برخى از سوره ها
قرآن علاوه بر تجسم در قيامت، شهادت هم مى دهد و بدين وسيله، بعضى را بهشتى و بعضى را جهنمى مى گرداند، بعضى از سوره ها نيز، در آن روز به نفع مومنين گواهى مى دهند. در اين باره، روايتى از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) و ائمه معصومين (عليه السلام) نقل شده است از جمله:
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه هر ماه سوره اعراف را قرائت كند، روز قيامت از جمله ايمن شدگان است. ((آن هايى كه خوف و ترسى برايشان نيست)) اگر آن را در هر جمعه قرائت كند، از جمله كسانى خواهد بود كه بدون حساب داخل بهشت مى شود. آگاه باشيد كه در آن سوره آيات محكمه اى است. پس فرمود: قرائت و تلاوت آن ها را فراموش نكنيد؛ زيرا اين ها در روز قيامت در پيشگاه خداوند براى كسانى كه آن ها را خوانده اند، شهادت مى دهند.(60)
از آن حضرت نقل شده است، كه فرمود: كسى كه سوره تغابن را در نمازهاى واجب خود قرائت كند، آن سوره، در روز قيامت او را شفاعت مى كند و شاهد عادلى است نزد كسى كه شهادت او را قبول فرمايد، و از آن شخص جدا نمى شود، تا او را داخل بهشت گرداند.(61)
همچنين فرمود: هر كس سوره مزمل را در نماز عشا يا در آخر شب بخواند، شب و روزش با آن سوره، گواه او در قيامت خواهند بود ((و به نفع او شهادت خواهند داد)) و خداوند او را حيات و زندگى پاكيزه و مرگ پاكيزه اى خواهد داد.(62)
در خاصيت سوره الرحمن فرمود: تلاوت آن سوره را هرگز رها نكنيد؛ چرا كه آن سوره، هرگز در قلوب منافقان استقرار نمى يابد و خداوند، آن را در روز قيامت، به صورت انسانى قرار مى دهد كه زيباترين چهره و خوشبوترين بوى را دارد.
در آن روز خداوند از اين سوره مى پرسد: چه كسى در زندگى دنيا به محتواى تو قيام كرد و به تلاوت كردن تو ادامه داد؟
در پاسخ مى گويد: خداوندا، فلان و فلان. در اين حال، صورت هاى آن سفيد مى شود. خداوند به آن ها مى فرمايد: اكنون هر كه را مى خواهيد شفاعت كنيد. آنان تا آنجا كه آرزو دارند، شفاعت مى كنند و براى هيچ كس شفاعت نمى كنند، مگر اين كه به آن ها گفته مى شود، وارد بهشت شويد و هر كجا خواهيد مسكين گزينيد.(63)
ابى اءمامه نقل كرده است كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) فرمود: قرآن را زياد تلاوت كنيد؛ زيرا در روز رستاخيز، همان قرآن، شفيع اصحابش خواهد بود.(64)

سوره واقعه و بى نيازى از مردم

سوره واقعه و بى نيازى از مردم
يكى از سوره هاى قرآن كه خواص زياد دارد، سوره مباركه واقعه است. روايتى درباره خواص آن سوره وارد شده، از جمله:
امام صادق (عليه السلام) فرمود: هرگاه كسى، در شب جمعه سوره واقعه را بخواند نزد خدا و خلق او، محبوب مى گردد. و هرگز در دنيا سختى فقر وچيزى و آفت هاى دنيا را در زندگانى خود نخواهد ديد.(65)
در روايت ديگرى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است: هر كس سوره واقعه را در هر شب قبل از خواب بخواند ((علاوه بر بى نيازى از مردم))، خدا را ملاقات مى كند در صورتى كه چهره او مانند، ماه شب چهارده مى درخشد.(66)
از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) درباره سوره واقعه فرمودند: هر كس آن را در شب، قبل از خواب تلاوت كند، از فقر و فاقه نجات پيدا مى كند.
در موقعى كه ابن مسعود(67) بيمار بود (و در همان بيمارى هم از دنيا رفت) عثمان بن عفان - خليفه سوم - به عيادت او رفت.
در ضمن گفتگو، اظهار داشت: اى ابن مسعود! ناراحتى تو چيست و از چه مشكلى رنج مى برى؟ گفت: از گناهانم.
عثمان گفت: هم اكنون به چه چيز مايلى و چه مى خواهى برايت فراهم نمايم؟ گفت: خواهان آمرزش و رحمت پروردگار هستم.
عثمان گفت: آيا به طبيب نياز دارى تا برايت بياورم؟ عبدالله گفت طبيب مرا بيمار كرده و همان هم اگر بخواهد مرا شفا مى دهد.
عثمان گفت: آيا مى خواهى به تو كمك مالى كنم؟ و از عطاها و بخشش هاى فراوان تو را بهره مند سازم؟ ((در حالى كه عثمان متجاوز از دو سال بود كه حقوق او را از بيت المال قطع كرده بود.))
عبدالله گفت: آن زمان كه نيازمند بودم عطا و بخشش به من دريغ مى كردى و حتى حقوق مرا از بيت المال قطع كردى، ولى اكنون كه نيازى ندارم مى خواهى به من، مال عطا كنى؟
گفت: ((اگر تو را به مال و ثروت نيازى نيست)) عطاهاى من براى دخترانت مى ماند و بعد از مرگ تو محتاج نمى شوند.
در پاسخ گفت: دخترانم را نيز به عطاهاى تو نيازى نيست، زيرا به آنان سفارش كرده ام كه هر شب، سوره واقعه را بخوانند. چون از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: اگر كسى هر شب، سوره واقعه را بخواند، فقر و بى چيزى به او رو نمى آورد و محتاج مردم نمى شود.(68)

بى نيازى به وسيله آيات

بى نيازى به وسيله آيات
درباره بى نيازى از مردم با تلاوت قرآن، حديثى از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل شده: آن حضرت به مردى برخورد نمود كه در خانه نشسته بود. فرمود: اى مرد! چرا اينجا نشسته اى؟ چرا در خانه اين مرد جبار و ستم گر نشسته اى؟ عرض كرد: از جهت فقر و فاقه و بلا و مصيبتى كه به من وارد شده است.
آن حضرت فرمود: بلند شو تا تو را راهنمايى كنم به در خانه اى كه از اينجا بهتر باشد و به سوى خدايى كه از اين مرد بهتر است.
سپس حضرت دست آن مرد را گرفت و او را داخل مسجد النبى (صلى الله عليه و آله) برد و فرمود: دو ركعت نماز به طرف قبله بخوان و بعد از آن دستهاى خود را به طرف آسمان بلند كن و حمد و ثناى خدا را بخوان و درود بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) بفرست، سپس آخر سوره حشر و 6 آيه از اول سوره مباركه حديد و دو آيه از سوره شريفه آل عمران كه يكى آيه شَهِد الله و ديگر آيه الملك (69) باشد تلاوت كن. بعد، از خداوند طلب روزى و بى نيازى از مردم كن كه حتما تو را بى نياز مى كند. (او هم چنين كرد و خداوند او را غنى و بى نياز نمود.)(70)

پی نوشته ها

----------------------------------------
1-سوره اسرا، آيه 81.
2-سوره فصلت، آيه 44.
3-سوره يونس، آيه 57.
4-نهج البلاغه، خطبه 158.
5-نهج البلاغه، خطبه 156.
6-نهج البلاغه، خطبه 158.
7-مكارم الاخلاق، ص 418.
8-تفسير برهان، ج 1، ص 41، و سفينه البحار، ج 2، ص 417.
9-تفسير برهان، ج 1، ص 42.
10-بحارالانوار، ج 92، ص 261 و دعوات راوندى.
11-بحار النوار، ج 92، ص 261 و عده الداعى.
12-امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 290، بحار النوار، ج 92، ص 231.
13-خزينه الجواهر، ص 299. نقل از كتاب نزهه المجالس.
14-سفينه البحار، ج 2، ص 417.
15-سفينه البحار، ج 2، ص 417.
16-نور درخشان، در تفسير نخستين سوره قرآن، ص 83.
17-نور درخشان، ص 41.
18-اين قضيه براى مولف اتفاق افتاده است.
19-قصص العلما، ص 113.
20-بحارالانوار، ج 92، ص 261. و دعوات راوندى
21-فقه الرضا، مكارم الاخلاق، ص 418.
22-ثواب الاعمال، ص 97، بحارالانوار، ج 92، ص 281.
23-ت275فسير برهان، ج 3، ص 281.
24-تفسير برهان، ج 4، ص 226.
25-درالمنثور، ج 6، ص 405.
26-تفسير نمونه، ج 27، ص 468.
27-سوره حشر، آيه 21.
28-تفسير برهان، ج 4، ص 336.
29-سوره اسرات آيه 82.
30-داستانهاى شگفت، ص 138.
31-تب يك روز انسان تب مى كند و دو روز سالم مى باشد باز روز چهارم تب به سراغ انسان مى آيد. صحاح جوهرى، ج 3، ص 1212.
32-سوره انبيا، آيه 69.
33-اصول كافى، ج 1، كتاب الحجه، حديث 13، ص 509.
34-سوره اسرا، آيه 82.
35-سوره حشر، آيه 21.
36-طب الائمه، ص 48 -49 و بحارالانوار، ج 29، ص 203.
37-
38-خصاص شيخ صدوق، ج 2، ص 104.
39-معانى الاخبار، ص 333.
40-امالى صدوق، ص 60.
41-خصاص، ج 2، ص 158. و مواعظ العدديه، ص 292 شماره 96.
42-بحارالانوار، ج 92، ص 260 والكافى، ج 6، ص 503.
43-بحارالانوار، ج 92، ص 272. و دعوات راوندى.
44-بحارالانوار، ج 92، ص 272، وعده الداعى.
45-كتاب السلسلات، شيخ جعفر قمى، مستدرك، بحارالانوار، ج 92، ص 201.
46-تفسير برهان، ج 1، ص 43، حديث 29.
47-تفسير برهان، ج 1، ص 43، حديث 32.
48-تفسير برهان، ج 1، ص 43، حديث 31.
49-تفسير برهان، ج 1، ص 43، حديث 34.
50-ستارگان درخشان، ج 1، ص 23.
51-تفسير سوره حمد، نوشته استاد عماد زاده، ص 314.
52-قصص العلما.
53-داستان ها و پندها، ج 9، ص 52 -51.
54-بحارالانوار، ج 17، ص 318. عاقبت به خيران عالم، ص 102.
55-امالى شيخ طوسى و بحار، جلد 89، ص 112 و 113 كتاب قرآن.
56-سوره انعام، آيه 132.
57-داستانهاى شگفت، ص 43.
58-لئالى الاخبار، ج 3، ص 329.
59-لئالى الاخبار، جلد3، ص 303
60-بحارالانوار، ج 7، ص 293.
61-بحارالانوار، ج 7، ص 293.
62-تفسير برهان، ج 4، ص 366.
63-بحارالانوار، ج 7، ص 396.
64-خلاصه الاتقان، ص 32.
65-مجمع البيان، ج 9، ص 212، برهان، ج 4، ص 272.
66-برهان، ج 4، ص 173.
67-عبدالله بن مسعود يكى از نويسندگان وحى و از قاريان خوش صدا بوده است.
68-سفينه البحار، ج 1، ص 68.
69-آل عمران، آيه 25.
70-بحارالانوار، ج 92، ص 271، و دعوات راوندى.
------------------------------------
نعمت الله صالحى حاجى آبادى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page