بر قلب زينب ابر غم مي بارد امشب
سوز دلش بوي مدينه دارد امشب
زينب ز ابر ديده مي بارد ستاره
دارد به پيشاني بابايش نظاره
آرام بهرش سفره افطار چيند
در چشم او رخساره مادر بيند
اين عالمه غير معلم بي قرار است
آگه شده باباي او چشم انتظار است
آرامش او كرده زينب را پريشان
گويد پدر اينگونه قلبم را ملرزان
اي كاش من در كوچه سيلي خورده بودم
اينجا نبودم در مدينه مرده بودم
اي كوچه هاي كوفه از غربت بميريد
بوسه ز پاي رهبري مظلوم گيريد
اي خاك نخلستان ز رويش توشه بردار
خود را به زير پاي او آرام بگذار
مرغان عاشق راه مولا را بگيريد
او بي كس است امشب شما بهرش بميريد
امشب علي مات جمالي لاله گون است
ذكر لبش »انا اليه راجعون« است
خانه نشين داغ زهراي نجيب است
دلخسته از نامردي شهري غريب است
محراب را چون پشت در گلگون نمايد
بر شهر خونين او سر غربت بسايد
بهر علي هنگامه پرواز گرديد
تا كه ز پا افتاد دستش باز گرديد
-----------------------
محمد حیاتی
شعر «غم مي بارد امشب»
- بازدید: 8733