ممكن نيست پيامبر جانشين معين نكرده باشد

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

بسم الله الرحمن الرحيم
ممكن نيست پيامبر جانشين معين نكرده باشد
يا على! انت وصيى و ابو ولدى و زوج ابنتى و خليفتى على امتى فى حياتى و بعد موتى امرك امرى و نهيك نهيى اقسم بالذى بعثنى بالنبوة و جعلنى خير البرية انك الحجة الله على خلقه و امينه على سره و خليفته فى عباده؛
اى على! تو وصى من و پدر و فرزندانم و شوهر دخترم و جانشين من بر امتم در زمان حياتم هستى و بعد از مردنم، فرمان تو فرمان من و نهى تو نهى من است. قسم مى خورم به آن خدايى كه مرا به پيغمبرى برانگيخت و بهترين مردم قرار داد كه به راستى تو حجت خدا بر تمام مخلوقات و امين او بر ارزش و نماينده او در ميان بندگانش هستى.
در اين فراز از خطبه، رسول اكرم صلى الله عليه و آله چند موضوع را تذكر داده است كه به آنها اشاره اى مى كنم.
موضوع اول، وصيت آن حضرت به اميرالمومنين عليهما السلام و قرار دادن او به جاى خود و نصب خلافت و جانشينى او است. تمام دعواها و بدبختى ها و گرفتارى هاى مسلمانان، از مخالفت با همين دستور، سرچشمه مى گيرد. قابل ذكر است كه با ناديده گرفتن آيات و روايات، و با در نظر گرفتن اين كه وصيت كردن، مستحب است و دستور خود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است. سوال مى شود كه آيا عقل يك نفر مسلمان قبول مى كند كه آن حضرت مردم را به حال خود گذشته باشد؟ و هيچ كار به كار آن ها نداشته باشد؟ و هر خاكى به سر خودشان ريختند بريزند و هر پيامدى داشته باشد مانعى ندارد؟ و هر چه به سرشان آمد بيايد؟ و هزار تالى فاسد ديگر؟ اهل بيتش را با داشتن آن همه دشمن، رها كرده باشد؟ حاشا و كلا با در نظر گرفتن اين كه پيامبر، عقل كل است و بايد وظيفه امت را مشخص كند، و تكليفشان را روشن نمايد، بدون وصيت و تعيين خليفه و جانشين رفته باشد؟ هرگز! هرگز! و هزار هرگز! بلكه در موارد مختلف و پيش آمده هاى گوناگون و مناسبتهاى متعدد، در همه جا و هر زمانى و هر مناسبتى موضوع جانشينى و وصايت را تكرار كرده است و على بن ابيطالب عليه السلام را منصوب به خلافت و وصايت فرموده است.
------------------------------------------
سيد محمد على جزايرى (آل غفور)