آيه ولايت در قرآن

(زمان خواندن: 13 - 25 دقیقه)

بسم الله الرحمن الرحيم
انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يؤتون الزكوه و هم راكعون
آقاي ليند اين بار به سراغ آيه ولايت ( آيه 55 سوره مائده ) كه به اجماع نظر تقريبا همه محدثين و راويان حديث و تاريخ اسلام ، در شان مولي الموحدين ، امام علي ابن ابيطالب (ع) نازل شده است ، رفته و با دلايل بسيار ضعيف سعي در نفي اين فضيلت بزرگ الهي در مورد اميرالمومنين علي (ع) مي نمايند
با توجه به اينكه اين بحث بنوعي مكمل بحث قبلي در خصوص ولايت امير المومنين علي (ع) مي باشد، دلایل ایشان را بررسی می کنیم.


اين داستان دروغ را زياد شنيده و خوانده ايد که علي(ع) در حال نماز بود که سائلي از راه رسيد و طلب کمک کرد و چون علي(ع)صداي او را شنيد در حال رکوع به انگشتريش اشاره کرد و سائل جلو آمد و انگشتر را بيرون آورد و آنگاه اين آيه نازل شد که انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنو الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزکوه و هم راکعون و اين آيه در مورد علي(ع) و اين عمل او نازل شده است؟اصولا اين آيه ربطي به اين داستان دروغين ندارد .
بنده از ايشان مي پرسم معيارهاي دروغ دانستن يك حديث از نظر ايشان چيست ؟ وقتي قرينه هاي بسياري در خود اين آيه صحت اين روايت را تصديق مي كند و اكثريت قريب به اتفاق محدثين اهل سنت (علاوه بر عموم محدثين شيعه ) نزول اين آيه را با اسناد مختلف و متواتر ، در شان امام المتقين علي بن ابيطالب (ع) وارد مي دانند و صحت اين روايت بنا به دلايلي كه ذيلا آورده مي شود كاملا مورد پذيرش عقل نيز هست . با چه معياري و مدرکی، سخن پروردگار عالميان را در مورد امام علي (ع) دروغ مي انگارند؟
لازم به ذكر است با وجود اين كه شان نزول اكثر آيات قرآن بيش از دو يا سه راوي ندارد ، در مورد شان نزول اين آيه بخصوص قرآن، علاوه بر منابع شيعه ، متجاوز از سي كتاب از معتبرترين منابع اهل سنت نيز به عناوين ذيل الذكر ، روايت مذكور را تاييد كرده و شان نزول آن را در مورد امام علي (ع) و زكات دادن ايشان در موقع ركوع صحيح دانسته اند .
برخي از منابع عبارتند از :
ذخائر العقبي محب الدين طبري ، صحيح نسايي ، مسند ابن شيخ ، مسند ابن مردويه ، تفسير در المنثور ، كنز الاعمال، الكافي الشاف ابن حجر عسقلاني ، لباب النقول سيوطي ، نور الابصار شبلنجي ، فتح االقدير و همچنين جامع الاصول علامه قاضي شوكاني، تذكره سبط ابن جوزي، اسباب النزول واحدي، الجمع بين الصحاح السته ، تفسير طبري ، تفسير در المنثور ، مفاتيح الغيب رازي و کتابهاي متعدد ديگر.
با اين حال چگونه مي توان اين همه احاديث را ناديده گرفت در حالي که در شأن نزول آيات ديگر معمولا به يک يا دو روايت اکتفا مي شود . گويا تعصب و غرض ورزي اجازه نمي دهد که بعضي ها اين همه روايت و اين همه گواهي علماي هر دو فرقه اهل سنت و شيعه را بپذيرند . و بنابراين جاي تعجب نيست آقاي ليند به راحتي به اين حديث متواتر مارک دروغ مي زند و حتي احتمال درست بودن آن را هم رد مي کند .
دليل اول -الذين در اين ايه جمع است اما علي مفرد است در قران هر جا که الذين امده است منظور هر کسي است مثلا الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله يا الذين يقاتلون في سبيل الله... و موارد ديگر اما الذي معناي مفرد دارد و منظور از ان شخص معلومي است مثلا الم تر الي الذي حاج ابراهيم ...که منظور نمرود است يا او کاالذي مر علي قريه ...که منظور عزير پيامبر است فکر کنم دليل نخست نياز به تو ضيح ديگري ندارد.
جواب :
در ادبيات عرب مکرر ديده مي شود که از مفرد به لفظ جمع تعبير شده است . در قرآن نيز اين مساله به وفور ديده شده است . يک نظر اجمالي به شان نزولهاي آيات قرآن نشان مي دهد که در اکثر موارد آيه اي که بخاطر عمل يک فرد واحد نازل شده است با الذين شروع شده و خطاب جمع دارد.
مثلا آيه 172 سوره آل عمران که در ماجراي جنگ احد نازل شده است :
الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ايمانا ..... بسياري از مفسران شان نزول آن را درباره نعيم بن مسعود که يک فرد بيشتر نبود مي دانند .
و همچنين در آيه 52 سوره مائده مي خوانيم : يقولون نخشي ان تصيبنا دائره ... که در مورد عبدالله بن ابي نازل شده است . و همچنين در آيه اول سوره ممتحنه ، آيه 8 سوره منافقون و آيات 215 و 274 سوره بقره و آيه 135 سوره آل عمران تعبيراتي ديده مي شود که عموما به صورت جمع است ولي طبق آنچه در شان نزول آنها آمده ، به يک فرد واحد اشاره دارند. فكر مي كنم رددليل اول آقاي ليند نياز به توضيح ديگري ندارد.
دليل دوم- اقامه نماز - يقيمون الصلوه - يعنی انجام همه ارکان نماز بشکل مطلوب ... که شامل رکوع هم ميشود ..اگر منظور ايه رکوع نماز باشد اوردن ان پس از اقامه بی معنی است بعبارت ديگر در اقامه نماز رکوع وجود دارد
به جمله زير دقت كنيم : قرآن مي خواندم و در حين خواندن سوره مائده اذان گفته شد... آيا مي توانيم بگوييم كه چون در اول جمله به خواندن قرآن اشاره شده و قرآن شامل سوره مائده هم مي شود پس عبارت ( در هنگام خواندن سوره مائده ) يك عبارت اضافي است و نبايد گفته شود . اين ديگر چه استدلالي است؟ آيا آدم عاقل مي تواند چنين استدلالي كند؟
مثال هايي از اين قبيل ، بيشمار مي توان آورد اما فكر مي كنم مثال مذكور به حد كافي روشن بود وهيچ لزومي به ذكر مثال ديگر نيست.
دليل سوم- در زمان پيامبر کسی انگشتر بدست نميکرد . رسم داشتن انگشتر مربوط به سالها بعد است ..حتی زمانی که پيامبر نامه ای به کسری پادشاه ايران نوشتند اصحاب به ايشان گفتند اين نامه مورد قبول ايرانيان نيست زيرا انها در زير نامه مهر ميزنند و مهر انگشتری خاص يک رهبر است لذا رسول خدا فرمان داد مهری با عنوان لااله الا الله و محمد رسول الله ساختند و در زير نامه زدند . در هيچ جای ديگری حتی برای يکبار نقل نشده که پيامبر انگشتر بدست ميکرد همينطور در مورد علی نيز اينگونه بود در حاليکه مثلا کيفيت لباس پوشيدن يا غذا خوردن انها نقل شده است
مطالب تاريخي بسياري نشانگر اين است كه سابقه انگشتر به دست كردن به سالهاي بسيار قبل از زمان پيامبر اكرم بر مي گردد و روايت هاي متعددي نيز از رواج انگشتر در تاريخ قبل از اسلام و صدر اسلام در دست داريم.
آيا گوينده اين سخن كه رسم داشتن انگشتر مربوط به سالها بعد است قضيه مشهور انگشتري حضرت سليمان را كه در كتب ديني و ادبي جهان به وفور در مورد آن مطلب نوشته شده است ، نخوانده و نشنيده است؟
نوشته هاي مورخين از صدر اسلام حاكي از اين است كه پيامبر بزگوار اسلام انگشتري داشته اند و تاريخ اسلام حتي جزئيات اين انگشتري را ثبت كرده است. بطوري كه نوشته اند بر روي انگشتري حضرت محمد (ص) كلمه محمد رسول الله نوشته شده بود به نحوي كه كلمه الله در بالا ، رسول در وسط و كلمه محمد در پايين قرار داشت. تا يادم نرفته بگويم كه منابع مختلف اسلامي اعم از شيعه و سني روايات جالبي را در مورد انگشتري و استحباب آن ذكر كرده اند. در روايتي جزئيات كلمات نوشته شده بر انگشتري پيامبران (همچنين پيامبر بزرگوار اسلام (ص) نقل شده است . كه نشان مي دهد رسم داشتن انگشتري از قديم الايام در بين اولياءالله رواج داشته است.
اما يكي از مهمترين شواهد در مورد رواج انگشتري در صدر اسلام مربوط به قضيه حكميت است كه عموم تاريخ نگاران اعم از شيعه و سني نوشته اند كه عمرو بن عاص پس از فريب دادن ابو موسي اشعري بالاي منبر رفت و گفت : همانگونه كه ابوموسي با درآوردن انگشتري خود از دست راست ، علي (ع) را از خلافت خلع كرد من نيز با درآوردن انگشتر از دست راستم علي را خلع مي كنم و با نصب آن به دست چپم معاويه را به خلافت مي رسانم.
آقاي ليند يقينا اين مطلب واضح را نمي توانند انكار كنند مگر اينكه در توجيه حرفهاي خود مجبور شوند بگويند احتمالا انگشتر دربين سالهاي پس از فوت پيامبر تا زمان خلافت علي (ع) اختراع شده است . اما در اين صورت مجبور خواهند شد انگشتر حضرت سليمان (ع) را نيز انكار كرده و يك موضوع موهوم و دروغي بدانند.
دليل ]چهارم- علی (ع) انسانی فقير بود حتی مهريه ای او برای حضرت زهرا يک چاه بود او مال و ثروتی نداشت مگر در اخرين سالهای عمرش که از غنايم صاحب ثروت شده بود لذا بر علی زکوه واجب نبود اينجا نمی توان زکوه را بمعنی مستحب ان محسوب کرد بلکه واژه زکوه تعريف مشخص خود را دارد
جواب :
اولا علي (ع) به گواهي تاريخ از دسترنج خود اموال فراواني بدست آورده بود . آنچه موجب اشتباه بعضي ها در خصوص فقر امام علي (ع) شده است نحوه زندگي فقيرانه ايشان بود كه با وجود نخلستان هاي بسيار و سهم عمده ای از غنائم جنگی و منابع درآمد متعدد دیگري كه داشتند هرگز خود را آلوده دنيا نكردند. بلكه به قدر يك زندگي بسيار ساده از دسترنج خود برداشت مي كردند و بقيه را در راه خدا به فقرا مي بخشيدند. تا آنجا كه نوشته اند علاوه بر كمك هاي بسيار شبانه روزي به فقرا ، هزار برده نيز از دسترنج خود آزاد نمودند . بنابر اين با توجه به منابع درآمد بسيارشان ، اندوخته اي نيز كه زكات به آن تعلق بگيرد و يا نخلستاني كه زكات به آن تعلق بگيرد چيز مهمي نبود كه علي (ع) فاقد آن باشد.
ثانيا اطلاق زكات بر زكات مستحب در قرآن مجيد فراوان است در بسياري از سوره هاي مكي كلمه زكات آمده است كه منظور از آن زكات مستحب بوده است . زيرا وجوب زكات بعد از هجرت پيامبر به مدينه بوده است . از قبيل آيه 3 سوره نمل ، آيه 39 سوره روم و آيه 4 سوره لقمان و ...
دليل پنجم- دادن زكوه و صدقه زماني ارزش دارد كه شما قبل از مراجعه يك نيازمند انرا بپردازيد - دقت كنيد آيا شما بايد در خانه منتظر بمانيد تا كسي بيايد و شما زكوه بدهيد يا نه شما بايد قبل از مراجعه كسي اين كار را بكنيد؟ كداميك ارزش است؟ ايا زكوه ندادن و به انتظار ماندن ارزش زيادي است كه قران انرا مدح كند؟دقت كنيد اينجا هم زكوه با صلوه امده و نميشود تفسير ديگري براي ان ساخت!و ايا علي زكوه نداده بود و حال كه فقير امد اين كار را كرد؟
حواب:
اينكه زكات موقعي ارزش دارد كه قبل از مراجعه نيازمند پرداخت شود ، دليل اين نيست كه زكاتي كه آشكارا پرداخت مي شود ارزشي ندارد. مي دانيم كه در صدر اسلام پيامبر و همچنين خلفا ماموريني براي وصول زكات به شهرهاي ديگر مي فرستادند. آيا بايد گفت زكاتي كه آنها مي پرداختند فاقد ارزش و ثواب بودند. اما آنكه باعث مدح اين عمل در قرآن شده است مي توان ازدو جنبه مورد بررسي قرار داد . اولا اينكه اميرالمومنين (ع) بقدري غرق در عبوديت خداوند بودند كه از هيچ مهلت و فرصتي براي اعمال خداپسندانه اي همچون اعطاي صدقه فروگذار نمي كردند حتي در حال نماز ، ثانيا خداوند اين آيه را نشاني براي مسلمانان قرار داد كه ولي الله را بشناسند و به ولايت علي (ع) اعتراف كنند.
اما اينكه ايا علي زكوه نداده بود و حال كه فقير امد اين كار را كرد؟ در قسمتهاي قبل توضيح داده شد. و لزومي به تكرار آن نيست. همينقدر مي گوييم كه منظور از زكات ،به معناي مستحب آن بوده است وگرنه در سيره امام علي (ع) هست كه يك بار هنگام تقسيم غنايم ، بسيار نگران بودند و وقتي علت نگرانيشان را پرسيدند فرمودند كه غنايم زياد است و وقت كم مي ترسم امروز نتوانم تقسيم غنايم را تمام كنم و چه كسي تضمين مي دهد كه تا فردا زنده بمانم. آري علي (ع) مصداق كامل السابقون السابقون بودند كه در كليه امور اسلام احدي بر ايشان نمي توانستند سبقت بگيرند.
دليل ششم- خداوند در قران در سوره مومنون ميگويد قد افلح المومنون الذينهم في صلوتهم خاشعون - يعني مومن در نماز خاشع است حال چگونه باور كنيم كه علي در نماز اينگونه نبوده؟ او امام خاشعين است و قطعا اينگونه بوده است ! ايا نميشد دادن انگشتر را لحظهاي به تاخير بياندازد تا نماز به پايان برسد؟ ايا توجه به نماز مهمتر نبود؟خشوع در نماز با اينكار سازگار نيست در واقع ما با اين ماجراي ساختگي به علي توهين كرده ايم!
كساني كه اين ايراد را مي گيرند از اين نكته غفلت دارند كه شنيدن صداي سائل و و به كمك او پرداختن ، توجه به خويشتن نيست و با خشوع منافاتي ندارد . بلكه عين توجه به خداست. علي (ع) در حال نماز از خود بيگانه بود بحدي كه تير را از پايش كشيدند و ايشان بخاطر بيگانگي از خود در هنگام نماز و غرق شدن در عبوديت محض براي خدا متوجه نشدند. اما ذكر اين نكته نيز الزامي است كه بيگانگي از خلق خدا ، بيگانگي از خداست . و به تعبير ديگر پرداختن زكات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است .نه انجام يك عمل مباح در ضمن عبادت . و باز به عبارت ديگر آنچه با روح نماز و خشوع نماز سازگار نيست توجه به مسائل مربوط به زندگي مادي و شخصي است . ولي توجه به آنچه در مسير رضايت خداست كاملا با روح عبادت سازگار بوده و آن را تاكيد هم مي كند.
علاوه بر آن کارهای بسیار زیاد دگری نیز هستند که شاید به نظر ما با خضوع و خشوع سازگاری نداشته باشند ولی از نظر دین هیچ تعارضی با مساله خشوع در نماز ندارند مانند کشتن مار و عقرب یا مثلا برداشتن و گذاشتن کودک و حتی شیر دادن بچه شیرخوار و یا اعطای طلب طلبکار که اگر در حین نماز طلب خود را بخواهد باید بدون شکستن نماز طلب او را داد و به ادامه نماز مشغول شد . درجایی که این اعمال با خشوع در نماز تعارضی نداشته باشند آیا اشاره مختصری به سائل که انگشتر را از دست بیرون آورد مانع خشوع است ... به نظر ما که عین خشوع و غرق شدن در عبودیت خالصانه الهی است .
دليل هفتم - هنگامي كه عملي در قران مدح ميشود بمعناي ان است كه ديگران نيز اينگونه باشند مثلا انفاق در خفا مدح شده يعني شما هم اينكار را بكن يا فروبرنگان خشم مدح شدند و ... حال اگر انگشتري دادن در نماز مدح شده و خدا اينقدر از اين عمل خوشش امده يعني از اين ببعد همه بروند مثلا پولي در دست بگيرند و به ركوع بروند تا نيازمندي بيايد و به او كمك كنند؟ چون خدا انفاق در حال ركوع را دوست دارد؟قطعا اينگونه نيست.
جواب:
در اين آيه قرآن بيشتر از اينكه نفس عمل مورد تاكيد قرار بگيرد ، منظور معرفي فاعل اين امر به عنوان ولي مومنين است. به عبارت ديگر اين آيه بيشتر از آنكه به مسلمانان توصيه كند هنگام ركوع زكات بدهيد ، كسي را كه در ركوع نماز ، زكات داده است به عنوان ولي مسلمانان معرفي مي كند . با يكبار مرور ترجمه اين آيه اين تاكيد را يادآوري مي كنيم:
همانا ولي شما فقط و فقط خداوند و پيامبرش و كساني هستند كه نماز مي گذارند و در هنگام ركوع نماز زكات مي دهند.
كاملا مشخص است كه آيه فوق اصولا آيه معرفي است نه آيه امر و نهي .
علاوه بر آن ، لازم نيست كه عين عمل اولياء الهي تقليد شود ، آري هركس در حد خود و ايمان خود بايد اقدام به اعمال خالصانه و خداپرستانه كند ، خود امام علي (ع) در خطبه اي از نهج البلاغه پس از اينكه گوشه اي از نحوه زندگي خود را توضيح مي دهند ، مي فرمايند : الا و ان امامكم قد اكتفي من دنيا بطمريه، و من طعمه بقرصيه ، الا و ان لا تقدرون علي ذلك ... يعني : آگاه باشيد كه امامتان از دنيا به دو جامه كهنه و از خوراكش به دو قرص نان اكتفا كرده است ، آگاه باشيد كه شما بر اين كار توانايي نداريد ولي مي توانيد مرا با پرهيزگاري و كوشش و پاكدامني و استقامت ياري نماييد. (نامه 45 نهج البلاغه ).
دليل هشتم- فرض كنيد همه چيز درست است انوقت كلمه انما در ابتداي ايه چه معنايي دارد؟ انما يعني فقط و فقط خوب پس فقط و فقط علي ولي است پس ولايت ۱۱ امام ديگر زير سوال است و قران انرا نفي كرده است! اينطور كه موضوع خراب تر ميشود!
جواب :
بر همه آشكار است كه قبول ولايت امام علي (ع) يعني قبول ولايت كليه ائمه اطهار ، آري همه چهارده معصوم بنا بر روايات شيعه نور واحد هستند . اما آنچه باعث شده است در اين آيه انحصارا امام علي (ع) ولي مسلمين شمرده شوند. يك امر بديهي است . چون نزول آيه در زمان حضرت رسول اكرم بود و در آن زمان تنها اولياء الله حضرت رسول اكرم (ص) و حضرت اميرالمومنين (ع) بودند . مخصوصا اينكه آيه مذكور بخاطر عمل زيباي امام علي (ع) نازل شد تا سرسلسله اولياء الله و سرپرستان مسلمانان بعد از حضرت رسول اكرم (ع) را معرفي كند. علاوه بر آن وقتي خداوند مي گويد سرپرست شما فقط و فقط پيامبر و بعد از او علي (ع) است منظورش اين نيست كه پيامبر بزرگ اسلام (ص) و امام علي (ع) تا قيام قيامت در اين مقام ادامه خدمت خواهند داد. بلكه تنها به سرپرست فعلي مسلمانان و جانشين مستقيم و بعدي ايشان اشاره مي كند و بعدها از زبان پيامبر بزرگوار اسلام (ص) كه هرگز بر اساس هوي و هوس سخني نمي گويد و سخنش جز سخن خداوند نيست مشخصات كامل تمام 12 امام را ذكر مي كند. و در مقالات قبلي به تفصيل در مورد آن گفتيم.
ثانیا آیا شما پیامبران بزرگ الهی را اولیاء خداوند نمی دانید ؟ مخصوصا شما که معتقد به عقیده سخیف پلورالیسم هستید و تمام ادیان را در آن واحد حق می دانید. آیا می توان گفت که چون خداوند در این آیه انحصارا خود را و پیامبر اسلام و آن فرد نمازگار را ولی مسلمانان خوانده است پس بقیه پیامبران ولایت خود را از دست داده اند ؟ این طوری که موضوع برای خود شما مشکلتر می شود...
دليل نهم- اين داستان از ايه استباط نمی شود يعنی خود ايه ربطی به داستان ندارد لذا هر گروهی ميتوانند انرا به کسی نسبت دهند مثلا طرفداران معاويه هم ميتوانند با يک حديث جعلی بگويند اين ايه مربوط به معاويه است چون او در نماز به گدايی صدقه داد و خلاصه ميتوان انرا به هرفرد ديگری نسبت داد زيرا علامتی ندارد که خاص علی باشد و صدقه در رکوع ممکن است از هر کسی سر بزند در حاليکه اصلا معنی ايه اينها نيست
معمولا در طول تاريخ اسلام عده اي احاديثي را به اين منظور جعل كرده اند كه منافع حزب و دين خود را تامين و اغراض و اعمال خود را توجيه كنند. معلوم است كه كسي نمي آيد عليه مذهب خود حديث جعل كند. برادران اهل سنت در برابر احاديثي كه به صراحت عليه مذهب و بزرگان آنها به تواتر رسيده است معمولا دو موضع اتخاذ كرده اند :
1. برادران اهل سنت مخصوصا آنهايي كه با انصاف تر هستند به اين گونه احاديث كه احتمال جعلي بودن درباره آنها به هيچ وجه راه ندارد اعتراف كرده و در كتابهاي خود آورده اند . از قبيل همين روايت مذكور كه دهها راوي معتبر اهل سنت آن را تاييد كرده اند. و در سطور فوق برخي از اين منابع ذكر شد.
2. وهابي ها و ناصبي ها كه خود را سني جا مي زنند و در حقيقت دشمن سرسخت هر دو فرقه شيعه و سني هستند كوشش بيهوده مي كنند تا اين گونه احاديث را در چاپهاي جديد كتابهاي معتبر حذف كنند و به عزم خود نور الهي را خاموش كنند.
بعضي از آنها هم مثل آقاي ليند ، با وجود كليه شواهدي كه بر صحت اين گونه احاديث وجود دارد ، به نفي آن مي پردازند و چون در اين صورت در تاويل حديث يا آيه قرآن مرتبط با آن دچار مشكل مي شوند روايات ضعيف و بي اساسي را مي سازند و به آن آيه نسبت مي دهند. مثلا در واقعه بزرگ غدير خم ، چون نتوانستند واقعه را از بيخ و بن منكر شوند گفتند همه اين زحمات پيامبر و توقف هزاران نفر شامل پير و كودك و زن و مرد در وسط صحراي سوزان به مدت سه روز و بيعت مردم با حضرت علي (ع) فقط براي اين بود كه حضرت علي با دو سه نفر حرفشان شده بود و حضرت رسول اكرم خواستند آنها را با هم آشتي بدهند! . در مورد اين آيه قرآن نيز به جعل يك حادثه بسيار بيربط پرداخته اند كه به هيچ وجه با سياق آيه سازگاري ندارد. و در ذيل اشكال بعدي ايشان اين واقعه بي اساس را ورد بررسي قرار مي دهيم
اينكه علامتي ندارد كه خاص علي (ع) باشد حرف عجيبي است ، چون در سراسر قرآن موارد مكرري هست كه عملي را بر اساس اتفاقات صدر اسلام تاييد يا نفي مي كند در صورتي كه به اسم فاعل اين عمل اشاره اي نمي كندو اين موضوع بر عهده راويان حديث است كه طبق اسناد وارده ، شان نزول آن را مشخص كنند. اين كه گفته اند علامتي ندارد كه خاص علي (ع) باشد چه علامتي بالاتر از اينكه اكثريت قريب به اتفاق راويان شأن نزول اين آيه اعم از سني و شيعه طبق مدارك معتبر گواهي داده اند كه اين آيه در شان حضرت امير المومنين علي (ع) نازل شده است.
دليل دهم - حال ببينيم معنی واقی اين ايه چيست؟ اين ايه با ايات قبلی ارتباط دارد و با انها معنی ميشود قضيه اين است که دو تن از اصحاب رسول که قبلا يهودی بودند مسلمان شدند پيامبر افرادی را برای گرفتن زکوه بسوی انها و قبيله شان اعزام کردند فرد اول پرداخت زکوه برايش سخت بود لذا اين دست و ان دست ميکرد اما نفر دوم بلافاصله زکوتش را داد و به پيامبر نيز سلام رساند ايه می گويد ولی شما خدا و رسول است و کسانی که نماز ميخوانند و زکوه ميدهند اما زکوه را با خشوع يعنی با جان و دل ميدهند نه با اکراه و اين معنی راکعون است ...
در قران خدا به حضرت مريم می گويد و ارکعی مع الراکعين ای مريم در برابر فرمان خدا راکع باش يعنی تسليم حکم خدا شو ..اگر اين دوستان انجا بودند معنی ايه اين ميشد که مريم با رکوع کنندگان بر و رکوع يعنی شبانه روز رکوع برو ...انهم با رکوع کنندگان پس مريم بايد نماز جماعت ميخونده و تازه يادم اومد شما ميگيد نماز جماعت بر زن واجب نيست! بگذريم پس راکعون يعنی خاضعون در برابر فرمان خدا نه رکوع تماز!کلمه راکعون در قران هست و معنايش هم معلوم است چرا دروغ بودن اين داستان را باور نداريم؟ و بدانيم عظمت علی به دادن انگشتر نيست که او بی نياز از اين تعاريف است.
جواب :
1. اولا اين قابل قبول نيست كه آيه قرآن مجيد را جلوي خودمان بگذاريم و با نگاه به متن آيه و آميختن آن با خيالهاي ذهني خود ماجرايي را براي آن اختراع كنيم. آدم عاقل با سند و مدرك استدلال مي كند . سند شما براي صحت اين روايت خودساخته چيست؟
2. تفسيري كه آقاي ليند از اين آيه و اين روايت ارائه مي دهند نه تنها داراي ضعف شديد در سند هست بلكه اصلا با سياق آيه سازگار نيست . فقط يك بار خواندن اين آيه با تفسير آقاي ليند تناقضات آن را آشكار مي سازد و نيازي به توضيحات بيشتر نيست.:
طبق تفسير ايشان اين آيه به اين شكل معني مي شود :
همانا ولي شما فقط و فقط خدا و رسول خدا و آن يهودي تازه مسلمان است كه زكاتش را با ميل قلبي داد .
و اگر معناي جمع براي اين «الذين » قائل شويم :همانا ولي شما فقط و فقط خدا و رسول خدا و آن كساني هستند كه زكاتشان را با ميل قلبي مي دهند. در اين خصوص در مورد كلمه انّما كه معني انحصار مي دهد و مخصوصا ذكر جايگاه ولي بصورت هم پايه با خداوند و حضرت رسول اكرم (ص) ، نشانه اهميت بسزاي ولي مورد نظر است آيا مي توان اين انحصار را به يهوديان تازه مسلمان و يا فقط كساني كه زكات بر آنها واجب است و آن را با ميل قلبي مي دهند اختصاص داد ؟
به تعبير روشن تر : اگر كلمه ولي را به معناي دوست بگيريم در اين صورت معني اش اين مي شود كه تنها و تنها دوستان مسلمانان فقط كساني هستند كه زكات بر آنان واجب است و اين زكات واجب را با رضايت قلبي مي دهند ، و در نتيجه كساني كه نمي توانند زكات بپردازند نمي توانند دوست مسلمانان شوند.( البته كلمه ولي در اين آيه هرگز نمي تواند به معني دوست و ياور باشد زيرا دوست داشتن و ياري كردن را نمي توان فقط و فقط مخصوص كساني دانست كه (با رضايت خاطر)زكات مي دهند و كساني كه قادر به پرداخت زكات نيستند از اين امر مستثني باشند ، بلكه دوست داشتن و ياري كردن يك حكم عمومي است كه همه مسلمانان را در بر مي گيرد.
اگر كلمه ولي را به معناي سرپرست بگيريم (كه همينطور هم هست )تفسير اين آيه بر اساس روايت آقاي ليند مشكلتر مي شود. يعني بايد بگوييم اي مسلمانان تنها و تنها سرپرستان شما مسلماناني هستند كه زكات برايشان واجب است و اين زكات را با رضايت قلبي مي دهند .
كه بي ترديد تفسير فوق با عقل و قرآن و سنت سازگاري ندارد.
3. شك نيست كه ركوع در اين آيه به معناي ركوع نماز است نه به معناي خضوع و تواضع. زيرا در هرجاي قرآن كه كلمه ركوع به كار رفته است منظور ركوع نماز است نه تواضع. حتي در مثالي كه آقاي ليند آورده اند عموم مورخين مسلمان و غير مسلمان معتقدند كه به حضرت مريم از سوي خداوند امر شد كه نماز را به جماعت بخوانند.] و اينكه نوشته اند نماز جماعت بر زن واجب نيست نشان از كمي سطح سواد ايشان دارد چون نماز جماعت (در زمان غيبت ) بخودي خود مستحب موكد است و نه بر مرد واجب است و نه بر زن [. و علاوه بر شان نزول آيه و روايات متعددي كه در شأن نزول اين آيه ( بخشش انگشتر به سائل در حين ركوع توسط امام علي (ع) ) وارد شده است ، ذكر جمله يقيمون الصلوه نيز قرينه و شاهدي بر اين موضوع است . علاوه بر آن ما در هيچ مورد در قرآن نداريم كه تعبير شده باشد زكات را با تواضع و خضوع بدهيد بلكه همه جا ذكر شده است كه بايد با اخلاص نيت و عدم منت آن را داد.
4. قبول داريم كه عظمت امام علي (ع) تنها با انگشتر دادن در هنگام نماز و ... نيست اما اين را هم بايد قبول كنيم كه تلاش بيهوده امثال آقاي ليند در ايجاد تشكيك و نفي تك تك فضائل مولاي متقين ، تلاشي از روي غرض ورزي است كه بي ترديد هيچ ضرري نه به مقام والاي مولي الموحدين (ع) و نه به شيعيان آن حضرت وارد مي سازد.
((چرا خدا وند مستقيما نگفت انما وليکم الله و رسوله و علی ابن ابی طالب ؟))
جواب :
اين اشتباه بزرگي است كه بعضي ها فكر مي كنند جزئيات تمام امور در قرآن هست . كساني كه اين ايراد را مطرح مي كنند در نظر نمي گيرند كه قرآن مجيد كتابي است براي تمام زمانها و براي تمام مردم دنيا و بنابراين اصل در قرآن به اجمال و اختصار و ايجاز است . و فقط شامل كليات مي شود نه جزئيات . و بيان جزئيات را به حضرت رسول اكرم (ص) و ائمه اطهار نموده است . همچنان كه در آيه 7 سوره حشر مي فرمايد ( و ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم فانتهوا )... آنچه رسول حق به شما امر مي كند ( و عطا مي كند ) بگيريد و از هرچه نهي مي كند بپرهيزيد..... يعني حضرت رسول اكرم طبق دستور خداوند مسئول بيان جزئياتي است كه در قرآن ذكر نشده است از قبيل جزئيات احكام اسلام و همچنين مساله حاكميت و جانشيني كه حضرت رسول در مناسبتهاي مختلف از شروع بعثت تا لحظه وفاتشان بر روي اين مساله (جانشيني حضرت علي (ع) و اولاد طيب و طاهرش تاكيد داشتند.
اين كه بعضي مي گويند اگر نام علي (ع) در قرآن مي آمد بعضي ها قرآن را تحريف مي كردند حرف باطلي است چون خداوند در آيات مكرري فرموده است كه خودش حافظ قرآن است و هيچكس را قدرت تحريف قرآن نيست ( نحن نزلناه الذكر و نحن له حافظون )
همچنين به كساني كه مي گويند چون نام علي (ع) و ائمه معصومين (ع) در قرآن نيست پس ملزم به اطاعت از آنها نيستيم بايد گفت اگر اصل بر اين است كه هرچه در قرآن ذكر نشده اطاعت نشود پس آقايان بايد ترك كنند تبعيت و پيروي از خلفاي راشدين و ساير خلفا و حاكمين را چون در قرآن مجيد آيه اي كه اشاره به مقام خلافت خلفاي راشدين (غير از امام علي (ع)) و ساير خلفا و طريقه اجماع و اختيار امت در تعيين خليفه و عدد و اسامي داشته باشد نيامده است . و مهمتر از همه اگر قرار باشد كه از هر چه در قرآن نامي از آن نيامده است اطاعت نشود پس بايد تمام عبادات و احكام را كنار گذاشت چون جزئيات هيچكدام در قرآن ذكر نيامده است. (از قبيل تعداد ركعات و اجزاي نماز )
(( واقعا انصاف داشته باشيد من نشنيدم يکبار اهل سنت اين آيه را به عمر و ابوبکر و ...نسبت دهند در حاليکه کار سختی نبود درست مانند شيعيان جاهل ميشد آنها هم داستانی بسازند ..اما کسی چنين کاری نکرد در حالليکه ميبينيد درست کردن داستان های دروغين و فريبکاری در بين شيعيان بسيار زياد است. ...و دست آخر اينکه علی (ع) بينياز از اين تعريفها است ...حقارت بعضی ها باعث شده دست به چنين کارهای زشتی بزنند.))
اين اهانتهاي آقاي ليند را بيجواب مي گذارم چون جواب مشخص است و الحمدلله ماهيت جاهل آشكار است. اين مورد را تنها براي اين آوردم كه خوانندگان محترم مقاله ، جاهل و حقير را از خلال كلمات ايشان كه جهالت و افترا و حقارت از تك تك حروف آن آشكار است و اهانت آشكار به هر دو فرقه شيعه و سني و مخصوصا راويان اين روايت شريف كه از بزرگترين علماي هر دو فرقه بوده اند، تشخيص بدهند.
و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
اللهم كن لوليك الحجه بن الحسن صلوتك عليه و علي آبائه في هذه الساعه و في كل الساعه وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتي تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
ادعیه ماه رمضان
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 رمضان

مرگ مروان بن حکم در اول رمضان سال ۶۵ هـ .ق. مروان در ۸۱ سالگی در شام به...


ادامه ...

4 رمضان

مرگ زیاد بن ابیه عامل معاویه در بصره در چهارم رمضان سال ۵۳ هـ .ق. زیاد در کوفه...


ادامه ...

6 رمضان

تحمیل ولایت عهدی به حضرت امام رضا علیه السلام توسط مأمون عباسی بعد از آنکه مأمون عباسی با...


ادامه ...

10 رمضان

١ ـ وفات حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) همسر گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله و...


ادامه ...

12 رمضان

برقراری عقد اخوت بین مسلمانان توسط رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که...


ادامه ...

13 رمضان

مرگ حجاج بن یوسف ثقفی،‌ حاکم خونخوار بنی امیه در سیزدهم رمضان سال ۹۵ هـ .ق حاکم خونخوار...


ادامه ...

14 رمضان

شهادت مختار بن ابی عبیده ثقفی در چهاردهم رمضان سال ۶۷ هـ .ق مختار بن ابی عبیده ثقفی...


ادامه ...

15 رمضان

١ ـ ولادت با سعادت سبط اکبر، حضرت امام مجتبی(علیه السلام)٢ ـ حرکت حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

16 رمضان

ورود محمد بن ابی بکر به مصر در شانزدهم رمضان سال ۳۷ هـ .ق محمد بن ابی بکر...


ادامه ...

17 رمضان

١ ـ معراج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم)٢...


ادامه ...

19 رمضان

ضربت خوردن امیرمؤمنان حضرت امام علی (علیه السلام) در محراب مسجد کوفه در نوزدهم ماه مبارک رمضان سال...


ادامه ...

20 رمضان

فتح مکه توسط سپاهیان اسلام در روز بیستم رمضان سال هشتم هـ .ق سپاهیان اسلام به فرماندهی رسول...


ادامه ...

21 رمضان

١ ـ شهادت مظلومانه امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام٢ ـ بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه...


ادامه ...

23 رمضان

نزول قرآن کریم در شب بیست و سوم رمضان کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن مجید نازل گردید. برخی چنین...


ادامه ...

29 رمضان

وقوع غزوه حنین در بیست و نهم رمضان سال هشتم هـ .ق غزوه حنین به فرماندهی رسول گرامی...


ادامه ...

30 رمضان

درگذشت ناصر بالله عباسی در سی ام رمضان سال ۶۲۲ هـ .ق احمد بن مستضیء ناصر بالله درگذشت....


ادامه ...
0123456789101112131415

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page