صلح حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) با معاویه
در بیست و ششم ربیع الاول سال 41 هـ .ق امام حسن مجتبی (علیه السلام) مجبور به پذیرش قرار داد صلح پیشنهادی معاویه شدند.
ـ تنهاترین سردار
عالم بزرگوار جهان تشیع، شیخ مفید مینویسد: « امام حسن(علیه السلام) اطمینانی به صلح پیشنهادی معاویه نداشتند و میدانستند كه او میخواهد حیله و تزویر كند؛ اما چارهای جز پذیرش صلح و ترك جنگ نداشتند؛ زیرا یاران او افرادی سست عنصر و سست عقیده بودند و صد در صد به مخالفت با امام(علیه السلام) برمی خاستند. بسیاری از آن ها، ریختن خون امام حسن(علیه السلام) را حلال دانسته، میخواستند او را دست بسته تحویل معاویه بدهند. تا آن جا كه پسر عمویش، عبیدالله بن عباس دست از یاری او برداشت و به معاویه پیوست. به طور كلی آن ها به دنیا روی آورده و از آخرت چشم پوشیده بودند. در این موقعیت، امام حسن(علیه السلام) برای اتمام حجّت و داشتن عذری بین خود و خدایش، هم چنین بین خود و مسلمانان، پیمان محكمی از معاویه برای صلح گرفت» .
ـ شرایط صلح نامه
امام حسن مجتبی(علیه السلام) در قرار داد صلح با معاویه چنین شرط كردند :
1. معاویه به كتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عمل كند؛
2. معاویه هیچ كس را به عنوان جانشین و ولی عهد خویش قرار ندهد؛
3. خون شیعیان محترم ومحفوظ باشد و حقوقشان پایمال نشود؛
4. معاویه باید دست از لعن و سبّ علی(علیه السلام) بر دارد؛
5. معاویه باید یك میلیون درهم بین فرزندان شهدای جنگ جمل و صفین تقسیم كند؛
6. معاویه خود را امیرالمؤمنین نخواند.
ـ دلایل صلح از زبان امام مجتبی(علیه السلام)
از همان دوران زندگی امام حسن(علیه السلام) اعتراض و پرسش در مورد صلح آن حضرت با معاویه شروع شد. افراد و گروه های متعدد كه بعضا شخصیتهای معروفی در میان آن ها به چشم میخورد راجع به این کار اعتراض میكردند و علتش را از آن حضرت جویا می شدند. امام مجتبی (علیه السلام) در پاسخ، دلایل متعددی را بیان میفرمودند كه در این جا به برخی از آنها اشاره میكنیم:
1. برای حفظ خون مسلمانان صلح كردم؛ اگر چنین نمیكردم یك نفر از شیعیان ما روی زمین باقی نمیماند .
2. صلح من، همانند صلح پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با كافرانی مانند بنی ضمره و بنی أشجع و مشركان مکه در صلح حدیبیه بود. آنان كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن ها صلح كرد، بر اساس تنزیل و ظاهر قرآن كافر بودند، و معاویه و یارانش كه من با آن ها صلح نمودم، بر اساس تاویل و باطن قرآن كافر هستند .
3. سوگند به خداوند پذیرش صلح من، برای شیعیانم بهتر است از آن چه خورشید بر آن میتابد و غروب میكند!
4. اراده خداوند هر روز شكل خاصی دارد (اكنون شكل مبارزه باید بدین گونه باشد) .
5. یار و یاوری نداشتم و آنان كه به ظاهر با من بودند، عقاید گوناگونی داشتند .
6. از عقل و خرد دور است كه جنگی را بر شما تحمیل كنم كه آماده آن نیستید .
7 . صلح من همچون داستان حضرت خضر و حضرت موسی(علیهما السلام) است كه خضر نبی كشتی را سوراخ كرد تا به دست صاحبانش برسد، و گرنه طاغوتیان آن را تصرّف میكردند. از آن جا كه حضرت موسی (علیه السلام) از راز و حكمت این موضوع بی خبر بود، از عمل حضرت خضر (علیه السلام) خشم گین شد؛ ولی آن هنگام كه به راز آن پی برد، آن را پسندید پس شما نیز به دلیل آگاه نبودن از راز صلح، بر من خشمگین شدهاید، اگر راز آن را میدانستید، آن را میپسندیدید.